✌در آسـتانہے ظــهور✌
💗 #نگاه_خدا 💗 قسمت47 سوار ماشین شدیمو رفتیم پاتوق همیشگیمون توی راه اصلا حرفی نزدم رفتم داخل کافه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت48
لبخند زدمو گفتم مبارکه
مریم دستمو گرفت: امیدوارم دوست خوبی برات باشم
بلند شدیم و رفتیم بیرون با لبخند من همه صلوات فرستادن و تبریک میگفتن
قرار شد بابا رضا و مریم فردا خودشون یه جا قرار بزارن صحبتاشونو بکنن
توی راه متوجه شدم خونه ای که بودیم خونه پدر شوهر و مادر شوهر مریم بود
چقدر آدم میتونه بزرگ باشه اجازه بده که واسه عروسش خاستگار بیاد خونه
بابا رضا هم اصلا چیزی ازم نپرسید که تو اتاق بین منو مریم چه اتفاقی افتاده
اینقدر خسته بودم که شب بخیر به بابا گفتم و رفتم اتاقم چشمم به عبا افتاد رفتم گرفتمش اوردمش کنار خودم بلااخره پیدات کردم صبح بیدار شدم بابا خونه نبود فهمیدم قرار بود و بابا با مریم برن بیرون صحبت کنن...
منم مشغول مرتب کردن اتاقم شدم نمیخواستم وقتی مریم اومد اینجا فک کنه دختر شلخته ای هستم گوشیم زنگ خورد خاله زهرا بود
- سلام خاله جون خوبین
خاله زهرا: سلام عزیزم ؟ توخوبی؟
- مرسی ممنون
خاله زهرا : سارا جان بابا زنگ زد به من گفت با مریم به تفاهم رسیدن ،چون خجالت میکشید خودش بهت بگه واسه همین به من گفت که به تو بگم - باشه خاله جون مبارکشون باشه
خاله زهرا: سارا جان فردا میای بریم واسه مریم وسیله بخریم؟
- نه خاله جون من دانشگاه دارم نمیتونم بیام شما خودتون همه کارا رو انجام بدین
خاله زهرا: باشه عزیزم پس فعلن -به سلامت
کارامو که رسیدم رفتم شام مفصل درست کردم واسه بابا که فک کنه منم راضی ام هرچند ته دلم راضی نبود ولی چه کنم که مامانم خواسته...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت49
غذا رو اماده کردم رفتم توی اتاق بابا عکسای مامانو جمع کردم بردم گذاشتم روی میز اتاقم که یه موقع مریم اومد اذیت نشه
داشتم کارامو انجام میدادم که صدای باز شدن در اومد رفتم پایین بابا رضا بود با یه دسته گل،گله مریم تن تن رفتم پایین
- سلام بابا جون خوبی؟
بابا رضا: سلام جانه بابا
بوی غذات تا سر کوچه میاومد ...
- خیلی ممنونم واسه من خریدی این گلو
بابا رضا : چند نفر تو این خونه عاشق گله مریمن...
- من من...
گل و از دست بابا گرفتم داشتم میرفتم از پله ها بالا که گفتم بابا جون مبارکه
بابا هم چیزی نگفت
واییی اتاقم مرتب و تمیز بود با گذاشتن این گل روی میز خیلی قشنگ شد اتاقم شام و خوردیم و میزو جمع کردم ظرفا رو شستم داشتم میرفتم بالا تو اتاقم که بابا رضا صدام کرد...
