eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
16.7هزار ویدیو
69 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
حمید ( برادر شهید مهدی باکری ) در اول آذر ۱۳۳۴ در ارومیه بدنیا آمد. پدرش کارمند کارخانه قند ارومیه و مادرش خانه دار بود که ۱۸ ماه بعد از تولد او بر اثر حادثه رانندگی فوت کرد . ششمین فرزند خانواده باکری بود و دوران مدرسه را در ارومیه گذراند و با وجود اینکه دانشگاه قبول شد اما بنا به پیشنهاد آقا مهدی تصمیم گرفت به سربازی برود . سربازی اش در یکی از ژاندارمری های اطراف ارومیه بود . چون خانواده زیر نظر ساواک بود ، پدر فعالیت های سیاسی آنها را ممنوع کرده بود . بعد از تمام شدن خدمت ، یک سال همراه آقا مهدی به تبریز رفت و فعالیت های خود رو علیه نظام شاهنشاهی از همین دوره شروع کرد . در سال ۵۵ ابتدا به ترکیه رفت ، سپس برای ادامه تحصیلات راهی کشور آلمان شد اما یک هفته بیشتر سر کلاس حاضر نشد . با استقرار سید روح ‌الله خمینی در حومه پاریس ، تحصیل در آلمان را رها کرد و عازم فرانسه شد . در پاریس مأموریتی جدید به او دادند . عازم سوریه و لبنان شد تا دوره آموزش نظامی را بگذراند . در این کشورها جنگ های شهری ، چریکی و روش های سازماندهی و شیوه ساختن بمب های دستی را یاد گرفت . در همین دوران به کمک چند تن از دوستان اسلحه وارد ایران کردند و در این راه آقا مهدی ، یاور بزرگی بود . حمل و پنهان کردن سلاح ها تا مرز ترکیه به عهده حمید بود و انتقال آنها تا تبریز به آقا مهدی محول شده بود . با پیروزی انقلاب سریع به ایران برگشت و سال ۵۸ عضو سپاه پاسداران شد . با شروع جنگ مثل خیلی ها ، عازم خوزستان شد و در این مدت چند ماه هم همراه آقا مهدی در جهاد سازندگی فعالیت می کرد . در بحبوحه جنگ و در اواخر دی ۵۸ با خانم فاطمه چهل امیرانی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام های احسان و آسیه شدند . در عملیات های حصر آبادان ، رمضان ، فتح المبین ، بیت المقدس ، والفجر یک ، والفجر دو حضور داشت و جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا بود . در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستی مخفيانه در عمق دشمن پياده می ‌شدند و مراكز حساس نظامی را به تصرف در می ‌آوردند و كنترل منطقه را در دست می ‌گرفتند ، عازم و در ساعت ۱۱ شب چهارشنبه ۳ اسفند ۶۲ شروع عمليات خيبر بود كه با بی سيم خبر تصرف پل مجنون ، در عمق ۶۰ كيلومتری عراق را اطلاع داد . پلی كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نبود نيروهای موجود در جزاير را فراری دهد و يا نيروی كمكی برای آنها بفرستد ، در نتيجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل ، ضمانتی در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهای زرهی دشمن ، فقط با نارنجك و آرپی جی و كلاش ولی با قلبی پر از ايمان و عشق به شهادت ، در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در همانجا به لقاء‌الله پيوست و شهید شد و پیکرش هرگز برنگشت ... 📕 سایت هادیون « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »