فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادامه کلیپ اول بصیرتی انتخابات ۱۴۰۰
منتشر کنید💐
@zoolaleahkam
🌹🌿🌹🌿🌹
📖 #بی_تو_هرگز
🌹 شهید سیدعلی حسینی
📌 قسمت بیستم
گریه ام گرفت. ازش قول محکم گرفتم. هم برای شفاعت، هم شب اول قبرم. دوری زینب برام عین زندگی توی جهنم بود. همه این سال ها دلتنگی و سختی رو بودن با زینب برام آسون کرده بود.
حدود ساعت یازده از بیمارستان برگشت. رفتم دم در استقبالش،
- سلام دختر گلم، خسته نباشی.
با خنده، خودش رو انداخت توی بغلم،
- دیگه از خستگی گذشته. چنان جنازه ام پودر شده که دیگه به درد اتاق تشریح هم نمی خورم. یه ذره دیگه روم فشار بیاد توی یه قوطی کنسرو هم جا میشم.
رفتم براش شربت بیارم. یهو پرید توی آشپزخونه و از پشت بغلم کرد،
- مامان گلم چرا اینقدر گرفته است؟
ناخودآگاه دوباره یاد علی افتادم. یاد اون شب که اونطور روش رگ گرفتن رو تمرین کردم. همه چیزش عین علی بود،
- از کی تا حالا توی دانشگاه، واحد ذهن خوانی هم پاس می کنن؟
خندید،
- تا نگی چی شده ولت نمی کنم.
بغض گلوم رو گرفت،
- زینب، سومین پیشنهاد بورسیه از طرف کدوم کشوره؟
دست هاش شل شد و من رو ول کرد.
چرخیدم سمتش. صورتش بهم ریخته بود،
- چرا اینطوری شدی؟
سریع به خودش اومد. خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت،
- ای بابا، از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره. شما بشین بانوی من، که من برات شربت بیارم خستگیت در بره. از صبح تا حالا زحمت کشیدی.
رفت سمت گاز،
- راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم. برنامه نهار چیه؟ بقیه اش با من.
دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست. هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوع حرف رو عوض کنه. شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم.
- خیلی جای بدیه
_کجا؟
_سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده.
- نه. شایدم. نمی دونم.
دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم،
- توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده. این جواب های بریده بریده جواب من نیست.
چشم هاش دو دو زد. انگار منتظر یه تکان کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه. اصلا نمی فهمیدم چه خبره،
- زینب؟ چرا اینطوری شدی؟ من که...
پرید وسط حرفم، دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد،
- به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو، همون حرفی که بار اول گفتم. تا برنگردی من هیچ جا نمیرم. نه سومیش، نه، نه چهارمیش، نه اولیش. تا برنگردی من هیچ جا نمیرم.
اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون. اون رفت توی اتاق. من، کیش و مات، وسط آشپزخونه.
تازه می فهمیدم چرا علی گفت، من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه. اشک توی چشم هام حلقه زد. پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال.
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم،
- بی انصاف، خودت از پس دخترت برنیومدی، من رو انداختی جلو؟ چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟
برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره. دنبالش راه افتادم سمت دستشویی. پشت در ایستادم تا اومد بیرون. زل زدم توی چشم هاش، با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد. التماس می کرد حرفت رو نگو. چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم،
- یادته 9 سالت بود تب کردی؟
سرش رو انداخت پایین. منتظر جوابش نشدم،
- پدرت چه شرطی گذاشت؟ هر چی من میگم، میگی چشم.
التماس چشم هاش بیشتر شد. گریه اش گرفته بود.
- خوب پس نگو، هیچی نگو. حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه.
پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود،
- برو زینب جان. حرف پدرت رو گوش کن. علی گفت باید بری.
و صورتم رو چرخوندم. قطرات اشک از چشمم فرو ریخت. نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه.
تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد. براش یه خونه مبله گرفتن، حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم. هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود.
پای پرواز، به زحمت جلوی خودم رو گرفتم. نمی خواستم دلش بلرزه. با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد. تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود.
بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن.
نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد. وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب، نگاهش رو پر کرد. چند لحظه موند. نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه.
سوار ماشین که شدیم، این تحیر رو به زبان آورد.
- شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید.
زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت.
- و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما، با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده.
نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن. ولی یه چیزی رو می دونستم، به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم. هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید، اما سکوت کردم. باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم.
♦️ادامه دارد...
@zoolaleahkam
#میلاد_حضرت_معصومه
#روز_دختر
ای همه آسمانِ شده، خیره به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد، مانده کنارِ ماهِ تو
لشگرِ حوریان ببین، برگِ خزانِ مقدمت
آمده تا که بال خود، فرش کند به راهِ تو . . .
