eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
69 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 شعر جالب حاج میثم مطیعی خطاب به آیت الله رئیسی @zehirnazdekhi
✍هادی شده ای راه را کسی گم نکند..... سلام خدا بر تو ای برگزیده خدا ✨ سلام خدا بر کسانی که انقدر اوج گرفتند که رفيق خدا شدند... دست ما را بگیر ای که نزد خدا و مادر سادات ابرو داری ابرویت را بگذار مارا ببر https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🥀میگویند بسیار با معرفت هستی نشان به آن نشانه که خون دادی تا من جاری شوم بی منت,بی ادعا, بی چون و چرا میگویند بامعرفت هستی  نشان به آن نشانه که هر بار لغزیدم با نیم نگاهی دستم را گرفتی و از میانه راه برم گرداندی دستت را رها کردم, باز دست رفاقت به سویم دراز کردی الان که خوب فکر میکنم میبینم چقدر خوب شد که هیچگاه برنگشتی, اگر جسمت در این دنیای خاکی میماند شاید لابلای هیاهوی این روزگار هیچ وقت نمیتوانستم پیدایت کنم تو اهل زمین نبودی, تو را آفریده بودند برای گــمــنـامـــی, برای بریدن از همه تعلقات ... به یقین میدانم خدا تو را برای خودش جدا کرده , شفاعت کمترین هدیه ایست که خداوند به تو ارزانی داشته و من همواره چشم به راه رسم رفاقت و مردانگی تو هستم و از اعماق جان ندای سلام بر ابراهیم سر میدهم... ...🇮🇷🌷 https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دور هم نشسته بودیم. ابراهیم دستش رو شبیه یک دایره کرد، و گفت: اگر دنیا مثل این کُره باشد، امام زمان (عج) مانند دست های من به دنیا احاطه دارد خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر هست. مراقب اعمالمون باشیم. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
💠 امتحان مردانگی قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه حضور داشتیم. اواسط جلسه بود که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همان‌طور که نشسته بودم، سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه‌ای خزیدند. لحظات به‌سختی می‌گذشت، اما صدای انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه‌لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: «آقا ابرام …!» بقیه هم یکی‌یکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند. در حالی که همهٔ ما در گوشه‌وکنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود! در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت‌خواهی گفت: خیلی شرمنده‌ام. این نارنجک آموزشی بود. اشتباهی افتاد داخل اتاق شما! گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد. 📚 برگرفته از کتاب ~~~~
🔻با هیچ کسی حتی آدم های تند برخورد نمی کرد. هر کسی را به یک روش جذب می کرد. 🤼‍♂در زورخانه فهمیدیم که ابراهیم قهرمان کشتی هم بوده. او هیچ چیزی از خودش نمی گفت و این جاذبه ی شخصیتی او را بیشتر می کرد. 🌃 شبها حدود بیست نفر سر کوچه جمع می شدیم و ابراهیم برای ما حرف می زد. تا وقتی بود جمع ما را جمع می کرد و حرف های زیبا برایمان می زد وقتی هم نبود حرف او در میان جمع ما بود. ✋ https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 بهانه ای برای تولدت' 🎁 🟢 اجرای لایــــــو 🎶 ✅ خواننده: 🎹 پیانو: هادی کولیوند