بابا رضا: سارا بیا اینجا کارت دارم - جانم بابا
بابا رضا: تو کی بزرگ شدی من ندیدم - من بزرگ شدن و از خودتون یاد گرفتم
بابا رضا: سارا جان فقط یادت باشه هیچ چیزو هیچ کس نمیتونه بین منو تو جدایی بندازه
- میدونم بابای خوشگلم
بابا رضا: احتمالن فردا بعد ظهر میریم محضر تو میای دیگه
- ( خواستم بگم نه که نمیدونم چرا نتونستم بگم) اره بابا جون فقط ادرسشو برام بفرستین که بعد کلاس بیام ،فعلن من برم شب بخیر
بابا رضا: برو باباجان شب بخیر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت50
یادم رفته بود ساعت گوشیمو واسه ۷ تنظیم کنم ،ساعت ۸ کلاس داشتم
صبح که چشمامو باز کردم ساعت و نگاه کردم اصلا خودم نفهمیدم چه جوری بلند شدم مثل موشک رفتم دست و صورتمو شستم یه مانتوی شیک پوشیدم که هم بدرد دانشگاه بخوره هم بعد دانشگاه برم محضر
یه شال صورتی هم گرفتم گذاشتم داخل کیفم
تن تن رفتم پایین ،دیگه فرصت صبحانه خوردن نداشتم نفهمیدم با چه سرعتی رسیدم دانشگاه ساعت ۸ و ربع بود ماشین و دم در دانشگاه پارک کردم رفتم داخل دانشگاه
رفتم سر کلاس واییی استاد اومده
در زدم اجازه استاد؟
استاد: چه وقته اومدنه
-ببخشید تو ترافیک گیرده بودم
استاد: بفرماییدداخل ولی اخرین بارتون باشه - چشم
یکی یه دفعه گفت :
اخ قربون چشم گفتنت همه زدن زیر خنده
سرمو برگردوندم دیدم یاسریه
که بادیدنم میخندید منم جلو یه جای خالی بود نشستم بچه ها همههمه میکردن که با صدای ساکت استاد همه ساکت شدن کلاس که تمام شد ،همه رفتن منم داشتم نوشته های روی تخته رو توی دفترم مینوشتم
که یاسری اومد یه صندلی کنارم نشست
تپش قلب گرفته بودم چند تا از دخترای کلاس هی با نازو عشوه باهاش صحبت میکردن ولی اون فقط دستشو گذاشته بود روی چونه اشو منو نگاه میکرد
دیگه داشتم عصبانی میشدم یه دفعه یه دختری که اسمش مرجان بود منو صدا زد
مرجان : ساراجون میشه بیای جامونو عوض کنیم ما هم از این نگاه فیض ببریم - عزیزم بیا کمپلت این نره خرو بگیر ببر واسه خودت خیرشو ببینی
یاسری هم میخندید و نگاه میکرد
مرجان: خدا شانس بده الان اگه ما این حرفو میزدیم حسابمون با کرم و الکاتبین بود
یاسری : خفه ، برین بیرون - ترسیدم، نمیدونم چرا اینقدر از این بیشعور هم خوششون میاد هم اینقدر میترسیدن دخترا بلند شدن رفتن
منم دیدم که کسی کلاس نیست ترسیدم وسیله هامو جمع کردم
ولی دیدم باز همونجور دارن نگاهم میکنه - ببخشید چیزی شده ،مثل چوب خشکیده زل زدین به من
یاسری : باهام صحبت که نمیکنین ،لااقل نگاهتون کنم شاید دلم آروم بگیره
- بیجا میکنین نگاه میکنین ،پسره ی احمق
میخواستم برم سمت در که بلند شد و بدو بدو کرد سمت در درو بست
قلبم داشت میاومد تو دهنم
- برو کنار پسره ی عوضی
یاسری : تا باهام حرف نزنی نمیزارم برین - مگه خونه خاله اس که اینجوری حرف میزنی ...میری کنار یا جیغ و داد بزنم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 #نگاه_خدا 💗
قسمت51
یاسری : میخوای جیغ بزن واسه من که مردم مشکلی پیش نمیاد به فکر خودت باش که معلوم نیست چی حرفایی به گوش بابا حاجیت برسه
( ازنگاهاش وحشت کردم ،داشت میاومد سمتم ،نمیدونستم چیکار کنم پاهام میلرزید ،نزدیک تر شد )
یاسری : چشمات از نزدیک خیلی قشنگن ( اشک تو چشمام جمع شد و از صورتم سرازیر میشد ، یه دفعه در کلاس باز شد چند نفر داخل شدن بهمون نگاه میکردن چند تا اقای ریشو بودن که تو دستاشون تسبیح بود که گفتن:
ببخشید خواهر اتفاقی افتاده ؟
منم که همینجور گریه میکردم گفتم هیچی و وسیله هامو برداشتمو از کلاس رفتم بیرون
یاسری ( اروم زیر لب گفت) :لعنتی
مثل بچه کوچیکا گریه میکردم و میدوییدم سمت محوطه که یه دفعه پام پیچ خورد و خوردم زمین تمام وسیله هام پخش زمین شده بود همه نگام میکردن یه دفعه دیدم یه آقایی داره وسیله هامو جمع میکنه -با گریه گفتم خیلی ممنون نمیخواد خودم جمع میکنم (روشو کرد سمتم و من گریه ام بند اومد )
-شما! شما اینجا چیکار میکنین؟ ( واییی باورم نمیشد آقای کاظمی بود ، اون کجا اینجا کجا)
کاظمی : خوب من اینجا درس میخونم (چقدر تو موقعیت بدی دیدمش حتمن فکرای بدی درباره من میکنه ، برگه ها رو از دستش گرفتم )
- خیلی ممنونم که کمکم کردین
کاظمی : ببخشید میپرسم ! چیزی شده؟
- چشمام پر از اشک شدو گفتم: هیچی چیزه خاصی نیست فعلن رفتم سوار ماشین شدم
سرمو گذاشتم روی فرمونو فقط گریه میکردم
این چه سرنوشتیه که من دارم ، کاظمی اینجا چیکار میکرد چرا من ندیدمش تا حالا وایی خداا
( دیگه جونی نداشتم کلاسای دیگه رو برم تصمیم گرفتم نرم )
چشمم به یاسری افتاد پیش چند تا دختر و پسر ایستاده بود و میخندید
اه که چقدر حالم از خنده هاش به هم میخورد
چشمم به ماشینش داخل محوطه افتاد
قفل فرمون و گرفتم دستم و رفتم تو محوطه همه زل زده بودن به من من یه نگاهی پر از نفرت به یاسری کردمو رفتم سمت ماشینش
با قفل فرمون کل شیشه ماشینشو شکستم ( دیدم یاسری با چه عصبانیتی داره میاد سمتم)
یاسری : چه غلطی کردی دختره بیشعور
(منم محکم قفل فرمونو گرفتم دستم که اگه اومد سمتم بزنمش )
- بیشعور خودتی و جد و آبادت
فکر کردی منم مثل این دخترای پاپتی ام که هر چی گفتی بترسم ازت
دفعه اخرت باشه اومدی سمتم
یاسری : ( تو یه قدمی من بود ) خوب ؛ اگه بیام سمتت چیکار میکنی هااا بگو دیگه.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت52
یه دفعه دیدم کاظمی دستشو گذاشت روشونه ی یاسری
کاظمی : ببخشید چیزی شده؟
یاسری : نه خیر بفرما شما
کاظمی : این سرو صدایی که شما راه انداختین فک نکنم چیز مهمی نباشه
یاسری : برادر خانوادگیه شما برو به نمازت برس
- غلط کردی من با تو هیچ سری ندارم که بخواد خانوادگی باشه ( دستاشو مشت کرد که بیاد بزنه ،از پشت کاظمی دستشو گرفت)
کاظمی: دیگه داری پاتو از گریمت دراز تر میکنی برو پی کارت
از حراست هم اومدن یاسری وبردن همراهشون
یاسری: دختر حاجی از این به بعد از سایه ات هم بترس بعد از رفتنش نشستم روی زمین گریه میکردم
کاظمی : ببخشید خانم هدایتی لطفن بیاین این خانومو کمکش کنین حالشون خوب نیست
خانم هدایتی منو برد داخل کافه یه کم آب قند برام اورد ،آقای کاظمی و چند تا از دوستاش هم دم در کافه بودن
خانم هدایتی: اسم من ساحره است ،چرا اقای یاسری همچین کاری کرد ؟
( اسم منم ساراست ،همه ماجرا رو براش تعریف کردم)
ساحره : واییی که ای بشر حقشه اخراج بشه - ساحره گناه من چیه که اینقدر بدبختی بکشم ، من که کاری با کسی ندارم ( ساحره اومد سمتم و بغلم کرد) : عزیزززم غصه نخور درست میشه ساحره رفت سمت اقای کاظمی و دوستاش نمیدونستم چی دارن میگن
