May 11
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🔦 علاقهها بیحسابکتاب نیست 🔦
🍃 آیت الله احمدی میانجی 🍃
🔍 یک روایت هشداردهنده و عجیبی داریم و البته در این خصوص آیاتی هم داریم. در جلد دوم کافی در باب معاصی میفرماید: «کسی که مرتکب گناه کبیره شود و بر آن کارش افتخار کند، خدا محبّت امیرالمؤمنین علیه السلام را از دل او میکَند». این جدّی و هشداردهنده است.
🔍 گاهی انسان کمکم حالِ مسجد رفتن را از دست میدهد، از قرآن خواندن خوشش نمیآید و از آن لذّت نمیبرد، حرم مطهر بیبی علیها السلام نمیرود. میگوید: هوای قم بد است و با مزاجم نمیسازد. از ایران هم خوشش نمیآید و فکر و ذهنش به آنطرفِ آبها میرود.
🔍 گناه، انسان را اینطور میکند و سنخیّت قطع میشود؛ «کبوتر با کبوتر، باز با باز». پاکان با افراد ناپاک، ارتباط و علاقهای ندارند و این مسأله مهم و مسلّمی است که سنخیّت اجازه نمیدهد ارتباطات و علاقهها بیحسابکتاب باشد.
📚 به سوی نور 1 – مرگ و عالم برزخ
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
✨ خدا حکیم است. ما که حکیم نیستیم ✨
🍃 استاد قرائتی 🍃
💛 بعضی از افراد زندگیشان تلخ است برای اینکه به خانمش میگوید: چرا بچهی من دختر است؟ یا چرا بچه پسر است؟ حدیث داریم وقتی به امام سجاد [علیه السلام] میگفتند: خدا به شما بچه داده است، میفرمود: سالم است؟ گفتند: بله! گفت: الحمدلله رب العالمین. اصلاً نمیپرسید: پسر است؟ دختر است؟ میگفت: چه فرقی میکند؟ اصلاً نمیپرسید پسر است یا دختر؟
... خدا حکیم است. ما که حکیم نیستیم. خیر میخواهی؟ مگر آدم نمیتواند از دختر خیر ببیند؟ مگر آدم نمیتواند از پسر خیر ببیند؟ این باورهای کج و خیالهای واهی، غلط، باعث میشود که زندگی تلخ شود. ...
💛 من همهی بچههایم دختر هستند. به همین قرآن قسم اگر خدا از من بپرسد میخواهم به تو ده تا بچهی دیگر بدهم، چه بدهم؟ میگویم: هر طور دوست داری؟ به من چه که پسر است یا دختر؟ خالقش تو هستی. رزقش با تو است. عزت و ذلتش به دست تو است. من چه کاره هستم؟ چیزی نگویید. چون وقتی میگویی خدایا اینطورش کن. مثل اینکه مثلاً خدا نمیتواند خدایی کند آن وقت تو داری خدایی را به خدا یاد میدهی. خیلی هم به خدا بر میخورد، که این بندگی خودش را بلد نیست، دارد خدایی را یاد من میدهد.
🌐 Gharaati.ir
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🔥 تقصیر توست! 🔥
🍃 استاد حائری شیرازی 🍃
🔑 من در مدرسۀ حقانی، برای خواهران، درسی با موضوع «حقانیت مکتب توحید» میگفتم. [مرحوم شهید] آقای قدوسی [که مدیر مدرسه بود]، به خواهرها گفته بود که تا سه سال ازدواج نکنند تا درسشان به یک جایی برسد.
🔑 گاهی بعضی از اینها در این مسئله متحیر میشدند که چکار کنند؟ حالا که خواستگار برایشان آمده، با این تعهدات مدرسه چکار کنند؟ لذا با من مشورت میکردند که ادامه تحصیل بدهیم یا جواب رد بدهیم؟ من در تمام موارد میگفتم جواب رد ندهید. من معتقد بودم که دخترها اگر خواستگار برایش آمد حتماً شوهر کنند.
🔑 آقای قدوسی به من میگفت: تو کاسه کوزۀ ما را به هم زدهای! به ایشان گفتم: «دید من این است. من برای زن، شوهر کردن را از همه چیز بالاتر میدانم. بر اساس دید خودم عمل میکنم. اگر شما نمیخواهید دیگر نمیآیم برای تدریس»!
🔑 آقای قدوسی بعدش دیگر حرفش را ادامه نداد. از او پرسیدند که چطور شد؟ گفت: «من خواب دیدم یک مشت زن برهنه در یک جایی هستند. گفتم اینها چرا برهنه هستند؟ گفتند تقصیر توست!»
