eitaa logo
زلال احکام
1.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
ارسال سوالات طلبه اقا @talabehpasokhgo9 طلبه خانوم @Zendegi_zahedi ارتباط با مدیریت: @talabehpasokhgo9 راهنمای حرز امام جواد(ع) @talabehpasokhgo9 تعرفه و رزرو تبلیغات: @talabehpasokhgo9 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1815478276C831c83d258
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ذخیره ختم قرآن 30جزء
💢 شیوۀ نماز خواندن معذور ⁉️ سؤال: شخص معذوری که می‌توانسته بر روی میز سجده کند اما از روی جهل، مُهر را با دست بلند می‌کرده و به پیشانی می‌گذاشته است؛ آیا نمازهایی که به این نحو خوانده را باید قضا کند؟ ✍️ پاسخ: 🔹 این کار صدق سجده نمی‌کند؛ لذا باید نمازها را قضا کند. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای 🖇 لینک مطلب: 🔹https://btid.org/fa/news/270485 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 شیوۀ نماز خواندن معذور ⁉️ سؤال: شخص معذوری که می‌توانسته بر روی میز سجده کند اما از روی جهل، مُهر را با دست بلند می‌کرده و به پیشانی می‌گذاشته است؛ آیا نمازهایی که به این نحو خوانده را باید قضا کند؟ ✍️ پاسخ: 🔹 این کار صدق سجده نمی‌کند؛ لذا باید نمازها را قضا کند. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای 🖇 لینک مطلب: 🔹https://btid.org/fa/news/270485 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 خمس وسيله نقليه ⁉️ سؤال: وسيله نقليه (مانند ماشين‌سوارى و وانت) كه از درآمد تهيه شده، گاهى براى استفاده شخصى و گاهى براى باربرى و اجرت و كسب و كار است، آيا خمس دارد؟ ✍️ پاسخ: 🔹 آیت‌الله خامنه‌ای: وسیله اگر برای انجام امور مربوط به کار و کسب او باشد، حکم ابزار کار را در وجوب خمس دارد، ولی اگر برای رفع نیازهای زندگی و جزء احتیاجات مناسب با شأن عرفی او باشد، خمس ندارد و در صورتی که برای هر دو منظور خریده باشد، به نسبت محاسبه شود. 🔸 آیت‌الله مکارم‌شیرازی: به نسبت مقداری که برای کسب درآمد از آن استفاده می‌کنید، مشمول خمس است. 🔹 آیت‌الله سیستانی: اگر اتومبیل با توجه به شکل و نوع آن فقط مخصوص استفاده شخصی باشد خمس آن واجب نیست حتی اگر از آن برای کار نیز استفاده کند، ولی اگر اینگونه نباشد مانند آنکه ماشین حمل بار یا وانت خریداری نماید و گاهی اوقات خانواده خود را با آن جا به جا کند خمس آن واجب است. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی آیات‌عظام خامنه‌ای، مکارم‌شیرازی و سیستانی 🖇 لینک مطلب: 🔹https://btid.org/fa/news/269485 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 نگاه به بدن دختربچه نابالغ 1️⃣- نگاه مرد به عورت دختر نامحرم غیربالغ و ممیز*، جایز نیست. 💢 * منظور از ممیز، کودکی است که بالغ نشده ولی خوب و بد را می‌فهمد و به حدّی رسیده که می‌تواند نظر شهوانی داشته باشد؛ سن تمیز به تبع تفاوت اشخاص در استعداد و درک و هوش، مختلف است. 2️⃣- اگر دختر بچه به شش سال رسیده است، بنابراحتیاط واجب مرد نامحرم او را نبوسد و در دامن خود قرار ندهد. 3️⃣- نگاه مرد نامحرم به دختر بچّه‌ای که بالغ نشده یا بلوغ او معلوم نیست، به غیر از موارد مذکور، اگر از روی لذّت و شهوت نباشد، جایز است؛ البتّه احتیاط مستحب آن است، به جاهایی که معمولاً دختر بچّه‌ها با لباس‌های متعارف، خود را نمی‌پوشانند، مانند صورت، دست‌ها تا مچ، موی سر، دو ذراع و دو پا، اکتفا نماید. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای 📎 🖇 لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/267716
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۳۲ ایوب فقط گفت: _ "چشمم روشن...." و هدی را صدا زد: _"برایت میخرم بابا ولی دارد. اول اینکه قضا نشود و دوم اینکه هیچ دستت را نبیند" از خانه رفت بیرون و با دو تا و شعر و آهنگ ترکی برگشت. آنها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت _"بفرما، حالا ببینم چقدر میخواهی برقصی" دوتا لاک و یک شیشه آستون هم گرفته بود. دو سه روز صدای آهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود. چند روز بعد هم نوار ها را جمع کرد و توی کمدش قایم کرد. برای 👈هر نماز با پنبه و استون می‌افتاد به جان ناخن هایش، بعد از 👈دوباره می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را کند. بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه ها... توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد: _"از کدام بیشتر خوشت می آید؟" هدی به دختر های اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید ادامه دارد... ✿❀
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۳۳ برای هدی مفصلی گرفتیم، با شصت هفتاد تا مهمان. مولودی خوان هم دعوت کردیم،... ایوب به جشن تکلیف هدی خرید. 🎊میخواست این جشن همیشه در هدی بماند.🎊 . . کم تر پیش می آمد ایوب سر مسائل عصبی شود، مگر وقتی که کسی از روی اعتقادات دانشجوها را زیر سوال میبرد. مثل آن استادی که سر کلاس، محبت داشتن مردم به و ایام را محبت بی ریشه ای معرفی کرد. ایوب راه انداخت و کار را تا کمیته انضباطی هم کشاند. از استاد تا باغبان دانشگاه ایوب را می شناختند... با همه احوال پرسی می کرد، پی گیر مشکلات آنها می شد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به دانشجوها. 💕چند نفر از دختر پسرهای دانشکده با هم شده بود. خانه ما یا محل خواستگاری های اولیه بود یا محل زن و شوهرها. کفش های پشت در برای صاحب خانه بهانه شده بود. می گفت: _"من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه آدم" بالاخره جوابمان کرد..... با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیفتد و دنبال خانه بگردد. کار خودم بود. چیزی هم به نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی را که یازده سال از آنها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. جزوه های کوچکم را دستم می گرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا آن بنگاه درس میخواندم ادامه دارد... ✿❀