ولی من اصلا حالم خوب نبود به ساعت نگاه کردم ساعت دو بعد ظهر بود
باید زودتر میرفتم خونه لباسام همه کثیف شده بودن
ساحره : کجا میری سارا - باید برم جایی بابام منتظرمه
ساحره : اخه تو تمام تنت داره میلرزه دختر نصف راه پس میافتی - ماشین دارم آروم آروم میرم خودم
ساحره رو کرد به کاظمی گفت : آقای کاظمی منو محسن کلاس داریم میشه شما سارا جانو ببرین
کاظمی یه کم من من کرد و گفت باشه
( نمیدونم خوشحال بودم یا ناراحت )
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب دعایی
با چه صدایی
همین چند بیت رو برای تک تک تون از خداوند آرزو دارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
شهادت؛ بشارت امیرالمومنین (ع) به شهید علی توکلی
🔹شهید سید علی توکلی هنگام رفتن به جبهه روحيه بسيار بالایی داشت و آماده شهادت بود و میگفت برای شهادتم دعا کنيد. همواره میگفت: دعای مادر در مورد فرزند مستجاب میشود. از مادرش میخواست برای شهادتش دعا کند تا به آرزويش برسد. میگفت: اگر لياقت شهادت داشتم و به شهادت رسيدم تحمل کنيد و گريه نکنيد و با گريه خود دشمن را شاد نکنيد.
🔹سید علی توکلی وقتي میخواست در عمليات ليلهالقدر شرکت کند، بسيار خوشحال بود. همرزمانش علت را جويا شدند و او در جواب گفت: میخواهم به ميهمانی بروم. ديشب خواب ديدم که حضرت علي (ع) فرمود: سه روز ديگر شما به ميهماني من خواهي آمد. میدانم و به من الهام شده است که به زودی به ميهمانی حضرت علي (ع) خواهم رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی غرب به این نتیجه رسیدہ که ظهور امام زمان عج حتمی است
و با برنامه های لهو ولعب بچه شیعه را از امام زمانش جدا میکنه
#صحبت های چند سال پیش استاد رائفی پور
اللهم عجل لولیک الفرج
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاجزانه تقاضا دارم نشر دهید به برکت امیر مومنان کشورمان سیراب گردد آمین
یا علی ابن ابیطالب اغثنی🙏
🔹کلام نورانی امیر در نهج البلاغه
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 شهری که مردمش با قائم قيام میکنند
🔵 عفان مـى گـويد: امام صادق (ع) به مـن فرمـود: آيا مـى دانى علت ناميده شدن ايـن شهر به قم چيست؟
🌕 عرض كردم: خدا و رسـولـش و شما داناتريد.امام فرمـود: ايـن شهر قـم نامگذارى شد چون مردمش با قائم آل محمد(ص) اجتماع و با او قيام, و براى او استقامت مى كنند و ياريـش مـى نماينـد.
📚 بحارالانوار ج ۶۰ ص ۲۱۶ ح ۳۸
🛑 یوم الله ۱۹ دی، سالروز قیام تاریخ ساز مردم قم در سال ۱۳۵۶ گرامی باد.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشارت آیت الله امام خامنه ای و تاکید مجدد بر پیروزی مردم فلسطین
🌷 رهبر انقلاب: در مسئله غزه، پیشبینی روشنبینان دنیا مبنی بر پیروزی مقاومت فلسطین و شکست رژیم خبیث ملعون صهیونیستی در حال تحقق است
۱۴۰۲/۱۰/۱۹
#زوال_اسراییل
اسراییل هرگز به ۸۰سالگی نخواهد رسید
اللهم عجل لولیک الفرج
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در انتظار تو ...
چشممسپید گشت و غمی نیست:)
#سه شنبه های مهدوی
اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ خدا مزایده گذاشته با زمان محدود!
برسون خودت رو.
