📷پزشکیان در هیئت شیخ حسین انصاریان
قالیباف در هئیت حاج محمود کریمی، مجید بنیفاطمه و محمدحسین پویانفر
جلیلی در هیئت حاج منصور ارضی
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🛑 دو هدیه انصاریان به رییس جمهور منتخب چه بود
🔹شیخ حسین انصاریان پس از ملاقات با پزشکیان در هیئت عزاداری، دو هدیه به وی اهدا کرد.
🔹اولین هدیه یک دستمال مشکی بود که انصاریان هنگام گریه در روضه استفاده میکرد.
🔹هدیه دوم نیز یک تسبیح شخصی بود.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️#فوری
اعلام بسیج عمومی و آمادگی قبایل یمنی برای دور جدید جنگ با رژیم خودفروخته سعودی
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تخلیه #سودای_قلب و دوری از عزاداریهای صنعتی
♻️ باید بیشتر به اصل #معنا پرداخت در ایام محرم و اربعین و نباید #عزاداریهای_صنعتی ایجاد کرد.
🔉 حکیم حسین خیراندیش
#محرم
زهیر عثمانی بود؛ طرفدار عثمان و به غلط قائل بودند که حضرت امیر ، عثمان را کشته و بخاطر همین از مولا متنفر بودند. امام حسین از او هم ناامید نشد و زهیر را دعوت کرد و با هنر گفتگو او را تبدیل کرد به حضرت زهیر. زهیر به مقامی رسید که امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه، از وفاداری و ایثارش اینگونه تجلیل کرده است: «السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَقَدْ اذِنَ لَهُ فِی الانْصِرافِ: لا وَاللَّهِ لا یَکُونُ ذلِکَ ابَداً، اتْرُکُ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اسیراً فِی یَدِ الَاعْداءِ وَانْجُو! لا ارانِیَ اللَّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ»؛ «سلام بر زهیر بن قین بَجَلیّ، کسی که وقتی امام حسین (علیهالسلام) به او اجازه بازگشت داد، به حضرت عرض کرد: به خدا سوگند، نه، هرگز چنین نخواهد شد. آیا فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را اسیر در دست دشمنان رها کرده، خود را نجات دهم؟ خدا آن روز را به من ننماید.»
مکتب #حسین انسان ساز است و این هنر را دارد که از لجن زار یکی رو بیاره بیرون و به حضرت تبدیل کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅😭 خاک ریزی در کفِ حرم مطهر سیدالشهداء همزمان با نزدیک شدن به تاسوعا و عاشورای #محرم 1446
#محرم
#امام_حسین_ع
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
خوش بحال کسانی که
▪️هم زنجیر میزنند!
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند…!
▪️هم سینه میزنند!
و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند…!
▪️هم اشک میریزند!
و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند…!
▪️هم سفره می اندازند!
هم نان از سفره کسی نمیبرند..!
آنوقت با افتخار میگویند:
🏴 یاحسین🖤
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمر زمانه ات را بشناس😔💔
بابت نشر عذرخواهم🙏
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من دســتم به آسمان نمیرسد
تو که دســـتت به زمین میرسد
ای شـهید؛ بیا و دست مرا بگیر
زمیـن سخت دلگیـــــر است...
دل مـــن آســـمــان مـیـخـواهـد آســمـان💔😔
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷🕊
✍هرگاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند…
#شب_جمعه شهدا را یاد کنیم
نثار روح بلندشان صلوات
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🌸
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
#تلنگر
سیهزار دینار مبلغی بود
که یزید به خواصِ کوفه داد
و دینشان را خرید...
هر دینار در آن زمان برابر یک مثقال طلا بود
و امروز قیمت هر مثقال طلا
حدود ۱۴ میلیون و پانصد است
یعنی سی هزار دینار به پول امروز
میشود ۴۳۵ میلیارد تومان...
طوری زندگی کردیم
تا در مقابل پیشنهادات این چنینی
دست از یاری دین خدا نکشیم؟
پیشنهادات دشمن وسوسهانگیزه
آیا مراقبیم؟!!
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🚨 نتیجه #مذاکره_مجدد طبق روایات ⚫️ #امام_محمد_باقر علیهالسلام: گویی قومی را میبینم که از مشرق (ا
✍ با توجه به حدیث امام باقر علیهالسلام درخصوص مراحل #انقلاب ایرانیها قبل از #ظهور که در صفحه ۲۷۳ کتاب الغیبۀ مرحوم نعمانی آمده و در آن به صراحت به دو مرتبه #مذاکره بر سر حق قانونی ایرانیها اشاره شده که در هر دو مرتبه، دشمنانِ ایرانِ زمینهساز ظهور، از دادن حق ایرانیها اجتناب میکنند:
📌 این دو مرحله مذاکرات بر سر حقیست که این انقلاب #زمینهساز_ظهور، میتواند دربارهی آن با دشمنان ظهور، بحث و معامله و مذاکره کند. زیرا حقی که از اصول بنیادین #شیعه باشد، قابل مذاکره و معامله نیست و حاکمان و مردم زمینهساز ظهور در #انقلاب_اسلامی، حق چنین مذاکرهای را ندارند!
