eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.3هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
19.9هزار ویدیو
77 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#سلام‌برابراهیم‌۱🍃 پارت۱۵ •پهلوان حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قدیم های این تهرون ، دوت
🍃 پارت۱۶ •پهلوان آن ها هم که را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . برای همین شلوغ کاری کردند که اگر باختند تقصیر را بیندازند گردن داور! همه عصبانی بودند . چند لحظه ای نگذشت که داخل گود آمد . با لبخندی که بر لب داشت با همه بچهای مهمان دست داد . آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت:من کشتی نمی گیرم! همه با تعجب پرسیدیم: چرا!؟ کمی مکث کرد و به آرامی گفت:دوستی و رفاقت ما خیلی بیشتر از این حرف ها و کارها ارزش داره! بعدهم دست حاج حسن را بوسید و با یک پایان کشتی ها را اعلام کرد . شاید در آن روز برنده و بازنده نداشتیم . اما برنده واقعی فقط بود . وقتی هم میخواستیم لباس بپوشیم و برویم ، حاج حسن همه مه را صدا کرد و گفت:فهمیدید چرا گفتم پهلوونه!؟ ما همه ساکت بودیم ، حاج حسن ادامه داد:ببینید بچها ، پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید. امروز با نفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد . ابراهیم به خاطر خدا با اون ها کشتی نگرفت و با این کار جلوی کینه و دعوا را گرفت. بچها پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید. داستان پهلوانی های ادامه داشت تا ماجراهای پیروزی انقلاب پیش آمد. ادامه دارد...
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#سلام‌برابراهیم۱🍃 پارت۱۶ •پهلوان آن ها هم که #ابراهیم را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . ب
🍃 پارت ۱۷ •پهلوان بعد از آن اکثر بچها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانی خیلی کمتر شد. تا اینکه پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانیم و بعد ورزش کنیم و همه قبول کردند . بعد از آن هر روز صبح برای اذان در زورخانه جمع می شدیم . نماز صبح را به جماعت میخواندیم و ورزش را شروع میکردیم . بعد هم صبحانه مختصری و به سرکارهایمان می رفتیم . خیلی از این قضیه خوشحال بود . چرا که از طرفی ورزش بچها تعطیل نشده بود و از طرفی بچها نماز صبح را به جماعت میخواندند. همیشه هم حدیث پیامبر گرامی اسلام را میخواند :《اگرنماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.》 با شروع جنگ تحمیلی فعالیت زور خانه بسیارکم شد . اکثر بچها در جبهه حضور داشتند . هم کمتر به تهران می آمد . یکبار هم که آمده بود ، وسائل ورزش باستانی خودش را برد و در همان مناطق جنگی بساط ورزش باستانی را راه اندازی کردی . زورخانه حاج حسن توکل ، در تریبت پهلوان های واقعی زبانزد بود . از بچهای آنجا به جز جوان های بسیاری بودند که در پیشگاه خداوند پهلوانیشان اثبات شده بود! آن ها هم با خون خودشان ایمانشان را حفظ کردند و پهلوان های واقعی همین ها هستند. ادامه دارد...
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#سلام‌برابراهیم۱🍃 پارت۱۶ •پهلوان آن ها هم که #ابراهیم را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . ب
🍃 پارت ۱۷ •پهلوان بعد از آن اکثر بچها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانی خیلی کمتر شد. تا اینکه پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانیم و بعد ورزش کنیم و همه قبول کردند . بعد از آن هر روز صبح برای اذان در زورخانه جمع می شدیم . نماز صبح را به جماعت میخواندیم و ورزش را شروع میکردیم . بعد هم صبحانه مختصری و به سرکارهایمان می رفتیم . خیلی از این قضیه خوشحال بود . چرا که از طرفی ورزش بچها تعطیل نشده بود و از طرفی بچها نماز صبح را به جماعت میخواندند. همیشه هم حدیث پیامبر گرامی اسلام را میخواند :《اگرنماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.》 با شروع جنگ تحمیلی فعالیت زور خانه بسیارکم شد . اکثر بچها در جبهه حضور داشتند . هم کمتر به تهران می آمد . یکبار هم که آمده بود ، وسائل ورزش باستانی خودش را برد و در همان مناطق جنگی بساط ورزش باستانی را راه اندازی کردی . زورخانه حاج حسن توکل ، در تریبت پهلوان های واقعی زبانزد بود . از بچهای آنجا به جز جوان های بسیاری بودند که در پیشگاه خداوند پهلوانیشان اثبات شده بود! آن ها هم با خون خودشان ایمانشان را حفظ کردند و پهلوان های واقعی همین ها هستند. ادامه دارد...
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#سلام‌برابراهیم۱🍃 پارت ۱۷ •پهلوان بعد از آن اکثر بچها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باس
🍃 پارت۱۸ •والیبال‌تک‌نفره دوران زیبا و معنوی زورخانه حاج حسن در همان سال های اول دفاع مقدس ، با شهیدحسن شهابی(مرشد زورخانه) ، شهید اصغررنجبران(فرمانده تیپ عمار) و شهیدان سیدصالحی و محمدشاهرودی ، علی خرّمدل ، حسن زاهدی ، سیدمحمدسبحانی ، سید جواد مجد پور ، رضا پند ، حمدالله مرادی ، رضا هوریار ، مجید فریدوند ، قاسم کاظمی و و چندین شهید دیگر و در گذشت حاج حسن توکل به پایان رسید . مدتی بعد با تبدیل محل زورخانه به ساختمان مسکونی ، دوران ورزش باستانی ماهم به خاطره ها پیوست . بازوان قوی از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش ها قهرمان است . در زنگ های ورزش همیشه مشغول والیبال بود . هیچکس از بچها حریف او نمی شد . یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش ، شاهد بودیم که چطور پیروز شد . از آن روز به بعد والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد. بیشتر روزهای تعطیل ، پشت آتش نشانی خیابان ۱۷ شهریور بازی میکردیم . خیلی از مدعی ها حریف نمی شدند. اما بهترین خاطره والیبال بر می گردد به دوران جنگ و شهر گیلانغرب ، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچهای رزمنده در آن بازی میکردند . یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آنها آقای داوودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود . آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش بود و او را کامل می شناخت. ادامه دارد....