eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
898 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار آرمیتا رضایی‌نژاد فرزند شهید داریوش رضایی‌نژاد با رهبر انقلاب در حاشیه نمایشگاه دستاوردهای صنعت هسته‌ای کشور. چرا صد بار دیدمش این کلیپ رو؟ یک دختر، بغض، دیدار، فقط یک جمله رو تونست بگه ...خیلی مشتاق...ای خدا. من برم دوباره صد دفعه دیگه ببینم. @anarstory
سلمان می‌گوید: خوب است. برای من ولی فرقی ندارد؛ همان طور که گوجه کیلویی پنجاه تومان یا کمتر برای من، فرقی ندارد. راستی الان این تومی‌تو کیلویی چند است؟! نیسانی‌‌های کنار جاده، زردآلوی نوبر را می‌فروختند کیلویی صد و بیست هزار تومان درست به قیمت‌ نیم سکه‌ای که سال هشتاد و نه فروختم... زردآلو از نوبری افتاد و قیمتش کمتر شد، مثلاً رسید به اندازه‌ی قیمت یک گرم طلا توی آن سال‌ها... من آدم قیمت و عدد و رقم نیستم. ظرف برنج را گذاشته‌ام توی کابینتی که به زور می‌توانم در ظرف را باز کنم، چشمم را می‌بندم و پیمانه‌ی برنج به دست، دست می‌‌برم توی ظرف برنج و می‌گویم: خدایا چشم سرم را بستم، چشم دستم را هم خودت کور کن، ظرف، برنج داشته باشد یا نداشته باشد، پیمانه‌ام را پر کن...تو که از این کارها زیاد کرده‌ای... تا حالا هم نشده پیمانه را پر نکند... این روزها خانه‌دار بودن راحت‌ترین شغل عالم است. راستی اصلا اسمش شغل است؟! شغل فقط مشغولیت است یا باید یک پولی هم بیاورد توی جیب آدم؟! یا اصل نیت است یا باید بنشینم و حساب کنم که اگر توی خانه نبودم و کارها را فرد دیگری می‌کرد چه قدر هزینه‌ها بیشتر بود؟! سلمان آدم قیمت و عدد است؛ او می‌گوید خوب شد، یعنی اگر اینطور بشود خوب است...من ولی به پنج‌شنبه‌هایی فکر می‌کنم که روز تمیزکاری بود؛ مامان توی اتاق نان‌پزی ته حیاط، که بعداً خرابش کردند، نان می‌پخت، بعدش حیاط را جارو می‌زد، بعد لباس‌ها را می‌شست، بچه‌ها حمام می‌‌رفتند و یک بندِ رخت، دور ‌تا دور حیاط، لباس‌های صدی نود، رنگ رنگی پهن می‌شد. من همه‌ی تکالیفم را انجام می‌دادم که برسم به یک خیال راحت و بعد غش می‌کردم از خستگی؛ علی بالای سرم می‌آمد و توی گوشم می‌خواند؛ با دلی آرام و قلبی مطمئن... قلبم با چه چیزهای کوچکی مطمئن می‌شد و اصلا کجا سیر می‌کردم که دلم آرام باشد یا نباشد؟ راستی چرا اتاق نان‌ پزی ته حیاط را خراب کردند؟ سلمان می‌گوید: خوب است، او دلیل‌های خودش را می‌آورد و من به او می‌گویم همیشه یک عده، ساز مخالف می‌زنند و آخرش هم معلوم نمی‌شود که خوب است یا بد است...دنیا دارد عوض می‌شود، حتی اگر نگاه کنی ناف بچه‌های الان را طوری می‌چینند و گیره می‌زنند که بعدا که زخمش خوب شد با ناف بچه‌های قدیم فرق داشته باشد. یادم می‌افتد به زینب که می‌گفت مادرهای شاگردهای ارمنی‌اش همیشه شنبه‌ها، ادا درمی‌آوردند. بچه‌هایشان را نمی‌فرستادند مدرسه و از او می‌خواستند که شنبه‌ها درس جدیدی نداشته باشد. چه طور می‌شود که آدم این قدر نفهمد که سر کار است؟ فکر کن به تو بگویند که مثلاً شنبه‌ها نباید به آهن دست بزنی یا مثلاً از وسایل الکتریکی استفاده کنی، تو یک ذره شک نمی‌کنی که توی این شنبه‌ها چه اتفاق نجومی یا غیرنجومی می‌افتد که اینطوری باید علاف شوی؟! آخرش هم ته و تویش را درآورده بود که دخترهای ارمنی‌، هجده سالگی به سن تکلیف می‌رسند و اصلا دختر هفت ساله‌ی کلاس اولی را چه به تکلیف؟! او بعد از این کشف، شنبه‌ها همیشه درس جدید می‌داد مثلاً حرف سخت ضاد... رئیسی رفته بود ونزوئلا؛ بله همان آقای رئیسی...امان از ما که فقط به دنبال راحتی هستیم، راحتی توی صدا زدن آدم‌ها، توی حرف زدن، توی نوشتن؛ آخر این هم شد نثر؟ یک کلمه‌ی سخت تویش نیست که نیاز به گوگل و ترجمه باشد...گوگل...چند روز پیش‌تر یک عکس از فخری خوروش گذاشته بود که جشن تولد نمی‌دانم نود و چهار سالگی‌اش شده، با کله‌ی پتی و قدی که انگار کوتاه شده بود، توی آمریکا، چند روز بعدترش گفتند که فخری درگذشت، قضیه مشکوک است یا همان موقع درگذشته بوده یا شاید هم چشمش زده‌اند؛ راستی آنها که کسی را چشم می‌زنند هم یک جوری قاتلند نه؟! قاتل فقط پسرعموی مادر کیان...فامیلش چه بود؟ پور مولایی؟! توی آن لحظه به این فکر نمی‌کرده که خودش هم کشته می‌شود یا از آنهایی بوده که می‌خواسته بداند که بعد از مرگش، چه عکس‌العمل‌ها و کنش‌هایی راه می‌افتد غافل از اینکه دیگر خودش نیست که ببیند. جواد قارایی دارد از طبیعت بکر بلوچستان می‌گوید...او یکی از خاص‌ترین آدم‌های روزگار ماست، زن و بچه ندارد این بشر؟ راستی شهید قنبری پنج تا دختر داشت یا پنج تا بچه؟
چمدان دست گرفتم که بگویی نروم/ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی «پروانه حسینی» 📖 در دل هر شعر یک یا چند داستان نهفته هست. با توجه به بیت بالا👆 یک صحنه یا داستانی جذاب و خواندنی بنویسید.
چمدان دست گرفتم که بگویی نروم/ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی من جانانم... چی بگم براتون؟ از کجا بگم؟ تو یه خونواده مذهبی به دنیا اومدم، تو خونه‌ی ما حرف اول و آخر رو پدرم می‌زد و کسی‌ام حق اعتراض نداشت... تن به ازدواج اجباری با پسرعموم دادم، دوستش نداشتم، از همون شبی که اومدن خواستگاریم، به پسرعموم گفته بودم برو سراغ کسی که بهت علاقه داشته باشه، عاشقت بشه، عشق یطرفه بدرد چی می‌خوره... ولی مگه جوجه کلاغ گوش می‌داد، آخرشم چشم باز کردم دیدم زنش شدم... قانونی زن و شوهر بودیم ولی مثل غریبه‌ها باهم رفتار می‌کردیم، از محبت کردناش بیزار شده بودم، هرچه اون مهربون بود من برجک زهرمار... یه روز صبح زمستونی، پسرعمو صدام کرد خسته بود، خیلی خسته... اینو از تو آهنگ صداش می‌فهمیدم، شروع به حرف زدن کرد و گفت: " بیشتر از این عذابت نمیدم دختر عمو، می‌تونی بری، طلاقت میدم، مهرتم میدم... واسه خاطر اینکه عموم اذیتت نکنه، میگم من طلاق خواستم... گفت و رفت، با اینکه دوستش نداشتم، اما حرفاش یه جوری سنگین واسم تموم میشد. بیشتر از همه، اون قسمت دختر عمو گفتنش... اینکه باور کنم دوست داشتنش، تا همین حد بوده و خیلی راحت ازم گذشت... گفتم باشه و رفتم تو اتاق خواب و مشغول جمع کردن وسایلم شدم و چمدونم رو بستم... از اتاق بیرون اومدم، تو دلم می‌گفتم پسرعمو وقتی چمدونم رو ببینه میاد و میگه پشیمون شدم نرو... ولی وایساده بود و در رو برام باز کرده بود که ماشینم رو بی دردسر از خونه بیرون ببرم... چمدونم رو تو ماشین گذاشتم و بدون خداحافظی جدا شدیم... همه چی خیلی سریع مثل ازدواج‌مون پیش رفت و طلاق گرفتیم... یه آدم دیگه ای شده بودم، طوری که حس می‌کردم قلبم برا مردی که تا دیروز خیال می‌کردم هیچ حسی بهش ندارم، درد می‌کنه‌ و تیر می‌کشه... اونقدر ناآروم شده بودم، که مثل دیوونه‌ها، دور تا دور خونه می‌گشتم برای اولین بار اسمشو صدا می‌کردم و وقتی نبود که جوابمو بده، بیشتر دیوونه می‌شدم انگار یه جوری وابسته‌ی حتی عطر تنش و نفس‌هاش شده بودم... حالا که هیچ کدوم نبود، احساس خفگی می‌کردم... تازه فهمیده بودم چقدر بهش عادت کرده بودم، چقدر دوستش داشتم عمری خودمو فریب داده بودم؛ خودمو، قلبمو، وادار به دوست نداشتنش کرده بودم... به جای اینکه بخوام قبول کنم و بپذیرم که شوهرم و باید دوستش داشته باشم؛ مدام این باور غلط رو توی خودم تلقین کرده بودم که نمی‌خوامش... اما امروز منطق و قلبم فقط اون می‌خواد افسوس که نیست... راست گفتن چه زود دیر میشه... ... 🍃🍃🍃🍃 @sarab_z: کجا بودیم؟ از نارضایتی ننه‌م که گفتم برات... چپ و راست مشت می‌زد به سینه‌اش می‌گفت ذلیل بمیری ذلیل مرده که یه جو آبرو برا آقا خدابیامرزت نذاشتی. هرچی می‌گفتم: ننه، من می‌رم طلب مردم وصول کنم... حق مظلوم و از ظالم بستونم. گوش نمی‌داد که. آخرم لنگه دمایی سبزش رو پرت می‌کرد که صاف می‌خورد تو ملاج ما و تا دو روز ستاره دور کله‌ام چرخ می‌خورد. همنطوری که لنگه دمپایی دیگه‌ش رو مثل قمه دور سرش می‌چرخوند نفس کش می‌طلبید: - خبر مرگت بیاد از کی تا با این نزول خورای دشمن خدا کار کردن و این قمار بازای بی غیرت کار کردن گرفتن حق ظالم از مظلومه. ها... بعد دست می‌زد به کمرش و می‌گفت: - والا آخرالزمونه... جای جلاد و مظلوم عوض شده... هر کار کردم تا پیش چشمش عزیز بشم ولی هر با گند خورد توش... مثلا رفتم مسجد تا یکم بهم افتخار کنه ولی خب. یکی از اینایی که چکش رو باید وصول کنم اونجا بود و... نگم چی شد بهتره... این دم آخرم تنها راهی که به دل و ذهنم اومد که برم تو قلبش اومدن به جبهه بود. ساکم رو که بستم انداختم رو کولم گفتم خب نمی‌ذاره برم. دلش نمیاد ولی دیدم با قرآن و آب زودتر از من وایستاده جلوی در. با خودم گفتم دکی... تیرم که به سنگ که هیچ به کوه خورد. خم به ابروی این ننه ما نیومد که نیومد... این شد که الان ما خدمت شومایم...