❌ از نظر نگارنده، با توجه به حوادث منطقهای و جهانی و البته بحث #پازل_ظهور که باید تمام حوادث ظهور در جغرافیای ظهور و از پی هم رخ بدهند، اکنون در مراحل پایانی ظهور هستیم.
✍ بنابراین از دیدگاه حقیر، حقی که در روایت امام آمده و بر سر آن بین #ایران و دشمنان آن مذاکره میشود، بحث #هستهای است. اما سوال:
⁉️ آیا ما، دو مرحله #مذاکرات با غربیها را پشت سر گذاشتهایم و وارد #فاز_نظامی یا #مرحله_سیوف با دشمن شدهایم؟! یا خیر، هنوز یک مرحله مذاکرهی بینتیجه و نادیده گرفتن حق ایرانیها توسط #غرب، باقیمانده؟
✍ آیا مذاکرات سعدآباد، مذاکرات ۸۴ تا ۹۲ و مذاکرات ۹۲ تا امضای برجام و در نهایت، مذاکرات احیای برجام تا سال ۱۴۰۳، همگی یک مرحله مذاکرات محسوب میشوند یا خیر، دو مرحله مذاکره؟! شاید هم از تیر ۱۴۰۳، #ایران وارد مرحلهی دوم مذاکرات میشود؟!
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
✌در آسـتانہے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت ۱۰۴ ماشین ایستاد....مهیا نگاهی به در سفید روبه رویش انداخت. بعد ا
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۰۵
ـ بده اینارو خودم تایپ میکنم.
مریم برگه ها را از دست مهیا کشید.
ـ بده اینارو ببینم. با این دستش می خواد بشینه تایپ کنه...
ـ گندش نکن بابا...
مریم، مهیا را از جایش بلند کرد و به جای او، نشست.
ــ عزیزم گندش نکردم... خودش گنده است؛ بخیه خورده دستت...
مهیا نگاهی به دست پانسمان شده اش انداخت....آنقدر بد بریده بود، که مجبور شده بود بیمارستان برود و دستش را بخیه بزند.
ــ پس الان چیکار کنم؟؟
ــ برو خونه استراحت کن!
مهیا از جایش بلند شد.
ــ پس من میرم خونه.
ــ بسلامت. سلام برسون.
مهیا از پایگاه خارج شد...نگاهی به ساعت انداخت، یک ساعتی به اذان مغرب مانده بود. به طرف پارک محله رفت. تصمیم گرفت، یک ساعت را در پارک کتاب بخواند و نزدیک اذان برای نماز به مسجد برود.
روی یک نیمکت نشست. کتابش را ازکیفش بیرون آورد. دستی به کتاب کشید.کتاب هدیه ای از طرف شهاب بود.
یاد شهاب لبخندی روی لبش آورد..امروز سومین روزی بود، که شهاب به ماموریت رفته بود.مهیا احساس کرد، که کسی کنارش نشست.با دیدن خانمی، لبخند زد که با برداشتن عینکش لبخند مهیا روی لبانش خشک شد.
ــ نازی...
نازی لبخندی زد.
ــ چیه؟! تعجب کردی؟! انتظار نداشتی منو ببینی؟!
مهیا لبخندی زد.
ــ راستش... آره.... نه آخه زهرا...
ــ گفته بود که از اهواز رفتیم.
مهیا، سرش را به علامت تایید تکان داد.
ــ رفتیم. ولی زندگی دوستم، خیلی برام مهمه که از کرج بلند شدم؛ اومدم اهواز...
مهیا با تعجب گفت:
ــ کرج؟؟
ـ حتما زهرا بهت خبر داده که چی مجبورمون کرد بریم.
مهیا با ناراحتی تایید کرد.
ــ آره! گفت. خیلی ناراحت شدم. ولی آخه چرا کرج؟!
ــ بابام، اینقدر از دوست فامیل حرف شنید؛ که اگه میتونست از کشور خارج می شد. کرج که چیزی نیست.
ـ نمیدونم چی بگم...!
ــ لازم نیس چیزی بگی. تو باید الان به داد زندگی خودت برسی...
ــ منظورت چیه؟؟
ــ منظورم اینه که باید از شهاب جدا بشی...
مهیا با صدای بلند گفت:
ــ چییییی؟؟
ــ چته داد نزن...
ــ دیونه شدی نازی این حرفا چیه؟!
ــ من دیونه نشدم من فقط صلاح تورو می خوام!
مهیا پوزخند زد.
ــ صلاح؟ مسخره است؛ صلاح من جدایی از شهابه؟!!
ــ آره ،اون به درد تو نمیخوره.
نازنین سر پا ایستاد.
ــ این شهابی که تو میشناسی شهاب واقعی نیست. اون داره تورو بازی میده. اون الهه به پاکی که تو توذهنت ساختی، نیست. اون یه آدم عوضیه. ازش دور شو تا تورو بدبخت نکرده.
مهیا با عصبانیت روبه رویش ایستاد.
ــ دهنتو ببند. از کرج پا شدی اومدی این چرندیاتو بگی؟! اصلا تو کی هستی که اینطور درباره ی شهاب صحبت می کنی ها؟!!
انگشت را به علامت تهدید تکان داد.
ــ دیگه نه میخوام این حرفارو بشنوم... نه می خوام ببینمت... فهمیدی؟!
کیفش را برداشت و با عصبانیت از پارک خارج شد...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