7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🔸سخنان زیبای رهبر انقلاب در مورد ظهور #امام_زمان عجل الله فرجه...
✔️به همراه دعای فرج با صدای علی فانی
🔸بسیار زیباست👌
👈 حتما ببینید و نشر دهید.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#تلنگر 📌بیتابی... 🔸 برای رفتن به جمکران بیتابی میکرد. عاشق جمکران بود. پس مرخصی گرفت و با همس
#تلنگر
📌 انصاف...
🔹 صاحبخانه با اخم گفت: همین که گفتم! اگه نمیتونی مبلغ رهن و اجاره رو بدی، خبری از تمدید قرارداد نیست. زودتر خونه رو خالی کن. این مشکل شماست، نه من...
مستأجرش که یک کارگر ساده بود، گفت: انصاف هم خوب چیزیه! آخه مگه من چقدر میگیرم که امسال رهن و کرایه رو دو برابر کردی؟!
صاحبخانه، غروب همان روز، در صف اول نماز جماعت، دعای فرج میخواند.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند:
سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گیوهای که داده شد و انگشتری که گرفته شد
🔹هدیه غرفهدار صنایع دستی به رهبر انقلاب و دریافت انگشتر به عنوان یادگاری از ایشان
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
تکان میخوری بگویاصاحب الزمان
مینشینی بگو یا صاحب الزمان
برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان
صبح که از خواب بیدار میشوی،
مؤدب بایست و صبحت را با سلام
به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان
دستم به دامانت خودت یاریام کن
شب که میخواهی بخوابی
اول دست به سینه بگذار و بگو:
🕊️السلام علیک یاصاحب الزمان🕊️
بعد بخواب،
شب و روزت را به یاد محبوب سر کن
که اگر اینطور شد،
شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،
دیگر نمیتوانی گناه کنی،
دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی✨🫀
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
✌در آسـتانہے ظــهور✌
✅۹ بهمنماه سالروز شهادت نابغه جنگ تحمیلی 🌹شهید حسن_باقری و 🥀فرمانده قرارگاه کربلا شهید مجید_بقائی
🔹 امامخمینی (رحمةاللهعلیه) پس از شهادت سردار حسن باقری روی عکس وی نوشتند:
« خداوند شهید شب زندهدار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید؛ اگرچه نمی توان با اندک اطلاعات روی کاغذ، معرِّف شخصیت حسن باقری به عنوان یک نخبه، میراث معنوی و سرمایه ملی بود.»
📆 ۹بهمن سالروز #نابغه_دفاع_مقدس
#شهادت_شهید_حسن_باقری...🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودکان یمن در نقش یحیی سریع :-))
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
فصل اول : خداحافظ بهار! قسمت دوم ماشین پلیس از کنارم رد شد و کمی جلوتر توقف کرد. دنده عقب گرفت و ب
فصل اول : خداحافظ بهار!
قسمت سوم
آدرس خانه ی برادرم را به مأمور پشت فرمان دادم. حرکت کردیم. از
گذشت هام پرسیدند، از شهادت بچه ها، و رجب. صدای باران شدیدی که به
سقف ماشین می خورد، مرا به خاطرات خانه ی دایی و کودکیام برد. چشمانم را
بستم و دیگر صدایی نشنیدم.
اوایل تابستان سال 1326 در بهار همدان به دنیا آمدم. دو خواهرم صغری
و خانم، و برادرم محمدحسین از من بزر گتر بودند. مادرم، کلثوم خانم، قالی
میبافت و پدرم، حسین آقا، کشاورز بود. صبح تا شب زحمت میکشیدند، اما
دخل و خرجشان جور درنمی آمد. سه چهار ساله بودم که به ناچار برای فرار از
فقر و نداری در یکی از روزهای بهار برای همیشه همدان را ترک کردیم و به تهران
آمدیم.
صندوقچه ی قدیمی لباس، چراغ خوراک پزی و یکی دو جفت پشتی،
همه ی دار و ندار پدر و مادرم بود که بار یک وانت قدیمی کردیم و به تهران
آوردیم. ساختمانها هنوز آ نقدر بالا نرفته بودند که نتوانم سرخی غروب
خورشید را ببینم. بابا با یک دست قالیچه و با دست دیگرش مرا بغل کرد و
به داخل حیاط خانه ی دایی برد. خانه ی دایی محمد نزدیک میدان آزادی
در محله ی هاشمی بود. طبقه ی اول، خانواده ی دایی زندگی میکردند، نیم طبقه ی دوم را هم به ما دادند؛ اتاقی کوچک که بسختی یک فرش شش متری
در آن جا میشد و گوشه هایش بر میگشت. شش نفر کنار هم میخوابیدیم، اما
باز جا کم میآوردیم و روی سروکله ی هم میافتادیم. گوشه ی حیاط یک حوض
مستطیلی شکل بود و کمی آن طرف تر اتاقکی برای پدربزرگم، بابا حیدر ساخته
بودند. پیرمرد صبح تا شب سرش توی قرآن بود و صدایش درنمی آمد. بعد از
نماز صبح سوره یس میخواند، شب هم قبل از اینکه به رختخواب برود، دوباره
آن سوره را میخواند. می گفت: «هرکی صبح و شب با سوره یس مأنوس باشه،
مرگ راحتی داره. »
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی