🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت141
بعد از رسیدن به خونه
در حیاط و باز کردم
انگار همه منتظر بودن
همه داخل حیاط جمع شده بودن
بعد از سلام و احوالپرسی
روی تخت نشستیم
منم رفتم کنار بی بی نشستم
همه از حال خرابم با خبر بودن
نمیدونستن دوری علی چه بلایی قراره سرم بیاره ...
انگار عقربه های ساعت امروز زودتر از همیشه در حال سبقت گرفتن بودن
بعد از نیم ساعت
علی بلند شد و از همه خداحافظی کرد
علی از امیر خواست تا اونو به فرودگاه برسونه
من هر چه اصرار کردم که همراه شما بیام
علی قبول نکرد ،،گفت: خداحافظی کردن اون لحظه برات سخت میشه
گفتم : مگه نگفته بودی همراهم باش ،همه جا ،نمیخوای که رفیق نیمه راه باشم ؟ میخوای ؟
علی لبخندی زد و رضایت داد
سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم
تا برسیم به فرودگاه فقط بوی عطر لباسش رو استشمام میکردم که آرومم کنه بعد از رسیدن به فرودگاه از ماشین پیاده شدیم
امیر، علی رو درآغوش گرفت و گریه میکرد
بعد علی به سمت من برگشت
علی: خانومم حلالم کن! ببخش که اذیتت کردم این مدت!
همونطور که اشک میریختم گفتم: آقا سید، زمانی حلالت میکنم که برگردی! چشم به راهم نزاری اقا سید؟
علی لبخندی زد : خیلی وقت بود که سید صدام نکردی ،ولی خانومم عمر دست خداست
_میدونم، تو نیت شهادت نکن ،بقیه اش و خدا خودش هر چی صلاح میدونه اجام میده
علی صدای خنده اش بلند شد : چشم، چشم خانومم با خنده هاش جون گرفتم
علی: من دیگه باید برم ،آیه مواظب خودت باش، قرار شد همراهم باشی ،با صبرت همراهم باش
_ باشه
با رفتن علی انگار یه تیکه از وجودم در حال جدا شدن بود هر لحظه دور شدنش ضربان قلبمو کند تر میکرد انگار نفسم به شمارش افتاده بود
روی زمین نشستم و بلند بلند نفس میکشیدم
به کمک امیر سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردیم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#پارت_هدیه
#گامهای_عاشقی💗
قسمت143
بلاخره بعد از نیم ساعت دوباره گوشیم زنگ خورد نگاه کردم همون شماره بود بدون معطلی جواب دادم
_الو ...
الو آیه ..خوبی؟
با شنیدن صدای علی زبونم بند اومده بود
علی: آیه ؟ الو ؟ صدامو میشنوی؟
_جانم.. میشنوم صداتو !
علی: خوبی؟ چرا گوشیتو برنداشتی؟
_ببخشید علی جان ،یادم رفت گوشیمو کجا گذاشتم
صدا خنده اش بلند شد : خانم ما رو باش گفتم این دو روزی چشم از گوشیت برنداشتی و منتظرم بودی
_منتظر که بودم ،از انتظار زیادی حواسم پرت شد ، خودت خوبی؟ غذا میخوری؟
اون جلو جلوها نریااا علی...
علی: چشم ،چشم ،من همین عقب میمونم به بچه ها روحیه میدم که برن جلو خیالت راحت باشه
_علی بازم زنگ بزن برام ،علی نبودنت و ندیدنت خیلی سخته لااقل صداتو بشنوم آروم بشم
علی: باشه خانومم،سعی میکنم هر موقع وقت آزاد پیدا کردم اول با تو صحبت کنم ،الانم باید برم به بچه ها روحیه بدم کاری نداری؟
_نه قربونت برم ،مواظب خودت باش
علی: تو هم مواظب خودت باش به همه سلام برسون،یا علی
_چشم یا علی
بعد از تمام شدن تماس یه نفس راحتی کشیدم
بی بی که مشخص بوده خیلی وقته اومده
رو به روم ایستاده بود و میخندید
بی بی:از قیافه ات مشخصه که آقا سید بود
لبخندی زدمو گفتم: اره ،علی بود سلام رسوند
بی بی: سلامت باشه...
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
Tahdir joze28.mp3
4.04M
📖تحدیر:جزء بیست و هشتم
🎙با صداے: استاد معتزآقایے
#جزخوانی_تحدیر 28
#معتزآقایی
🔴 دعای روز بیست و هشتم ماه رمضان
🔹 اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ النَّوَافِلِ، وَ أَكْرِمْنِي فِيهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ، وَ قَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسَائِلِ، يَا مَنْ لا يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ.
🔺 خدایا بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن، و مرا با تحقق درخواستها اکرام فرما، و از میان وسایل وسیله ام را به سویت نزدیک کن، ای که پافشاری اصرارورزان مشغولش نسازد.
🌕 فضیلت و ثواب روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم :
🌺 روز بیست و هشتم، خداوند در «جنّه الخلد» صد هزار شهر از نور براى شما بنا مى کند؛ در «جنّه المأوى» صد هزار کاخ نقرهای به شما ارزانى مى دارد؛ در «جنّه النعیم» صد هزار خانه از عنبر خاکسترى رنگ به شما عطا مى کند؛ در «جنّه الفردوس» صد هزار شهر به شما مى دهد که در هر شهرى هزار حجره است؛ در «جنّه الخلد» صد هزار منبر از مشک به شما ارزانى مى دارد که در درون هر منبرى هزار اتاق از زعفران قرار دارد و در هر اتاقى هزار تخت از مروارید و یاقوت نهاده شده که بر هر تختى همسرى از حوریان بهشتى نشسته است.
📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۹
39.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-قراربزاریمبعد سحر برای تعجیل در ظهور مولامون دعای فرج بخونیم
در ماهِ ضیافت خدا ✨''
‹🕊.🌱› #قرار_مهدوی
‹🕊.🌱› #امام_زمان
#سلام امام زمانم
#صبحت بخیر و خوشی
فقط چند ضیافت دیگر
تا جمع شدن سفره مهمانی خدا باقیست!
و چشمان من هنوز برای دیدار شما
که صاحب سفرهاید لایق نشده ...
پدر مهربانم
نگذارید این حسرت، به درازا بکشد ..
🍃اگر نباشۍ
سنگ روے سنگ بند نمیشود ڪه هیچ...
آسمان به زمین میرسد...
مے دانم ڪه هستی
فقط...
ڪاش پیدایت میڪردم...
اللهم عجل لوليک الفرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
هر روز با امام زمان عج عهد ببندیم🌱
📝 من گناه میکنم، تو جورش را میکِشی
سندش؟ «طولانی شدن غیبتت» 😔
🎧 با نوای استاد فرهمند