جلبک Clorella vulgaris: میکرو جلبک ها اساس زنجیره غذایی را در اکوسیستم های آبی تشکیل می دهند و در صنایع مختلف کاربرد فراوان دارند. از نظر بیوتکنولوژی ریز جلبک ها توان بالایی برای تولید محصولات غذایی، صنعتی، شیمیایی، ترکیبات درمانی، محلول های زیست دارویی، تولید رنگدانه های طبیعی، سوخت های زیستی و مکمل های رژیمی دارند. کلرلا، جلبک تک سلولی، ساکن آب های شیرین و یکی از غذاهای فرا ویژه و پری بیوتیک در کل جهان، از قدیمی ترین گیاهان روی کره زمین است. سلول کلرلا با اندازه ای در حدود 10-2 میکرون، عمدتاً دایره ای است. این سلول از نظر اندازه و شکل بسیار نزدیک به گلبول قرمز انسان است. از نظر علمی این جلبک در دسته ریز جلبک های سبز دسته بندی می شود. کلرلا بالاترین میزان کلروفیل را در بین گیاهان شناخته شده جهان دارد که همین خصوصیت باعث ایجاد رنگ سبز تیره و بوی شبیه چمن آن شده است. نام کلرلا بر گرفته از کلمه لاتین (chlor) به معنی سبز و (ella) به معنی کوچک می باشد. با وجود اینکه کلرلا از زمان آغاز حیات بر روی کره زمین وجود داشته است و حتی کشف آن به سال 1890 بوسیله میکرو بیولوژیست آلمانی به نام مارتینوس بایرینک (Martinus Beijerinck) باز می گردد، ولی تا سال 1940 به طور جدی مورد مطالعه قرار نگرفت. پروفسور بایرینک برای اولین بار کلرلا را در آزمایشگاه شخصی اش پرورش داد . این جلبک در کشورهای آسیایی از جمله کره، ژاپن و تایوان به عنوان good food شناخته می شود. فواید کلرلا برای بدن انسان در مطالعات کلینیکی به خوبی اثبات شده است. این گیاه به عنوان اولین و غنی ترین مکمل غذایی در شرق آسیا و به ویژه ژاپن شناخته می شود. کلرلا که"جواهر سبز مشرق زمین" نیز نامیده می شود به درستی مستحق شهرتش یعنی کامل ترین غذای سبز دنیا می باشد. در ژاپن، کلرلا بیشتر به عنوان یک غذای کامل مورد توجه قرار می گیرد تا یک مکمل غذایی. غذای کاملی که عمدتا برای تغذیه بدن انسان بعد از فعالیت های بدنی مورد استفاده قرار می گیرد و باعث سالم نگه داشتن بدن و افزایش طول عمر می شود. جامعه علمی ژاپن کلرلا را به عنوان، اصلاح کننده پاسخ بیولوژیک بدن، می شناسند. کشت تجاری کلرلا از سال 1960 در دنیا آغاز شده است. تنها در آسیا حدود 70 شرکت مستقر در 46 کشور، کلرلا را به صورت انبوه تولید می کنند. به طوری که در کشور کوچک تایوان سالانه بیش از 1500 تن پودر جلبک کلرلا تولید می گردد. ژاپن برای اولین بار در جهان برای گسترش تکنولوژی پرورش کلرلا پیشگام شد. کلرلا به دلیل داشتن دیواره سلولی سخت و نفوذ ناپذیر، در صورت مصرف مستقیم سلول غیر قابل استفاده و مواد مغذی داخل آن غیر قابل دسترس می باشد. پروسه منحصر به فرد شکستن دیواره سلولی این گیاه در حالی که مواد مغذی داخل سلول دست نخورده باقی بماند اولین بار به وسیله یک شرکت ژاپنی با موفقیت انجام شد. امروزه کلرلا در داخل حوضچه های حاوی آب شیرین کشت داده می شود. ابتدا آب استخر را یونیزه کرده، سپس از صافی عبور می‌دهند تا صاف و زلال شود. اگر شرایط مطلوب نظیر اشعه آفتاب، آب خالص و هوای پاک برقرار باشد تکثیر این جلبک با سرعت چشمگیری انجام می شود و تعداد سلول ها در عرض 20 الی 24 ساعت 4 برابر می شود. تکثیر کلرلا