اینکه قرآن میفرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ»(1) یعنی همین! ایشان هم دیگر بعد از این خواب، ممانعتش را برداشت. میگفت: «اگر خواستگار آمد، ازدواج بکنید».
———————————
(1) آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها.
@haerishirazi
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🌪 مواظب باش گردوخاک نکنی! 🌪
🐚 استدلال تربیتی زیبا در موضوع حجاب 🐚
🔽🔽🔽
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🌪 مواظب باش گردوخاک نکنی! 🌪
🍃 استاد علی صفایی حائری 🍃
🐚 و مؤمن، کسی است که جهت دارد و راه افتاده، گرد و خاکی بلند نمیکند؛ طوری راه میرود که خلق نسوزند؛ طوری راه میرود که خلق به راه بیایند. ما امروز حتّی در لباس پوشیدنمان ملاک نداریم و آزادیم. آنچه بخواهیم و بتوانیم، میپوشیم. ملاکمان خواستن و توانستن است! حتی اگر توانایی هم نداشتیم، قسطی و قرض و تیغ زدن را بهکار میگیریم.
🐚 یک عمر خرجِ گرفتن و دوختن و بعد هم نمایش دادن شده! پس حرکت کجاست؟ تا اینجا که همهاش گرد بلند کردیم و سنگ در راه خلق گذاشتیم و عمرمان در بازیچه شدن و بازیگری کردن و تماشاچی بودن تمام شد. چطور میشود آنچه که هست، پوشید، در حالیکه این پوشش و لباسی که حتی با مال حلال تهیه شده، دلهایی را به مرگ میکشاند و میسوزاند و آزار میدهد!
🐚 اینطور حساب نکن که لباس خوب میتوانی بخری و بپوشی؛ پس بپوشی. توجه کن با این لباسی که در این صحنه میپوشی و خیلی هم شایسته است، آیا دلها را اسیر، و از خدا جدایشان نمیکنی؟ آیا آنها را نمیسوزانی؟ ... انسانی که جهت و هدف پیدا کرده و راه افتاده، باید حتی پوشیدنش و رفتوآمدهایش با این ملاک باشد که نه بت شود، نه بتپرست، و نه تماشاچی بتپرستی. ...
🐚 پس مسئله حجاب با چنین تلقیای، مفهوم میشود و این است که حجاب اسلامی وسعتی پیدا میکند که نهتنها زن، حتی مرد را هم شامل میشود و عمقی پیدا میکند که نهتنها در پوششِ محدود، که در حرکت و صدا و حتی یک دمپایی را کجا بگذاریم و کجا نگذاریم، راه پیدا میکند. ...
🐚 حتی در یک لحظه، دمپایی که دم در است، روی وجودی که آتش گرفته و بیحساب است، اثر میگذارد. یک جرقه برای مشتعل کردنش کافی است. خلوت تو در اتاق، بر او اثر میگذارد و بیکنترل میشود. ﴿لَا تَخضَعنَ بِٱلقَولِ فَيَطمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَضٌ﴾ در رابطه با یک چنین مفهوم دقیقی است؛ حتی تن صداها اثر میگذارد برای آن کسی که در دلش زمینهای هست، طمع میآید.
🐚 پس مقدار حجاب وابسته به این نکته شد که انسان دلی را به خود جلب نکند. حتی زنهای ولنگار، خودشان میدانند چهوقت خودشان را بپوشانند. وقتی میبینند در معرض خطرند، خودشان را میپوشانند که نکند زیباییشان فتنه و آشوبی بهپا کند. دید و بینش آنها در این حد است که آسیب را فقط از دست رفتن و به مرگ رسیدن میدانند؛ ولی اگر روح، بالاتر آمد، فتنه و آشوب را در این هم میبیند که کسی را جلب خودش کند و بتی باشد که خلق میپرستند و سنگی باشد که خلق به او گیر میکنند و گردی باشد که بر دلهای آگاه بنشیند. همه اینها فتنه است؛ همهاش آشوب است.
#حجاب #حیا
#استدلال_تربیتی
📚 حجاب و آزادی روابط
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🧊 اصلاً به کسی بر نمیخورد 🧊
🍃 حاج آقا مجتهدی تهرانی 🍃
🐚 آن موقع اِف اِف نبود، کلون پشت در بود. برای زن، زن میآمد و برای مرد، مرد. حالا هم اینجوره؟ بعد هم مرد خانه به زنش میسپرد که اگر من خانه نبودم و مردی آمد و در زد، تو پشت در رفتی نگو کیه؛ چون که صدای تو را میشنود و صدا هم عورت است. دستت را بگذار جلوی دهانت تا صدایت عوض شود. در این دوره که ما این حرفها را میزنیم، خیلی اثر میکند، چون یک عدهای میگویند: «عجب، پس روزگاری اینجور بوده!»