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۸۹ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
√ دوره سه ماهه درمان افسردگی
منبع: جلسه دوم از مبحث پرواز در آسمان رجب
#رجب
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۸۹ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
حیدر بادنور
#بیداری_جدیت_میاورد
بسم الله الرحمن الرحیم
🌴🌴🌴🌺
استاد ما فرمودند:
امام عصر علیهالسلام معزّالاوّلیاء است. همیشه آنهایی را که ولو به صورت ظاهر خدمتگزارش باشند عزیز می کند.
🌴🌴🌴🌴🌴
هر چه می خواهید برای خودتان دعا کنید برای امام زمانتان دعاکنید، چون وقتی او دعا کرد دعایش در حق شما مستجاب است.
🌴🌴🌴🌴🌺✅
به هر هدفی که میخواهی برسی از امام زمان ارواحنافداه بخواه که به آن هدف خواهی رسید و اگر نرسیدی بدان که از ضعف تو است.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
منتظر امام زمان ارواحنافداه آن کسی است که جان و مالش را اول بدهد، تمام صفات رذیله را از خودش دور کند، کمالات لازم را در خودش به وجود بیاورد خودش را درست کند و بعد بگوید: آقا بیا!
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
آنچه که ممنوع است اصل رابطه داشتن با امام زمان ارواحنا فداه نیست!
بلکه واسطه ی بین مردم و امام زمان ارواحنافداه شدن و این ادعا را داشتن، است.
🌴🌴🌴🌴🚩🌟
کسانی که به آن مقام میرسند هیچ وقت حتی نزدیکترین افرادشان نمیفهمند که آنها با امام زمان ارواحنافداه ارتباط دارند.
آنها وقتی به این مقام میرسند حتی یک لحظه هم یاد امام زمانشان را ترک نمیکنند
🌺🌺✅🌴
اگر ميخواي به امام زمان عليه الصلاة و السلام برسي بايد از هر چه غير اوست دل بركني.
🌴🌴🌴🌴🌟🌺
بیداری جدیت می آورد.
بیداری انسان را از بیهودگی نجات می دهد.
بیداری است که انسان را از گناهان، از شیاطین، از تمام وابستگی ها و تمام خطرات نجات می دهد.
🌴🌴🌴✅✅🌟
مردم مسلمان و نامسلمان، صبح که بلند می شوند رادیو را روشن می گذارند هم صدای موسقی می آید، هم صدای شوخی زن و مرد در رادیو می آید، هم قرآن خوانده می شود و هم اذان، و شما هم مشغول کار هستید!
🌴🌴🌴🌴🌺🌟
برای شما هیچ فرقی نمی کند! بدترین توهین به خدای تعالی، برای شما جمع، برای شما بیدارها همین است که فرقی نکند که آهنگ بگذارند یا قرآن بخوانند، برای هر دو رادیو را روشن می کنید!
🌴🌴🌴🌴🌴🌺
تو که اهل آهنگ هستی و اهل این حرفها هستی موقع خواندن قرآن برو آن را قطع کن که مساوی نباشد، یا برو دو زانو جلوی رادیو بنشین و قرآن را گوش بده و بعد بلند شو دنبال کار خودت برو. این ها را باید رعایت کنید.
🌴🌴🌴🌴🌺
تا کی میخواهیم بیدار نشویم. اگر دو روز شما با هم مساوی باشد مغبون هستی.
🌴🌴🌴
مثلاً بگویی من به یک جایی رسیده ام که نمازم را اوّل وقت میخوانم، نماز شبم را هم میخوانم، روزههایم را هم میگیرم، تمام اعمال عبادیم را هم صحیح انجام میدهم، فردا هم همینطور، پس فردا هم همینطور، هیچ تکان هم نمیخورم، این درست است؟ نه، تو مغبونی .
🌴🌴🌴🌴
باید چه کار کنم؟ به فکر رشد روحی باش، به فکر کمالات باش. ببین کجا رو اشتباه میکنی آن اشتباه را رفع کن.
🌺✅✅🌴
یک تکانی بخوریم، هر روز باید بهتر از روز قبل باشیم، هر روز ما بهتر از روز قبل باشد. تا دیروز حسود بودی امروز حسود نباش. بخیل بودی امروز بخیل نباش.
