اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#شانزده «از عجایب قرن بیستم، آخوندهای تفنگ به دست هستند!» این جمله را با چنین مضمونی، استاد طاهرزا
#هفده
حمید را که یادتان هست؟! لینک روایتش اینجاست، بعداً خاطرهبازی کنید با ماستوموسیرهاش!
حمید این شبها مشهد است اما ماشینش دست علی. داشتم به ابوالفضل و محمد میگفتم که این آدم توی سیل و زلزلهی شمال و جنوب و غرب و شرق کشور و هر جا خبری باشد، دستش بند میشود و جزء اولین نفرات میرود آنجا؛ اما این شبها جا گذاشته رفته مشهد و جایش حسابی خالیست...
حمید، یکتنه یک گردانِ مهندسیرزمیِ پای کار است با انبوهی از وسائل و تجهیزاتِ دم دست و وجودش توی یک گروه یا دسته یا جریان، نقطهی قوت...
اصلأ باور کنید انتخابات و اردوی جهادی و گردش و هر تجمعی با حمید، میتواند یک تجربهی متفاوت باشد برای همراهانش...
انشاءالله پایش برسد ستاد و دستش بند شود، میآورمش توی روایتهای بعدی...
#روایت_رأی
#ادامه_داره...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#شانزده موافق باشیدْ کمکم بروم سراغِ اربعینیهایِ #روایت_حسین و بنویسم از سالهای قبل؛ زمینهای بر
#هفده
مشّایه اول یک دنیای دیگر است که هر آدمی میتواند توی زندگیش تجربه کند، همانطور که هر آدمی هم نصیبش نمیشود تجربه کند!
اول مشّایه اول یک راه نیست اما، اول یک زندگیست که بوی خودش را دارد، رنگ خودش را دارد، آدمهاش حتی فرق دارند با آدمهای جاهای دیگرِ دنیا و باور کنید حتی با آدمهای مکه و مدینه و مشهد و حتی با آدمهای توی حسینیههایِ مربوط به امام حسین...
مشّایه یک سند ششدانگِ بدون حق انتقال داردْ مال خودِ خودِ خدا! خودش کرسیِ عرش را آورده کربلا و از آنجا برای مشّایه خدایی میکند...
و اول این راهِ متفاوت با همه جای دنیا و حتی آخرت، موکبدار قرآن گرفته بالای سر زائرین: «هلابیکم یا زوار الحسین... هلابیکم یا زوار ابوسجاد...»
پینوشت؛
عکس را اربعین ۹۷ گرفتم. توی روایت شانزدهم نوشتم که زمینه مینویسم تا برسیم به پیادهروی امسال...
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#هفده
تپهی سلام شبیه همان نقطهی رهایی است توی عملیاتها!
نقطهی رهایی، نقطهی وصل است به آن چه آدم سالهاست دنبال آن است...
اینجا معروف است به نزدیکترین نقطه به کربلا، روی خاکی که دهها هزار شهید روی آن به زمین افتاده...
#روایت_راوی
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT