#روایت_لبنان 📷 #ببینید | گزارش میدانی از اوضاع اسکان نازحین شیعه سوری در هرمل 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان 📷 #ببینید | گزارش میدانی از مهیا شدن وسایل بازی کودکان در محل اسکان نازحین لبنانی 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان 📷 #ببینید | گزارش میدانی پخش بسته های حمایتی 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

💠| مناجات در دوکوهه‌ی لبنان نیم ساعت چهل دقیقه‌ای به اذان صبح هست که کم‌کم بچه‌ها بیدار می‌شوند. خیلی آرام و بی‌صدا هرکدام در گوشه‌ای مشغول نماز شب خواندن هستند؛ یکی نشسته، یکی ایستاده، یکی در حال سجده... بعضی از این بچه‌ها چند ماهی است که خانه و اهل‌ و عیال خود را ندیده‌اند. اینجا کار جهادی فقط خدمت جهادی نیست! کار در اینجا برای انسان، به‌خاطر خط مقدم بودنش در مبارزه با تمام کفر، نشاط خاصی دارد اما در عین حال غروب‌هایش عجیب دلتنگی خاصی ایجاد می‌کند. دیشب با یکی از رفقای مشهد، کنار مزار شهدا صحبت می‌کردم. موکبش ابتدا در سیده زینب(س) بود؛ برای آوارگان لبنانی... تا یکی_دو ساعت به اشغال دمشق هم آنجا بود و بعد آمده‌ بودند لبنان. حالا در بیروت برای آوارگان سوری، روزانه هفت‌هزار غذا می‌داد. شوخی نیست! در دیار غربت چند ماه از کار و زندگی و اهل و عیال دور بودن و همزمان درد و آلام شیعیان مولی را مشاهده کردن‌... دیدن آواراگی زن و بچه، دیدن درد مریضی کودکان خردسال، از شدت سرما لرزیدن دختر بچه‌ها و غصه‌ای که در چشمان مادران نقش بسته‌است. همه‌ی این‌ها انسان را از درون به هم می‌ریزد. انسان باید درون خیلی قوی‌ای داشته‌باشد تا در این مسیر کم نیاورد. لذا این‌ها خیلی خوب قاعده‌ی مبارزه را دریافت کرده‌اند که اگر قرار است در طی روز، در خط مقدم جهاد باشند و درد غربت را تحمل کنند و رنج و درد مظلومین عالم را دوا کنند؛ باید درونشان را خدا پر کرده باشد. پناه آوردن در دل شب به خدای سبحان، شاه کلید معنویت مکتب امام برای مبارزه در طی روز است. و این‌ها... فرزندان روح‌الله... #روایت_لبنان 💠 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت ششم 🎬 #ببینید | حال و هوای قرآنی نوجوانان نازحین +صحبت‌های حجت الاسلام رضا کریمی با نوجوانان هیئت زوارالزهراء(س) 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