🐚 یادم هست که ... [آقایی] روی منبر نقل میکرد و میگفت: «یک روز پدر ما در تبریز مهمان آورده بود، مادرم هم چادرش را شسته بود و روی بند حیاط آویزان کرده بود. پدر من با مهمان وارد شد و چادر مادرم روی بند بود. پدرم عصبانی شد، به مادرم گفت: ... چرا چادرت را جمع نکردی؟ مهمان من چادر تو را دید!» چادرش را دیده بود نه خودش را! آن یک روزگار این هم یک روزگار.
🐚 ... غیرت زمان قدیم زیاد بود. الان زمان ما غیرت خیلی کم شده، خیلی کم شده، خیلی غیرت کم شده است. اصلاً به کسی بر نمیخورد. ... زمان ما نسبت به هفتاد سال پیش اصلاً غیرت نیست.
#داستان_تربیتی
📚 بدیع الحکمة
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🍃 استاد قرائتی 🍃
🌀 خیلیها الگویشان غرب است. غیر از تکنولوژی، غرب در بسیاری از چیزها عقب است. نه عقب است، خیلی عقب است. در عاطفه نمرهی غرب صفر است. گول نخورید اینها ادارههایی درست کردند برای حمایت از حیوانها. به همان اداره بگویی: فلان کشور مردم از گرسنگی میمیرند، کمک نمیکند. به سگ خودشان رحم میکند نه به انسان کشور دیگر. دروغ میگویند.
🌀 میگوید: مادرت مرد، به احترام خدمات مادر یک دقیقه سکوت میکند. یعنی واقعاً حق مادر یک دقیقه سکوت است؟ خیلی آدمها و خیلی کشورها سرطان اخلاقی دارند. یعنی مرض بدخیمی دارند. حالا این جوان دلش میخواهد مثل آنها باشد.
#هویت_مستقل
🌐 Gharaati.ir
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🌷 شهید محمدرضا حقیقی 🌷
🎖 [بر اساس روایت خانواده شهید:] پایش را کرده بود توی یک کفش که میخواهم بروم کودکستان. آن موقع توی اهواز فقط یک کودکستان بود، با شهریه 750 تومان. ... شهریهاش برای ما خیلی سنگین بود ... به هر حال ثبتنامش کردیم. دو ماهی خوش و خرّم میرفت و می آمد؛ ولی خیلی زود بهانهگیریهایش شروع شد.
🎖 هر طور بود میفرستادیمش. یک بار به قربان صدقه، یک بار به توپ و تشر؛ اما انگار واقعاً نمیخواست برود. نشستم و کلی باهاش حرف زدم. با اخم و تخم گفت: آقای آهنگزنی داره! سر در نیاوردم. شال و کلاه کردم و رفتم کودکستان. فهمیدم هفتهای چند ساعت کلاسهای موسیقی ... برایشان میگذارند و محمدرضا به همین دلیل دیگر دلش نمیخواست برود.
#داستان_تربیتی
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🔥 خدا تو جهنم میسوزونه! 🔥
🌷 شهید محمدرضا حقیقی 🌷
📺 [بر اساس روایت خانواده شهید:] محمدرضا تقریباً چهار سالش بود. خب آن وقت، تلویزیون کلی برنامههای موسیقی و ساز و آواز پخش میکرد. یک روز ... [میهمانانی] منزل ما بودند. همه دور هم نشسته بودیم و داشتیم تلویزیون تماشا میکردیم. یک دفعه دیدیم محمدرضا از جا بلند شد و با اخم به طرف تلویزیون رفت و خاموشش کرد. داشت موسیقی پخش میشد. ... دوباره تلویزیون را روشن کردند.
📺 این بار یک خواننده هم داشت میخواند. محمدرضا باز رفت و دکمه را محکمتر فشار داد و خاموش کرد. ... دفعه سوم که تلویزیون را روشن کردند، ... [یک خواننده زن] آمده بود روی صفحه و داشت میخواند. محمدرضا این بار با عصبانیت شدید رفت طرف تلویزیون و با مشت به آن کوبید و خاموشش کرد. بعد با فریاد گفت: این موسیقیه! گناهه! خدا تو جهنم میسوزونه!
#داستان_تربیتی