بصورت غیر جنسی انجام می شود. سلول کلرلای 3 میکرونی در خلال پروسه فتوسنتز به کمک نور خورشید و دی اکسید کربن در آب شیرین رشد می کند. وقتی اندازه سلول به 8 تا 10 میکرون رسید، هسته سلول 2 بار تقسیم شده و چهار هسته تولید می کند یعنی در در مدت 20 تا 24 ساعت یک سلول مادر به 4 سلول جدید تبدیل می شود. یک سلول کلرلا در روز اول 4 سلول تولید می کند. در روز دوم 16 سلول و در روز سوم 64 سلول کامل تولید می شود و به همین ترتیب تولید مثل به پیش می رود. وزن 10 هزار تریلیون سلول معادل 20 تن است. هیچ گیاه دیگری در دنیا به سرعت کلرلا رشد نمی کند. به دلیل رشد فزاینده جمعیت در طول زمان و محدودیت منابع غذایی کره زمین، این گیاه تک سلولی که رشد سریع و چشم گیری دارد به طور گسترده به عنوان یک منبع غذایی در آینده مورد توجه قرار گرفته است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشمندای هسته ای کشور یه جلبک کشت کردن که هر گرمش رو خارجی ها ۳۹۰ دلار میخرن یعنی کیلویی ۳۹۰۰۰۰ هزار دلار با دلار امروز کیلویی تقریبا ۱۸ میلیارد تومان اینا رو به مردم نشون بدید نه دعواهاتون رو😏😏
41.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولید کتاب کودک برای مهسا امینی تا کیان پیرفلک... و چقدر ما .... @ANARSTORY
💠 روزی زیبا 🔸 امام صادق علیه السلام: اگر بنده اى در میان سنگى هم قرار گرفته باشد، به طور حتم خداوند عزوجل روزى او را مى رساند. پس در طلب روزى اجمال کنید. 📚 فروع کافی/ج5/ص194 ✍🏼 اجمال یعنی روزی را از راه زیبا و خوب و صحیح بیابید و از کسب روزی حرام یا شبهه ناک پرهیز کنید.
4_5778244976206941724.mp3
19.98M
🎧 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هسته‌ای کشور. ۱۴۰۲/۳/۲۱ 💻 Farsi.Khamenei.ir
مباد قطرهٔ اشکی میان لیقه بیفتد سیاه‌بخت شود اشک و در مضیقه بیفتد به خطّ خوش بنویسید اشک دیده بر آن است_ که قطره قطره به یاد تو هر دقیقه بیفتد بگیر چتر صدف را دوباره بر سر و مگذار خراش نم نم باران بر این عتیقه بیفتد خدا کند که دل -این گنج پر غبار قدیمی- به دست راهزنی پاک و خوش‌سلیقه بیفتد چه می‌شود که در انبوه تیرهای پیاپی نگاه تیر خلاصی به این شقیقه بیفتد؟! @Selectedpoems
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🎧 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هسته‌ای کشور. ۱۴
معرفی کتاب نگاهی به تاریخ جهان (سه جلدی) اثر جواهر لعل نهرو جلد اول کتاب حاوی نامه های نهرو است. این کتاب تصویری از کلیات حوادث مهم در هند و جهان را در هزار ساله اخیر به ویژه دویست سال پایانی آن مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. سپس در جلد دوم وقایع اروپا قبل از جنگ اول جهانی و انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی انگلیس و پیامدهای آن بیان شده است. همچنین مولف گریزی نیز به دویست سال پیش از جنگ اول جهانی می زند و طی آن وقایع جهان را در قرن هجدهم و نوزدهم بررسی می کند و در فصلی مستقل به بیداری مردم هند و ایران می پردازد و رشد و تکوین مبارزات میهنی در ایران را تبیین می کند. جنگ های داخلی امریکا، دست درازی انگلیس به کشورها، رشد استعمار امریکا، زوال روسیه تزاری