#گرفتاری
#گرگ
#زایمان
#اذیت
#شیعه
إِنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ کَانَ یَخْرُجُ إِلَی ضَیْعَةٍ لَهُ فَإِذَا هُوَ بِذِئْبٍ أَمْعَطَ أَعْبَسَ قَدْ قَطَعَ عَلَی الصَّادِرِ وَ الْوَارِدِ فَدَنَا مِنْهُ وَ وَعْوَعَ
فَقَالَ انْصَرِفْ فَإِنِّی أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَانْصَرَفَ الذِّئْبُ فَقِیلَ مَا شَأْنُ الذِّئْبِ فَقَالَ أَتَانِی وَ قَالَ زَوْجَتِی عَسُرَ عَلَیْهَا وِلَادَتُهَا فَأَغِثْنِی وَ أَغِثْهَا بِأَنْ تَدْعُوَ بِتَخْلِیصِهَا وَ لَکَ اللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لَا أَتَعَرَّضَ أَنَا وَ لَا شَیْ ءٌ مِنْ نَسْلِی لِأَحَدٍ مِنْ شِیعَتِکَ فَفَعَلْتُ .
روزی زین العابدین علیه السلام به مزرعه ای که داشت رفت؛ ناگهان مشاهده کرد گرگی موی ریخته و خشمگین راه را بر مردم گرفته. گرگ نزدیک آن جناب رسیده و ناله ای کرد، امام فرمود: برو، ان شاء الله انجام میدهم! گرگ رفت. عرض کردند: چه میگفت؟
فرمود: پیش من آمد و گفت: زایمان بر مادهام سخت شده! به داد من و او برس و دعا کن نجات یابد، من پیمان میبندم که خودم و فرزندانم هرگز متعرض آزار شیعیان تو نشویم، من نیز خواسته او را پذیرفتم.
بحارالانوار، جلد ۴۶، صفحه ۲۷
#الحمدلله_که_مولایم_امیرالمومنین_است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بفرجه
#اللهم_العن_ابابکر_عمر_عثمان_معاویه