اون آغوش رایگان نیست :)
قبلا حساب شده ...
#شهید
•••━━━━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای زن، زندگی، آگاهی ...🖤
#شیراز_تسلیت
#لبیک_یا_خامنه_ای
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنی از #استاد_فاطمینیا (ره)
خواهش میکنم حاضرجواب نباشید..!
من به جوانها میگویم
دیرنمیشود..!
بعدا جواب بدهید
کمی تامل کنید...
حاضر جوابی بعضی وقتها
آدم را محروممیکند..!
#تلنگر🌱
💕💙💕💙
میگمـا:↯
چرافڪرمیکنۍشہیددیگہنگاتنمیکنہ؟!
چرافڪرمیڪنۍامامرضاتورونمۍطلبہ؟!
چرافڪرمیڪنۍخدانگآشوازتگرفتہ؟!
چرا🚶🏾♂
اولاشہیدبہخواستتونیومدهتوۍقلبت
ڪهبهخواستتوبخوادبرهبیرون
دوماامامرضامآرومۍطلبہ(:
خودموننمیریم!
گناهاموننمیزارن(:
سومـا...
خودتببیناصلامنطقیهاینحرف...
خدااگهیڪهزارمثانیہ
نگاشوازتبگیره
دیگہششهاۍقفسہۍسینت
براۍهمیشہازڪارمیوفتن
پسهمیشههواتوداره(:
تو گردان شایعه شد نماز نمے خونه!
گفتن،تو ڪه رفیقشی..
بهش تذکر بده..
باور نکردم و گفتم: لابد میخواد ریا نشه..
پنهانی مےخونه..!
وقتے دو نفری توی سنگر کمین جزیره مجنون
²⁴ ساعت نگهبان شدیـم..
با چشم خودم دیدم که نماز نمیخواند!!
توی سنگر کمین،در کمینش بودم
تا سر حرف را باز کنم ..
گفتم : _ تو که برایخدا میجنگے..
حیفنیسنماز نخونی؟!
لبخندے زد و گفت :
+ یادم میدے نماز خوندن رو؟
_ بلد نیستے؟
+ نه..تا حالا نخوندم
_ نمازخواندن رو توی توپ و آتش دشمن
یادش دادم..
اولین نماز صبحش را با من اول وقت خواند.
دو نفر نگهبان بعدی آمدند و جاے ما را گرفتند
ما هم سوار قایق شدیم تا برگردیم..
هنوز مسافتے دور نشده بودیم که خمپاره
نشست،توی آب هور ،پارو از دستش افتاد
آرام کف قایق خواباندمش،لبخند کم رنگے زد🙂
با انگشت روی سینهاش صلیب کشید
و چشمش به آسمان،با لبخند به..
شهادت رسید..🕊
آری،مسیحے بود که مسلمان شد و بعد از
اولین نمازش به شهادترسید...
به یاد کیارش شهید مسیحی کربلا
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می تونم یکی دیگه بردارم؟»
گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟»
برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند بر می داشت اما نمی خورد. می گفت: «می برم با خانم و بچه هام می خورم».
می گفت: «شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می ذاره».
#شهیدسیدمرتضیآوینی
#طنز_جبهه
خدا رحمت کند شهید اکبر جمهوری را، قبل از عملیات از او پرسیدم: در این لحظات آخر راستش رو بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می خوای؟
پسر فوق العاده بذله گویی بود. گفت:
با اخلاص بگویم؟
گفتم: با اخلاص.
گفت: از خدا دوازده تا فرزند پسر می خوام تا از ونا یک دسته عملیاتی درست کنم خودم فرمانده دستشون باشم. شب عملیات اونا رو ببرم در میدان مینها رها کنم بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند بیایم پشت سیمهای خاردار خط، دستم را بگیرم کمرم و بگویم:
آخ کمرم شکست!😬😂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی بهت گفت اینو بگی عمو جون؟
سَم خالص😂🤦🏻♂️حتما ببینین