eitaa logo
@Imam7tom
391 دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
15.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
کانال امام موسی کاظم علیه االسلام حاوی مطالب مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️معرفی   لعنت الله علیه عبدالرحمان از شهداء کربلا او از طایفه «بنی دهمان» و جزو سربازان و سرسپردگان بود که در سال 61 هـ.ق در سرزمین حاضر و دستش به شهداء دیگر آلوده شد. نامش به گونه مختلفی چون، عثمان بن خالد بن اسیر (اشتر) جهنی، اسید الجهنی، و تنها در زیارت ناحیه عمربن خالد بن اسد الجهنی، و دیگر عثمان بن خالد بن اسیر خثعمی، و عثمان بن خالد بن رشیم، در تاریخ آمده است. اکثر مورخین، او را عبدالرحمن، برادر در روز می دانند. عده ای نیز بر این باورند که او با همدستی «بشر بن سوط (خوط) همدانی»، عبدالرحمن را به شهادت رسانده و های او را ربودند. بعضی مقاتل چون مقتل الحسین مقرم و مقاتل الطالبین و نفس المهموم و مدائنی گویند که عبدالله یکی دیگر از فرزندان عقیل که به «عبدالله الاکبر» مشهور بود، بدست عثمان بن خالد و مردی از همدان که احتمالا «بشر بن خوط همدانی» بوده، به رسید. ☑️پایان زندگی او: زمانیکه قیام کرد و سال 66 هـ.ق به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و دیگر شهداء کربلا بپاخاست، «عبدالله بن کامل»، یکی از نیروهای تحت امرش را به دنبال عثمان بن خالد فرستاد. ابن کامل با اطرافیان خود هنگام نماز عصر اطراف مسجد «بنی دهمان» که ظاهرا برای قبیله «دهمان» بود، رفت و گفت: اگر «عثمان بن خالد بن اسیر دهمانی» و همدست او بشر بن سوط را برای من نیاورید، گناه همه قبیله از روز خلق تا قیامت بر گردن من، اگر همه شما را نکشم. آنها گفتند: به ما مهلت ده تا آنها را نزد تو آوریم. عده ای سوار رفتند و آن دو نفر را در جبانه (به میدان یا قبرستان گویند) کوفه دیدند اما می خواستند به طرف جزیره (شمال عراق) فرار کنند که آنها را دستگیر و نزد «ابن کامل » آوردند. او به دستور مختار آنها را زد و جسدشان را . حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، در زیارت شهداء کربلا از ، به عبدالرحمن بن عقیل، سلام و درود فرستاده و قاتلش را کرده و می فرماید: السلام علی عبدالرحمن بن عقیل، لعن الله قاتله و رامیه «عمر بن خالد بن اسد الجهنی».  📚منابع: 1- منتهی الامال     2- ابصار العین     3- موسوعة‌الامام الحسین به نقل از: مناقب ابن شهرآشوب، بحارالانوار مجلسی، اسرارالشهادة دربندی، الامعة الساکبه بهبهانی، و...     4- نفس‌المهموم
[عبدالله]_بن_حصین_ازدی  از سرهنگان لشگر ملعون و از عناصر خبیث در که از حسین بن علی علیه السلام و یارانش اظهار می نمود! او را از قبیله «بجیله» می دانند. روز هفتم محرم سال 61 هـ.ق، در نهضت حسینی در کربلا که عمربن سعد به دستور «ابن زیاد» آب را بر سپاه حسینی بست و بسیاری از لشگرش را در اطراف آنجا فرستاد تا میان حسین و یارانش با آب، مانع شدند، «عبدالله بن حصین ازدی» در میان لشگر عمر سعد حاضر بود آنان را در اینکار همراهی و به این عمل، می کرد. از بین قبیله بجیله با صدای بلند فریاد زد و گفت: ای حسین، این آب را که همرنگ می بینی، به خدا ای از آن را نچشی تا از تشنگی بمیرید. حسین بن علی (علیه‌السلام) او را کرد و فرمود: خدایا او را از بکش و هرگز او را نیامرز! 