❤️میلاد مظهر عصمت و نجابت، حضرت فاطمه معصومه(س)
و روز دختر بر تمام دختران عفیف ایران زمین مبارک باد....
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی:
برادران، خواهران
جامعه ای صالح میشود که افراد صالح بر آن حاکم شوند،
افراد منزّه، جامعه را منظم میکنند.
✅ ویژه #انتخابات
🦋🌸🦋🌸🦋
@zoolaleahkam
💬 پرسش :
اگر کسی بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، وظیفه او چیست؟
✅ پاسخ :
✍️ نماز خوانده شده صحیح است ولی باید برای نماز های بعدی وضو بگیرد.
🔰 مانع در اعضای وضو :
✍️ اگر میداند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری میکند یا نه، باید آن را بر طرف کند.
✍️ اگر پیش از وضو بداند که در بعضی اعضای وضو مانع از رسیدن آب وجود دارد، و بعد از وضو شک کند که آب را به آنجا رسانده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در حال وضو ملتفت به مانع بوده، وضو صحیح است.
🖥️دفتر مقام معظم رهبری مدظله العالی leader.ir
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گرفتن خون و یا تزریق خون چه حکمی دارد؟
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 اگر دلسوز ایران هستی، بسم الله ...
✊🏻 باید با یک کار مجاهدانه یأس و ناامیدی که دولت در بین مردم ایجاد کرده را از بین ببریم.
#انتخابات
🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
بارالها🤲
فرمودی: بندهای که بانام من آغاز كرد
بر من است كه كارهايش را به انجام
رسانم واو را درهمه حال، بركت دهم🌸💕
مهربان خدایم❣
این روز زیبا
را آغاز میکنیم با نام زیبای تو🌸💕
🌸✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨🌸
🌸✨ الهی به امیدتو ✨🌸
@zoolaleahkam
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸رأی دادن کافی نیست؛ همدیگر را به رأی دادن تواصی کنید🔸
بعضی فکر می کنند همین که در #انتخابات شرکت کردند، رسالتشان انجام شده است. قرآن خلاف این را می گوید. چرا؟ چون قرآن می گوید: «ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». می گوید ایمان و عمل صالح، انسان را از خسران نجات می دهد اما نه به تنهایی!
رأی دادن، مثل ایمان و عمل صالح است. اما «تواصوا بالحق» هم لازم است. رأی دادن لازم است، اما کافی نیست.
اگر کسی خانوادۀ خودش را توصیه به شرکت در انتخابات نکند، همسایه های خودش را توصیه نکند، دوستان خودش را توصیه نکند و برای این کار، تبلیغ نکند، طبق آیه قرآن از جملۀ #زیانکاران است.
هم آن کسی که شرکت نکند و هم آن کسی که شرکت بکند و تبلیغ نکند، زیانکار هستند.
#انتخابات
#انتخاب_درست
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@zoolaleahkam
😔حلالیت طلبی برای خطاهای دوران کودکی
⁉️سؤال: آیا برای #گناهانی که در #کودکی انجام داده ایم، (بدین صورت که با دوستان دعوا می کردیم، خدای نکرده حرف بدی زده باشیم و مسائل این چنین) نیاز به حلالیت دارد؟
✅جواب: اگر قبل از سن بلوغ کاری که موجب #خسارت و یا #دیه شده باشد انجام داده باشید الآن باید #جبران کنید و یا #حلالیت بطلبید و الا وظیفهای ندارید.
#اجوبه_الاستفتائات #طلب_حلالیت #گناهان_دوران_کودکی #فحاشی #حق_الناس
📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
سلام علیکم خدمت همه ی دوستان. می خواستم یه تذکر خدمتتون عرض کنم که سعی* *کنیددر روز رای گیری هوشمندانه عمل کنید و اون اینکه*دقت کنید وقتی* *تشریف می برید برای رأی دادن حتماً برگ تعرفه رو نگاه کنین که مهر انتخابات داشته باشد*
*آخه دور قبل خیلی از کسانی که اول صبح رفته بودند برای رأی دادن برگه ها مهر نداشتند و رأی ها باطل شد*و از اونجا که اکثراً جبهه ی انقلاب صبح زود رفته بودند و رأی داده بودند رأی آنها باطل شمرده شد*.
*این یکی از ترفندهای جبهه غربگرایان بود .هوشیار باشید و ضمن هوشیاری خودتان حتماً به اعضای خانواده گوشزد کنید به اضافه ی اینکه در گروههایی که عضو هستید هم بفرستید، در دوره قبل من خودم شاهد این موضوع در یکی از شعب اخذ رای در شهر ری بودم و دیدم که تعرفه های بدون مهر توسط مردم تکمیل و به صندوق ریخته میشود و دراخر هم جزئ اراي باطله محسوب میگردند. خیلی مواظب باشید در این دوره.