#حادثه_وحشتناک_روز_عقد😱♨️
نقل و نبات پاشیده شد و صدای عاقد در
گوشم پیچید حواس ها به او بود و شاید ڪمتر کسی حواسش به من بود اما من در پی خود غرق بودم ؛ با صدای وکیلم دوم صدای خاله رسید: عروس رفته گل بچینه ...🌹🌿
صدای خنده چند بچه و دوباره صدای عاقد که مرا میخواند رسید عروس خانم برای بار سوم وکیلم خانم زهرا حسینی را به عقداقای علی شاهمرادی دراورم ؟ سکوتی سنگین پیچید و اظطرابم بیشتر شد لبانم تکون نمیخورد همان لحظه بود که صدای مامان و شنیدم : زهرا جان بله رو بگو لبامو تر کردم و خواستم دهن باز کنم اما یکدفعه ای .....🚫🤭
https://eitaa.com/joinchat/3318415538C995ef3cd80
هنوز عضو نشدی🥺
بدو الان پاڪش میکنم❌😐