📚(طبری) ☑️پایان زندگی ننگین او: حمید بن مسلم تاریخ نگار کربلا روایت می کند: من بعد از واقعه کربلا او را (عبدالله بن حصین ازدی) که بیمار بود، ملاقات کردم و به آن خدائیکه معبودی جز او نیست، دیدم آب می آشامید تا پر می شد، آنگاه آن را می کرد (برمی گرداند) و فریاد می زد: ام، تشنه ام دوباره آب می خورد تا شکمش بالا می آمد و باز فریاد می زد: العطش، العطش و سیراب نمی شد. و دائما همین کارش بود تا جانش در آمد و شد. (لعنة الله علیه).  📚منابع: 1- نفس‌المهموم     2- ارشاد (مفید ج 2)     3- فرهنگ عاشورا  ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
     از حضرت بن علی (علیه السلام) و جانیان لشگر «لعنته الله علیه». القابش در مقاتل به گونه های مختلفی چون: صالح بن وهب مری، مزنی، صالح بن وهب جعفی آمده است. نام او در حماسه حسینی به عنوان یک عنصر خبیث در چند جا مطرح است. روز ، آنگاه که حسین بن علی (علیه السلام ) به میدان آمد، عمر سعد دستور داد تا لشگرش از هر سو بر آن حضرت حمله کنند. 4000 می زدند و شمر با چند نفر نظام از جمله صالح بن وهب، خولی، سنان بن انس و ... به طرف خیمه های امام که اهلبیت آن جا بودند، رفتند که امام (علیه السلام) فریاد زد: ای پیروان ! اگر لااقل باشید. من و شما با همدیگر کارزار می کنیم، بر گناهی نیست، تا من زنده ام آن سرکشان را از اهل و عیال من بازدارید. از این رو، ملعون دستور داد که از حرم این مرد دور شوید و به خودش حمله کنید زمانیکه دشمنان رو به امام آورده و از هر طرف بر پیکرش هجوم بردند، آنقدر و زدند تا بدنش مانند شد و چون از شدت ضعف و و ، چند لحظه ای ایستاد، ای بر پشت آن حضرت زد و حضرت در حالی که می فرمود: بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، بر روی گونه راست، از بر زمین افتاد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام، عمر سعد فریاد زد: چه کسانی حاضرند بر حسین ؟ صالح بن وهب با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند که: بدن آنحضرت را زیر کوبیدند، آنگونه که و در هم شکست. و بعد این ده نفر نزد عبیدالله رفتند. پرسید اینها کیستند؟ گفتند: آنها که اسب تاختیم! و عبیدالله جایزه بسیار اندکی برایشان مقرر کرد. ابوعمرو زاهد گفت: وقتی نسب اینها را دیدیم معلوم شد که همه این ده نفر بودند. ☑️و سرانجام ننگین زندگی او: سال 66 هـ.ق، زمانیکه ثقفی به خونخواهی حسین علیه السلام و بقیه شهداء کربلا قیام کرد، دستور داد این گروه را دستگیر کرده و همه را به و با های_آهنی دست و پایشان را به زمین کوبید. آنگاه با اسب هایی که داشت بر بدنشان تاختند تا شدند. سپس جسد آنها را سوزاندند. 📚منابع: 1- مقاتل الطالبین ترجمه رسول محلاتی/ 121     2- ابصار العین     3- نفس‌المهموم     4- فرهنگ عاشورا     5- موسوعة‌الامام الحسین ج 4  ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
  خولی: از دژخیمان شهر کوفه که حضرت بن علی علیه السلام (امام سوم شیعیان) را از به کوفه برد و در خانه اش پنهان کرد. همچنین از قاتلان فرزند علیه السلام نیز بود. پدرش: یزید اصبحی نام داشت. سال 60 هـ ق، زمانی که ، برای جنگ با حسین بن علی علیه السلام، سپاهی از کوفه به کربلا فرستاد، خولی با این سپاه همراه شد و در کربلا در روز دهم محرم ( ) در سال 61 هـ ق، در جنگ با سپاه حسینی، شقاوتهایی از خود نشان داد. حساس ترین زمان او، آنگاه که امام علیه السلام از به زمین افتاد و به شهادت رسید و دشمنانش، سر مطهر او را از بدنش جدا کردند. خولی از طرف «عمربن سعد» مأموریت یافت تا آن سر را به همراهی ازدی، برای ابن زیاد، والی کوفه به آنجا ببرد. اگرچه نقل دیگری است که: او خود، سر آن حضرت را از جدا نمود، به اینصورت که، در آخرین لحظات حیات حسین بن علی علیه السلام، که دشمنانش او را می کردند، « » بر او حمله کرد و نیزه ای برآورد که خولی با عجله آمد و از اسبش پیاده شد تا سر آن حضرت را جدا کند، اما بر خود لرزید که « » به او نهیب زد و گفت: خداوند بازویت را سست کند! چرا اینگونه می لرزی؟ و این مرد خبیث سر آن امام عزیز را از تن جدا نمود. و نتیجه اینکه: سر منور حسین بن علی علیه السلام را، خولی به کوفه برد. اما شب شد و دیر به (دارالاماره) قصر عبیدالله بن زیاد، رسید و درب آنجا بسته بود. لذا به خانه اش رفت و سر را در زیر طشتی، و به نقلی در « » پنهان کرد. خولی دو زن داشت، یکی از قبیله حضرمیان، و یکی از قبیله بنی اسد. نام آنها، و در تاریخ آمده و پدر یکی از آنها، مالک بن عقرب است. وقتی خولی نزد همسرش به اتاق رفت، همسرش پرسید، با خود چه آورده ای؟ خولی گفت: چیزی آورده ام که برای همیشه ثروتمند و بی نیاز خواهیم بود. سر حسین بن علی علیه السلام را به خانه آورده ام! همسر او گفت: وای بر تو! مردم سیم و زر به خانه می برند و تو، سر فرزند خدا آورده ای! به خدا سوگند که هرگز در کنار تو نخواهم ماند. این را گفت و بلند شد و بیرون آمد و ناگهان نظرش بر نوری عظیم افتاد و دید که: نوری به آسمان می رود و این نور از آن سر منور ساطع است و ملائکه به صورت مرغان سپید، در اطراف آن هستند. در بعضی اقوال تاریخی است که او شبانه، همسرش را ترک کرد و از آن خانه بیرون رفت. خولی سر را برای ابن زیاد برد تا جایزه بگیرد. او بعد از واقعه عاشورا همچنان زنده بود تا سال 65 هـ ق، زمانی که به خونخواهی حضرت حسین علیه السلام، قیام کرد و دنبال قاتلان آن حضرت بود، « » و «اباعمره » امیر پاسبانان خاص خودش را به دنبال خولی فرستاد. خولی در خانه اش، در بیت الخلاء (مستراح) پنهان شده بود. یکی از همسرانش که کینه او را از آن زمان که سر بریده حسین علیه السلام را آورده بود به دل داشت و دشمنش شده بود، محل اختفای شوهرش را به مأموران مختار با اشاره دستش، به آنها نشان داد که خولی در کجاست! مأموران او را دستگیر کرده و خبرش را به مختار دادند. به دستور مختار، او را و را و را بر باد دادند. امام علیه السلام در زیارت شهدا از او را لعنت کرده است آنجا که میفرماید: سلام بر فرزند امیرالمؤمنین همنام «عثمان بن مظعون»، خداوند تیرزنندگانش «خولی بن یزید» و «ابانی دارمی» را لعنت کند. 📚منابع: 1- نفس المهموم     2- معارف و معاریف     3- فرهنگ عاشورا     4- دائرةالمعارف تشیع به نقل از اعیان الشیعه، تاریخ طبری، تاریخ کامل ابن اثیر و ...  ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
(حیاة)_حضرمی نام پدرش را حریه، یحیی و حویه، نیز گفته اند جنایات : روز ، پس از حسین بن علی علیه السلام، لشگر عمربن سعد به جهت های او بر پیکر مقدسش حمله کردند. ، اقدام به کردن امام حسین علیه السلام نمود او تنها امام را کرد و پوشید، در حالی که در آن بیشتر از 110 و پارگی از و و شمشیر بود. اگرچه این عدد را به اختلاف ذکر کرده اند. وقتی امام علیه السلام شهید شدند، (لعنة الله علیه) در بین یارانش فریاد زد که: چه کسی داوطلب می شود که بر حسین علیه السلام با ؟ او، (اسحاق حضرمی) با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند. آمد و با اسب خویش بر بدن امام علیه السلام تاخت، چندان که و آنحضرت درهم شکست؛ و بعد هم به اتفاق دیگر جانیان، نزد لعنت الله علیه رفتند و اندکی از او گرفتند. ابوعمر زاهد می گوید: در نسب آنها دیدیم که همگی بودند. ملاحظات : اسحاق بعد از این لباس امام به مرض مبتلا شد و موی سر و رویش ریخت سرنوشت او : در زمان ، او و دوستانش را گرفت و دست و پایشان را به بست و دستور داد آنقدر اسب بر بدن آنها تاختند تا شدند 📚منابع : نفس‌المهموم ترجمه کامل ابن اثیر، خلیلی تاریخ طبری منتهی‌الامال ابصار العین موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری،نفس المهموم , کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
✔️  از عناصر خبیث و از شهداء در ؛ عده ای از مورخین، او را از هم دستان قاتل حضرت (علیه‌السلام) می دانند و به نقل بیشتر روایات، او کننده راست حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، در روز بود. آن زمان که حضرتش برای آوردن آب به طرف رود رفته بود، ورقاء با ، در اطراف رود فرات کرده بودند. همین که حضرت آب برداشتند تا به ها برسانند، آن دو نفر حمله کرده و دستان آن حضرت را قطع نمودند بیشتر مورخین گویند که زیدبن ورقاء، دست راست آنحضرت را با ضربت شمشیر، از تن جدا کرد. در حدیثی از امام علیه السلام، روایت است که فرمودند: زیدبن ورقاء و حکیم بن طفیل طائی هر دو در قتل عباس بن علی علیه السلام شرکت داشتند. 📚 (مقاتل الطالبین/ 82- ترجمه رسولی محلاتی) دیگر از جنایات زیدبن ورقاء، در صحنه کربلا مشارکت او در قتل فرزند است. اگرچه قاتل اصلی او را شخص دیگری بنام « » می دانند ولی به گفته خود زید در زمان دستگیریش و به نقل برخی مورخین، آن زمان که عبدالله به میدان جنگ آمد و با دشمن روبرو شد، او بر او زد که دست او با همان تیر بر پیشانیش دوخته شد و با تیر بعدی که در او فرود آمد، عبدالله به شهادت رسید، به گفته «ابن اثیر» آن زمانی که او را دستیگر کرده و نزد مختار بردند، خود اعتراف کرد و گفت: من بر جوانی تیری افکندم که دست خود را سپر کرده و بر پیشانی گذاشته بود. این جوان عبدالله بن مسلم بن عقیل بود. همینکه تیر به او اصابت کرد گفت: خدایا! اینان ما را اندک یافتند و ما را خوار کردند آنان را بکش، چنانکه ما را کشتند. آنگاه تیر دیگری سوی آن جوان انداختم و بعد نزدیک او رفتم دیدم که جان داده است. پس آن تیری که بر شکم او زده بودم بیرون آوردم، ولی آن تیری را که در فرو رفته بود، نتوانستم از پیشانی او بردارم و لذا او در قتل عبدالله بن مسلم دست داشت. در آخرین ساعات جنگ که امام علیه السلام نیز شهید شده بود، یکی از یاران آن حضرت بنام را به قتل رساند. سوید که مدتی در میدان با دشمن جنگیده و زیادی برداشته بود، بیهوش در میان زخمیان افتاده بود، چون کمی به هوش آمد، شنید که کوفیان کنان می گویند که « » او که هنوز رمقی در بدنش بود، تاب نیاورد و بپاخاست و با خنجری که در چکمه خود مخفی کرده بود، با زحمت و مشقت زیاد به جنگ پرداخت. تا اینکه زیدبن ورقاء با همدستی ، او را به شهادت رساندند. از آن اخبار معلوم می شود که این عنصر کثیف در همه جا، دستی به آلوده کرده است. سرانجام کار او: سال 66 هـ.