eitaa logo
בخترانـღمذهبـے•͜•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ْ‌‌‌‌‌‌⃟♡
187 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
210 فایل
[زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست...💔] ♡•مذهبی بودن لیاقت میخواد حواسمون باشه•♡ 300....🚴‍♀🚴‍♂....200 تاسیس 1400/3/5 ایدی مدیر>>> @Atieha ناشناسمونهـ https://harfeto.timefriend.net/16685314500247 🖇 @zozozos 🖇
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلیییییی کلیپ چادری و مذهبی💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️🌸❄️🌸❄️🌸❄️ 🌸❄️🌸❄️🌸❄️ ❄️🌸❄️🌸❄️ 🌸❄️🌸❄️ ❄️🌸❄️ 🌸❄️ پارت 96 رمان 🧕 از نرده پله ها سر خوردم و که پایین نرده خوردم به یکی و پخخخخخخ... دوتایی پخش زمین شدیم.حالا به چه صورتتتت.اون زیر منو منم افتاده بودم روش. من:ایییی ننه وای دستم اوخ. به کسی که خورده بودم بش نگا کردم.علی! اوه اوه چقدم عصبانیه.اخماشو نگا.چه جیگرشده وقتی اخم میکنه. یهو علی گفت: بلند فکر کردی! هیییییع یعنی فهمید چی گفتم. دوباره علی گفت:اره فهمیدم. من:هییییع بلند فکر کردم. علی:اره.پاشو اخ کمرم چرا سرسره بازی میکنی تو دختر. از یه طرف خجالت کشیدم و از یه طرفم خندم گرفته بود.نتونسم خودم و نگه دارم و پقی زدم زیر خنده.حالا الان نخند کی بخند؟ دستمو و مشت کردم و چند بار زدم به سینه علی و با خنده سرمو انداختم رو سینش..بعد از اینکه کامل خندیدم سرمو بلند کردم و به چشماش زل زدم.برق قشنگی توی چشماش بود.ناخوداگاه دستمو بردم جلو و روی چشماش و لمس کردم. من:چشمات خیعلی قشنگه... علی دستشو روی‌گونه ام گزاشت و اروم گفت: خیلی خوشگلی میدونستی؟ یهو کرمم گرفت و سرمو چند بار تکون دادم و گفتم: بله پ چی؟ علی تک خنده ی جذابی کرد و گفت:ای شیطون. بعد گونمو نوازش کرد و انگشتاشو نوازش گرانه تا زیر چونم کشید. یهو صدای میلاد از چند بغلمون اومد:اوه اوه صحنه +18 من برم داره خطر ناک میشه. تا صداش اومد من و علی که هوش شده بودیم سریع خواستم پاشیم که کله هامون خورد بهم. من و علی باهم:ایییی. دوباره سریع پاشدیم که پای من لیز خورد و سر خوردم و در عین هین پیرهن علی رم چنگ زدم و من پرت شدم زمین و اونم پرت شد روم. من:ای کمرم واییییییییییی. میلاد که از خنده قش کرده بود پخش زمین شده بود و قش قش می‌خندید.با هزار ضرب و زور پاشدیم . من:زهرمار پاشو جمع کن خودتو بیشور. میلاد:وای خدا چقد باحال بود مث پت و من واییی صحنه +18 رو بگو اوه اوه معلوم نبود من نبودم کار به کجا... تا خواست ادامه بده جیغ من و پس گردی علی به میلاد ساکتش کرد. من با جیغ : ببند دهنتو منحرففففف. میلاد با خنده گفت: وای برم به مامان و بابا بگم چه شود. یهو گارد گرفتم و گفتم:غلط کردی برو ساکت بشین افرین پسر خوب میدونی که که اگه بگی بعد چیمیشه. میلاد دستاشو به معنی تسلیم اورد بالا و گفت:باشه باشه نمیگم ولی عجب صحنه ای بودا. با جیغ گفتم:حالا منم میبینم با مریم خانووم. یهو مامان اومد و گفت:ای بابا چه خبرتونه ؟ میلاد:هیچی بابا یه صحن... یهو جیغ زدم :میلاااااد. که ساکت شد. من:هیچی مامان جان اومدیم. مامان مشکوک سر تکون داد و وارد اشپزخونه شد. ماهم رفتیم تو نشیمن پیش بابا. این داستان ادامه دارد...