eitaa logo
زلال احکام
1.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
ارسال سوالات طلبه اقا @talabehpasokhgo9 طلبه خانوم @Zendegi_zahedi ارتباط با مدیریت: @talabehpasokhgo9 راهنمای حرز امام جواد(ع) @talabehpasokhgo9 تعرفه و رزرو تبلیغات: @talabehpasokhgo9 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1815478276C831c83d258
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 برخی از کارها خانه را خیلی خوشحال کرده و شما را برایش عزیز می‌کند! 💠 مثلا گاهی که خانمتان منزل نیست نشسته را بشویید و خانه را جارو و کنید. 💠 و برخی از کارهای عقب افتاده‌ی همسرتان را انجام دهید. 💠 این رفتارها باعث می‌شود تا تصورِ بیخیال بودن شما نسبت به زندگی و زن و بچه، از ذهن همسرتان شود. 💠 اگر همسرتان حس کند که شما به زندگی و او دارید تحملش را در برابر زندگی بیشتر می‌کند 🌸☘🌸☘🌸☘ لطفا حداقل به یک نفر بفرستین @zoolaleahkam 🕊 💫🕊
پوشيدن مانتوهايى كه برجستگى‏‌هاى بدن خانم‌ها (مثل سينه و پشت) رو نشون می‌ده، چه حکمی داره❓ 👆👆 💡 با لینک زیر به اشتراک بگذارین https://zil.ink/zolale_ahkam
📌 پوشش خانم‌ها🧕🏻 در مقابل خانم‌های دیگه👆 با لینک زیر به اشتراک بگذارین https://zil.ink/zolale_ahkam ☘🌸☘🌸☘
وصیت   داشتم موادها رو تقسیم می کردم که یکی از بچه ها اومد و با خنده عجیبی صدام کرد … هی استنلی، یه دم در باهات کار داره …   یه خانم؟ کی هست؟ …  هیچی مرد … و با خنده های خاصی ادامه داد … نمی دونستم سلیقه ات این مدلیه … .  پله ها رو دو تا یکی از زیر زمین اومدم بالا و رفتم دم در … چشمم که بهش افتاد نفسم بند اومد … زن حنیف بود … یه گوشه ایستاده بود … اولش باور نمی کردم … . یه زن محجبه، اون نقطه شهر، برای همه جلب توجه کرده بود … کم کم حواس ها داشت جمع می شد … با عجله رفتم سمتش … هنوز توی بودم …  شما اینجا چه کار می کنید؟ …   چشم هاش قرمز بود … دست کرد توی کیفش و یه پاکت در آورد گرفت سمتم … بغض سنگینی توی گلوش بود … آخرین خواسته حنیفه … خواسته بود اینها رو برسونم به شما … خیلی گشتم تا پیداتون کردم …  نفسم به شماره افتاد … زبونم بند اومده بود … آخرین … خواسته … ؟ دو هفته قبل از اینکه … . بغضش ترکید … میگن رگش رو زده و خودکشی کرده … حنیف، چنین آدمی نبود … گریه نذاشت حرفش رو ادامه بده … مغزم داشت می سوخت … همه صورتم گر گرفته بود … چند نفر با فاصله کمی ایستاده بودن و زیر چشمی به زن حنیف نگاه می کردن … تعادلم رو از دست دادم و اسلحه رو از سر کمرم کشیدم