#یادداشت_دانشجویی_۱
شیشه ها شکستند ولی صداها رساتر شد
دود هنوز بالا میرود و شیشه های خرد شده روی آسفالت برق میزند.
ساعتی پیش مرکز خبری ما، همان ساختمان شیشه ای که هر روز و هر شب حقیقت را به جهان نشان میداد هدف قرار گرفت. انفجار زنده!
ولی مجری توانمند انقلابی خانم امامی همچنان مقتدرانه صدای رسای حقیقت را واضح تر به گوش مردم رساند:( الله اکبر الله اکبر، مردم ایران آگاه باشید)
دقایقی صدا و تصویر قطع شد ــــــــــــــــــــ
اقای حسن عابدینی معاون سیاسی صدا وسیما برای دلگرمی مردم عزیز ایران جلوی دوربین آمدند و فرمودند ما سکوت نمیکنیم بلکه صداتر میشویم این ترکش ها نمیتوانند این صدا را خاموش کنند
دقایقی نگذشت که خانم امامی مجری
مقتدر روی آنتن زنده آمدند و گفتند اون چیزی که هدف قرار گرفت شبکه خبر نبود، آزادی بیان و صدای کودکان و زنان و مردان و حقایق هدف قرار گرفت که رژیم صهیونیست باز هم دچار خطای محاسباتی شد. پخش خبر با قدرت ادامه دارد، ساختمان را بمباران کردند ولی ذهن ها را نمیتوانند بمباران کنند.
کمتر از لحظاتی استودیوی جایگزین راه افتاد، با پشت صحنه ای ساده، ولی صدایی رساتر از همیشه.
اولین خبر نگار جلوی دوربین حاضر شد و گفت این را جهانیان ببینند با هر بمب نه یک رسانه بلکه هزاران رسانه خودجوش به میدان می آید. این بمب ها دیگر کار ساز نیستند رسانه ها و خبرنگاران دلیرکار را تعطیل نکردند و مشغول خبرگزاری هستند.
این بار نه فقط خبر، خود جنایت زنده پخش شد. بمب ها آمدند که صدای ما را خاموش کنند اما صدای ما بلندتر شد، صدای مقاومت که خاموش شدنی نیست.
خون خبرنگاران شهید جوهر روزنامه های فردا است و هر قطره خون یک تیتر در رسانه های مقاومت خواهد شد، حقیقت همیشه پابرجاست.
این نگین درخشان رسانه ای ایران، به صحنه ای از یک حماسه نوین تبدیل شد اما این بار نه فقط با کلمات که با شکستن شیشه ها با نمایش زنده ایستادگی روایتی نو آفرید.
فردا صبح وقتی خورشید از لابه لای شیشه های شکسته ی ساختمان بتابد، جهان خواهد فهمید که نور از همان روزنه هایی میگذرد که ترکش ها ایجاد کرده اند و به این زیبایی شناسی مقاومت میگویند.
✍🏻 مریم حلاج زاده
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#انجمن_علمی_مدیریت_رسانه
#انجمن_علمی_سیاستگذاری_فرهنگی
#دانشگاه_پیشران_علوم_انسانی
#دانشگاه_باقرالعلوم
🆔 @Bou_SM
🌐https://eitaa.com/joinchat/2119959696Cb91c17c8ae
🔹🔸💠🔸🔹
#یادداشت_دانشجویی_۲
آنجا که تل زینبیه، تنگه احد رسانه میشود
همه چیز از یک عصر معمولی شروع شد. خانه در سکوتی خاکستری غرق بود و تلویزیون مثل همه این چند روز برای پیگیری اخبار جنگ روشن؛ شبکه خبر روی آنتن بود. خبرنگار خانم پشت میز نشست، با همان چادر ساده و چهره آرام، آماده اجرای زنده. صدایش، مثل نسیمی میان شلوغی جنگ، مطمئن بود و بیلرزش. درست مثل همان اردیبهشتی که برای بازدید علمی به همان ساختمان شیشهای رفته بودیم؛ ساختمانی میان انبوه درختان منطقهای سبز در دل تهران.
داشتم بیانیه دبیرخانه شورای امنیت ملی را از شبکه خبر دنبال میکردم. بین صفحه گوشی و تلویزیون در نوسان بودم. صحبت کردن گوینده حماسی بود. انگار کلمههایش نبض داشت، لایهای دیگر از واقعیت را میگشود.
بعد... صدا آمد. صدای انفجار. نه مبهم، نه دور، دقیقاً همانجا، همان لحظه. تصویر لرزید. و سحر؟ ادامه داد.
گویی هیچ اتفاقی نیفتاده. انگار این صدای انفجار، فقط طنین بوق ماشینی در خیابان بود. صدای او ادامه پیدا کرد، کلامش استوار، لبهایش آرام، چشمهایش مصمم. با انگشت اشارهای که بالا آمد، با کلامی کوبندهتر: «آنچه ملاحظه میکنید تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران و منطقه ی صدا و سیمایست.» بی هیچ مکثی ضرباهنگش تندتر شد: « معاونت سیاسی صدا و سیما هدف حملهی متجاوز قرار گرفت، الله اکبر...». او همچنان ادامه میداد، آنچنان واضح، که بزرگترین سخنوران عالم رسانه هم به احترامش سر خم میکرد. نفس در سینه ام حبس شده بود. چقدر این روزها جای آوینی خالیست تا بار دیگر روایتگری کند همهی خصلتهای بلند و عمیق انسانی را برای آیندگان.
دوربین هنوز تصویر را زنده مخابره میکرد، با صدای انفجار دوربین لرزید، استودیو پر از گرد و غبار شد، صدای «اللهاکبر» به گوش میرسید. سحر امامی، با چادر زهراییاش، مثل زینب کبری، بر فراز تل زینبیه رسانه ایستاده بود. نه عقب رفت، نه لرزید. باقطع شدن برق استودیو و تاریک شدن پشت صحنه و پرتاب شدن تکههای خاکستر در هوا سحر با فریاد همکارانش از استودیو خارج شد. آنچه مقابل چشمم بود، فقط یک مجری نبود. فقط یک زن نبود. او یک خاکریز بود. او جانبرکف تنگه احد روایت بود.
اگر دشمن با خلبان زن آمده، ما با زن روایتگر ایستادهایم، بانویی عفیف که با زبان بدن مادرانهاش، با قاطعیتی از تبار حضرت زهرا س، دشمن را به خاک میکشاند. ذهنم هنوز روشن مانده بود. آن لحظه، آن رجزخوانی پر از مقاومت، آن تریبونی که خاکریز بود.
در کمتر از چند دقیقه، تصویر آمد! سحر بازگشته بود. در استودیویی دیگر، پشت میزی دیگر، با همان چادر، همان نگاه، همان صدای آرام.
و حالا نه فقط روایتگر، که خودِ روایت شده بود.
✍🏻 فاطمه سادات هاشمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#انجمن_علمی_مدیریت_رسانه
#انجمن_علمی_سیاستگذاری_فرهنگی
#دانشگاه_پیشران_علوم_انسانی
#دانشگاه_باقرالعلوم
🆔 @Bou_SM
🌐https://eitaa.com/joinchat/2119959696Cb91c17c8ae
🔹🔸💠🔸🔹