ق، در زمان قیام بن عبید ثقفی، زید توسط و عده دیگری، خانه اش محاصره و او دستگیر شد. زید که مردی دلیر بود، شمشیر در دستش بود و از خانه بیرون آمد. ابن کامل به مامورانش گفت: با شمشیر و نیزه بر او حمله نکنید، بلکه تیر و سنگ بر او بزنید. ماموران چنین کردند تا زید بر زمین افتاد ولی هنوز زنده بود. به دستور «ابن کامل» آتشی بر پا کردند و او را که رمقی در بدنش بود، زنده در سوزاندند. به یک روایت که در کتاب ناسخ التواریخ نقل شده، او را خدمت مختار آوردند مختار گفت: ای ملعون، بگو تا عبدالله را چگونه کشتی؟ زید گفت: تیری بر زدم که از بیرون آمد. مختار دستور داد تا او را آویزان کردند، آنگاه خودش تیری بر کمان گذاشت و به چشم او پرتاب کرد، آنچنان که چشم او از سرش بیرون پرید، و بعد آنقدر به او تیر زدند که: گویی بدنش ناپدید و بریده شد. امام الله تعالی فرجه الشریف، در زیارت شهداء از ، او را کرده است. آنجا که به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام چنین سلام و درود می فرستد: سلام بر ابی الفضل عباس بن امیر المومنین علیه السلام، او که با دادن جان خود با برادرش همدردی نمود از امروز دنیا، برای فردای قیامت توشه برگرفت و جان خود را فدای برادرش کرد و رفت تا آب بیاورد ولی دو دستش بریده شد. خداوند دو قاتل او « »، و حکیم بن الطفیل الطائی را لعنت کند. نام او در تاریخ: زید بن رقاءالجنبی، یزیدبن وقاد، یزید بن رقاد حیتی، زید بن ورقاء الحنفی آمده است. 📚منابع:  1- نفس‌المهموم     2- منتهی‌الامال     3- موسوعه‌الامام الحسین (علیه‌السلام) به نقل از ترجمه کامل خلیلی، تاریخ طبری پاینده، انساب الاشراف بلاذری  ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
فرزند حضرت سلام الله علیها (تیمی)  از عناصر خبیث حکومت و قاتل است. وی از قبیله «بنی تیم الله بن ثعلبه» بود. (بلاذری) روز ، محمد بعد از شهادت برادرش به میدان جنگ با دشمنان آمد و 10 نفر از آنها را هلاک کرد و سپس به دست نهشل، به شهادت رسید. حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در زیارت شهدا از ، سلام و درود بر محمد بن عبدالله بن جعفر فرستاده و در مورد قاتلش فرموده: لعن الله قاتله عامربن نهشل التمیمی خداوند او را لعنت کند. (عبدالله بن جعفر، شوهر حضرت زینب سلام الله علیها بوده و در واقع محمد، فرزند حضرت زینب است. )  📚منابع: 1- موسوعة‌الامام الحسین به نقل از: ابن شهرآشوب، مصباح الزائر، اسرارالشهاده، مقاتل الطالبین و...  2- نفس‌المهموم  3- منتهی الامال  4- اقبال الاعمال  5- ابصار العین ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
[ازدی]  از جنایتکاران لشگر و در ! از قبیله «بنی اود» بود و نامش را «اسود اوسی» نیز گویند. روز سال 61 هـ.ق بعد از این که کوفیان، بن علی علیه السلام را به رساندند. جهت های ایشان ، به جسد مقدسش رو آوردند، در آن موقع، «اسود بن خالد» ملعون آن حضرت را ربود.         📚منابع: 1- نفس‌المهموم     2- ابصار العین     3- موسوعة‌الامام الحسین به نقل از: ترجمه لهوف فهری، بحارالانوار مجلسی، عوالم بحرانی، اسرارالشهادة دربندی، و منابع دیگر.     4- ناسخ التواریخ  ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