🌴🌴🌴🌟🌺
بيداري در چيه؟
در همين حركت وجدان انسان است يعني انسان وجدان داشته باشد؛ آن روزي كه ظلم كردي، دو تا گناه كردي شب خوابت نبرد، تا توبه كني! تا اين را جبران نكردي نخوابي! همين!
🌴🌴🌴🌴
يك وقت نكند که بهبه عجب لذّتي امروز برديم فلاني خودش را خيلي بزرگ جلوي ما معرّفي ميكرد كوبيديمش! از بين برديمش! اين طور چيزها نباشد در زندگي شما.
🌴🌴🌴🌴
اگر ميخواهيد با خدا ارتباط داشته باشيد بايد مَثل خدا باشيد، خداي تعالي عفو دارد، گذشت دارد، خداي تعالي محبّت دارد، مهرباني دارد، غضبش را مثلاً حتّي كبريائيتش را براي مؤمنين اِعمال نميكند.
🌴🌴🌴🌴🌺🌟
تا در دنیا هستیم این هوای دنیا، این لالایی هایی که مردم دنیا برای انسان می گویند، این مسائلی که در دنیا هست انسان را به خواب می برد.
🌴🌴🌴🌺🌟
یکی از وسائل ارتباط با حضرت بقیه الله علیه السلام این است که انسان عشق و محبت آن حضرت را در دل ایجاد کند و همه روزه دقائق یا ساعاتی با آن حضرت به گفتگو بنشیند.
🌴🌴🌴🌴🌟🌺
خدايا ما يك تقاضا داريم
از تو امروز، همين امروز، همين الساعه اگر اين حاجت ما را برآوري خدايا همهي حوائجمان را برآوردهاي، اگر اين حاجتمان برآورده نشود، خدايا همهي حوائجمان برآورده نشده
🌺🌺🌴🌴🌴
و آن حاجتمان اين است كه امروز قلب مقدس فاطمهي زهرا به ظهور فرزندش شفا مرحمت بفرما...😭
🌺🌺🌴🌴🌟
خدايا يك جوري بشود كه ما دور امام زمانمان جمع بشويم و او پرچم فتح را در دست گرفته باشد و ما بگوييم الحمدللّه رب العالمين، خدايا شكرت كه به اين آروزيمان هم رسيديم😭
خدايا انقلاب اسلامی و رهبری معظم انقلاب را در پناه امام زمانمان حفظ بفرما، و عجل في فرج مولانا.
🌴گوهر معرفت🌴
والسلام علیکم و رحمةالله وبرکاته
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب:
حضور مردم در سالگرد شهادت شهید سلیمانی نشانگر آمادگی مردم است/ اصرار داریم عوامل واقعی فاجعه کرمان را پیدا و سرکوب کنیم
🔸️مسئولان حکومتی باید بدانند مردم آمادهاند، وظیفه آنها سنگین است.
🔹مردم آمادهاند. دلیلش چیست؟ دلیلش همین اجتماع عظیم مردم در سال چهارم شهادت سلیمانی است. این یکی از ادلهاش است. حضور مردم در بیستودوم بهمنها. حضور مردم در جمعه آخر ماه رمضانها. حضور مردم در نهم دیها. حضور مردم در ایامالله گوناگون.
🔸و حالا حضور مردم در سالگرد شهادت شهید سلیمانی. مردم راه میافتند از راههای دور میروند مزارش را زیارت کنند این اتفاق فاجعهبار اندوهبار هم میافتد باز فردا مردم اجتماعشان با همان شدت، با همان قدرت، با همان انگیزه ادامه دارد. پس مردم آمادهاند. ما هستیم باید سازماندهی کنیم باید کمک کنیم؛ باید راه را باز کنیم باید زمینهسازی کنیم.
🔹️در این قضیه اندوهبار و فاجعهبار که در کرمان اتفاق افتاد که خب ملّت را مصیبتزده کرد ما اصرار نداریم این و آن را متهم کنیم، اما اصرار داریم که عوامل واقعی و پشتپرده این حادثه را پیدا کنیم و آنها را سرکوب کنیم.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2