💠| امید و نشاط در اوج مصیبت بعد از خداحافظی از دختر کوچولوی فرزند شهید، رفتیم سراغ مکان بعدی. باور کردنی نبود! یک جایی شبیه حسینیه را با پارتیشن‌های چوبی به ارتفاع ۲ متر از هم جدا کرده‌بودند. اتاق‌های ۱۲ متری ایجاد شده‌بود و در هر اتاق یک خانواده؛ در بین خانواده‌ها ۵ نوزادِ تازه به دنیا آمده، بودند. سرمای شدید، بدون وسیله‌ی گرمایشی، بدون حمام و دستشویی... حاج عباس عزیز که در فیلم می‌بینید با چند اوستای ایرانی و کمک خود سوریه‌ای‌ها، در حال احداث چند دستشویی و حمام بودند. این یکی از حد تصور هم خارج بود. چاره‌ای نیست. مکان‌های عمومی‌ پر شده و تنها راه‌حل همین کارهای ضربتی است. حاج عباس عزیز و رفیق گردان تخریبی‌اش ذوق کار فرهنگی هم داشتند. در این مدت با این بچه‌ها نماز، قرآن، سرود و... هم کار می‌کردند. حمزه جلو آمد. با سبک عبدالباسط برایمان قرآن‌ خواند. چقدر زیبا و دلنشین تلاوت می‌کرد. بعد فاطمه آمد. او هم سوره‌ای را تلاوت کرد. جمع شدند و همگی با تک‌خوانی حمزه که حتی صدای آهنگ را هم می‌زد؛ سلام فرمانده خواندیم. اینجا کنار این بچه‌های جبهه مقاومت در اوج دردِ سختی و آوارگی، این قسمت شعر خیلی دلم را بهم ریخت:«بیا جون من بیا... بیا یارت می‌شم! هوادارت می‌شم... گرفتارت می‌شم!» اشک‌هایم سرازیر شده‌بود. این سلام فرمانده، نه از روی عافیت، بلکه از روی درد بود؛ درد دوری، درد بی‌کسی و بی‌صاحبی. تمام شد. عکس یادگاری گرفتیم. حاج عباس از ایران، بسته‌های هدیه کوچک و بزرگ آورده بود؛ دو بسته هدیه را آورد و به ما داد که به بچه ها بدهیم. می‌گفت: «اینطوری خاطره‌ی خیلی خوبی برایشان می‌ماند.» هدیه‌ی دختر بچه‌ها را من دادم. انگار از چشمانم خوانده‌بود که بعد از زیارت سیده خوله(س)، چقدر دلتنگ رقیه خانم(س) شده‌بودم... همه‌ی دختر بچه‌ها، با ذوق دورم جمع شدند. اسمشان را می‌پرسیدم: چَسمُک؟ فاطمه. أنتِ؟ حورا. و أنتِ؟ نورا. و... مادرهایشان با ذوق به خوشحالی بچه‌ها نگاه می‌کردند. بعضی‌ از مادرها هم دختربچه‌ها را بغل کردند و سریع آمدند. همه‌ی هدیه‌ها را دادیم. چقدر در این سختی‌ها دلشان خوش شد. به همین چهارتا گیره‌ی روسری، عروسک و دفتر نقاشی که بچه‌هایشان هدیه گرفتند. بازهم عکس یادگاری گرفتیم. در لابلایِ خداحافظی‌ها و حرف‌ها به آن‌ها گفتم:«قال الله تعالي سبحانه: فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرًا...» لازم نبود امیدی بدهم. آن‌ها خیلی مقاوم‌تر از این حرف‌ها بودند. با کلی نشاط از دیدن این بچه‌ها و نوجوان‌ها برگشتیم به سمت حرم سیده خوله(س). حکایتی است مصیبت دختربچه‌های کم سن و سال. ظاهراً این خانم هم از شدت خستگی و جراحات در بین سفر از بالای ناقه، زمین افتادند و شهید شدند. دختربچه تحمل این حجم از مصیبت را ندارد. بی‌بی‌جان خودتان مدد کنید؛ این بچه‌ها تحمل سرمای شب بعلبک را ندارند... #روایت_لبنان 💠 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت هفتم 🎬 #ببینید | مهیا کردن فضای بازی و سرگرمی برای کودکان سوری در لبنان 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت هشتم 🎬 #ببینید | صحبت های جناب آقای محمدرضایی از مسئولین جهادی مستقر در شهر زحله لبنان پیرامون وضعیت نازحین 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت نهم 🎬 #ببینید | گزارش میدانی از کمک‌های هیات زوارالزهراء(س) جهت تعمیر و تجهیز خانه‌های خانواده شهداء حزب الله لبنان بوسیله ی گروه جهادی شهید ردانی‌پور 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت دهم 🎬 #ببینید | گزارش میدانی از شرایط بسیار سخت محل اسکان خانواده های نازحین سوری، و کمک هیات زوار الزهرا (س) برای تامین امکانات اولیه 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت یازدهم 🎬 #ببینید | گزارش میدانی از شرایط بسیار سخت محل اسکان خانواده های نازحین سوری، و کمک هیات زوار الزهرا (س) برای تامین امکانات اولیه (۲) 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra

#روایت_لبنان | قسمت دوازدهم 🎬 #ببینید | «خط مقدم مبارزه با کفر» +صحبت های حجت الاسلام رضا کریمی 🚩 ایران همدل #به_توان_هیات 🤝پویش کمک به خانواده های آسیب دیده لبنان 💌 @zovvaralzahra