و وقوع انقلاب اکتبر در روسیه و جنگ های چین و ژاپن و بالاخره نقشه جدید اروپا از جمله سرفصل هایی است که در این کتاب عنوان شده است. در جلد سوم این اثر مولف به وقایع مهم جهان در قرن بیستم می پردازد و طی آن رویدادهایی چون جهان پس از جنگ اول، مبارزه ایرلند به خاطر جمهوری، ظهور کمال آتاتورک در ترکیه، نهضت گاندی در هند، نهضت فاشیسم در ایتالیا، اوضاع اقتصادی در جهان، انقلاب و ضدانقلاب در چین، اقدامات ژاپن، مشکلات شوروی، پیشرفت های علمی در جهان، مبارزه امریکا و انگلیس در رهبری دنیا و جنگ دوم جهانی را مورد تحلیل قرار می دهد. کتاب نگاهی به تاریخ جهان (سه جلدی)
و_رکل_الباب_برجله.mp3
4.45M
💔 با حال مناسب گوش کنید...😞 غمبار افتاد پیش نگاه حیدر کرار افتاد😭💔
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هسته‌ای کشور  ۱۴۰۲/۰۳/۲۱ 💠درباره‌ اهمیت صنعت هسته‌ای 👈خیلی از مردم قدر صنعت هسته‌ای و تأثیراتش در زندگی مردم و در پیشرفت کشور را نمیدانند. 💎جهات مختلف اهمیت صنعت هسته‌ای: ♦️بهبود زندگی مردم و آبرو بخشیدن به کشور ♦️ایجاد وزن سیاسی جهانی و بین‌المللی برای کشور ♦️ایجاد روحیه‌ اعتماد به نفس ملی در مردم و نخبگان ❇️هر کسی ایران را دوست دارد، هر کسی جمهوری اسلامی را دوست دارد، بایستی به این بخش از فعّالیّت علمی و تحقیقاتی و صنعتی اهمّیّت بدهد و برایش اعتبار قائل بشود. ⭕️علّت تمرکز دشمنان روی انرژی هسته‌ای هم همین است. 🔻البتّه آنها میگویند از [دسترسیِ ما به] سلاح هسته‌ای میترسند! ❌دروغ میگویند، میدانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. ✅البتّه [کار ما] از ترس آنها و به خاطر آنها نیست؛ عقیده‌ی ما این است. 📌سلاح هسته‌ای برای کشتار دسته‌جمعی به کار میرود، ما با کشتار دسته‌جمعی مخالفیم؛ 📌خلاف دین و اسلام است؛ چه اتمی‌اش، چه شیمیایی‌اش، چه اقسام دیگری که ممکن است. 👈اگر میخواستیم سلاح هسته‌ای درست کنیم، میکردیم، آنها هم میدانند این را. 🗝آنها میدانند که حرکت در صنعت هسته‌ای، در حکم کلید برای پیشرفتهای علمی در بخشهای متعدّد کشور است؛ این را نمیخواهند. 🌐هر پیشرفتی که ملّت ایران بکنند، فکر، راه و مردم‌سالاری ملّت ایران، روی ملّتهای دیگر اثر میگذارد؛ اینها این را نمیخواهند، از این میترسند. 🔆حقایقی که در چالش بیست‌ساله هسته‌ای با دشمنان برای ما روشن شد: 🔘نمایش توانایی و استعداد خارق‌العاده‌ جوانان در شرایط تحریم و تهدید 🔘نمایش منطقِ غیرانسانی و زورگویانه‌ مخالفین ما 🔘نامطمئن و غیرقابل اعتماد بودن مخالفین اعم از طرفهای مذاکره و آژانس 💠درباره پیشرفتهای صنعت هسته‌ای در کشور ♦️«مستضعف» یعنی آن کسی که او را ضعیف نگه داشته‌اند. 👇ضعیف نگه داشته شدن، دو جور است: 1️⃣یک وقت یک قدرتی می‌آید بر یک ملّتی تسلّط پیدا میکند، او را ضعیف نگه میدارد؛ 🔺از این خطرناک‌تر، نوعِ دوّمِ استضعاف است🔻 2️⃣یک ملّت خودش باور کند که ضعیف است، باور کند که نمیتواند؛ ❗️ما در دوره‌ی قبل از انقلاب، هر دو جور استضعاف را داشتیم: 1️⃣ اروپایی‌ها نفت ما را میبردند، در سیاست ما حدّاکثرِ دخالت را میکردند. 2️⃣ به مردم، به جوانها، باورانده بودند که ما نمیتوانیم. ❇️امروز ملّت ما کسانی را که دارای آن فکر و آن توهّمات هستند، دارد تحقیر میکند؛ ⁉️با چه چیزی تحقیر میکند؟ ✅با همین ساخت‌وسازهایی که شما اینجا به ما نشان دادید. 👌امروز ما بیش از صد برابر سال ۸۲ که آغاز چالش هسته‌ای ما با غرب است و تحریمهای پشت سر هم و مانند اینها [موجودی هسته‌ای داریم]. 🏷یک نکته حاشیه‌ای ولی مهم! 📌در حادثه‌ی رنسانس، اساسی‌ترین خطّی که وجود داشت تقابل علم و دین بود؛ ❇️امروز، در جمهوری اسلامی مهم‌ترین کارهای علمی دارد انجام میگیرد، در رقابت با کسانی که سالهای متمادی است که در این رشته‌های علمی دارند کار میکنند. 👌جوانان مؤمن، فخری‌زاده و شهریاریِ نماز‌شب‌خوان؛ اینها دارند پیش میبرند کار را؛ ✅یعنی علم و معنویّت این‌جور به هم آمیخته شده. 💠چند توصیه به مسئولان صنعت هسته‌ای کشور 1️⃣استفاده از ظرفیّت دانش هسته‌ای برای بخشهای مختلفِ زندگیِ مردم 📍سرریز بحث هسته‌ای، برای: 🔹صنعت 🔸سلامت 🔹کشاورزی 🔸محیط زیست 🔹آب‌شیرین‌کن 🔸درمان بیماری‌ها ↙️و برای همه چیز در جامعه مفید است. 2️⃣تبیین اهمیت و نقشِ انرژی هسته‌ای در زندگی مردم 3️⃣تجاری‌سازی محصولات و خدمات هسته‌ای و همکاری با کشورهای همسو 4️⃣پیگیری جدّی و برنامه‌ریزی شده برای تأمین ۲۰ هزارمگاوات برقِ هسته‌ای 5️⃣اهمیت دادن به تکریم، جذب و حفظ نیروی انسانی در صنعت هسته‌ای 6️⃣همکاری و تعامل با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای را حفظ کنید البتّه در چهارچوب مقرّرات پادمانی 7️⃣تخطّی نکردن از قانون اقدامِ راهبردی مجلس و ایستادگی در مقابل زورگویی‌ها 8️⃣حفظ زیرساخت‌های موجودِ صنعتیِ هسته‌ای 📌ممکن است در یک زمینه‌هایی بخواهید توافقهایی بکنید؛ عیب ندارد، توافق کنید، امّا زیرساخت‌ها دست نخورد، اینها خراب نشود، اینها محصول زحمت دیگران است. 🍀پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد، جوانان عزیز ما، مدیران خوب ما، فعّالان ارزشمند ما در این صنعت را مورد لطف و مهر و حفظ خودت قرار بده، همه‌ی آنها را در دنیا و آخرت روسفید و سربلند کن. پروردگارا! نیّتهای ما را در آنچه میگوییم، در آنچه عمل میکنیم، نیّتهای الهی قرار بده و آنها را از ما قبول کن.
هدایت شده از عباس موزون
لینک برنامه «زندگی پس از زندگی» در تلوبیون رمضان ۱۴۰۲ ✅ قسمت اول-منفی هفت(بخش ۱) ✅ قسمت دوم-منفی هفت(بخش ۲) ✅ قست سوم-فقط پدر ✅ قسمت چهارم_ورود به مردن ✅ قسمت پنجم_نمی بخشم ✅ قسمت ششم_از پافتاده ✅ قسمت هفتم_باور ✅ قسمت هشتم_مهتاب شبی...(بخش ۱) ✅ قسمت نهم_مهتاب شبی...(بخش۲) ✅ قسمت دهم_در،گذشت ✅ قسمت یازدهم_صدای سخن عشق(بخش ۱) ✅ قسمت دوازدهم_صدای سخن عشق(بخش ۲) ✅ قسمت سیزدهم_رسم زمونه... ✅ قسمت چهاردهم_دخترم... ✅ قسمت پانزدهم_حلالیت(بخش ۱) ✅ قسمت شانزدهم_حلالیت(بخش۲) ✅ قسمت هفدهم_خودسوزی ✅ قسمت هجدهم_آزمون ✅ قسمت نوزدهم_رشته به رشته مو به مو ✅ قسمت بیستم_نذر ✅ قسمت بیست و یکم_خاک و خاکستر ✅ قسمت بیست و دوم_اکبر ✅ قسمت بیست و سوم_وقت رفتن ✅ قسمت بیست و چهارم_آتش ✅ قسمت بیست و پنجم_طعم میوه ✅ قسمت بیست و ششم_آخرین بازدم(بخش ۱) ✅ قسمت بیست و هفتم_مرز نور(بخش ۲) ✅ قسمت بیست و هشتم_شکار ✅ قسمت بیست و نهم_زنده مانی ✅ قسمت سی ام_بی نهان(بخش ۱) ✅ قسمت سی و یکم_بی نهان(بخش ۲) ✅ قسمت سی و دوم_به کدامین هیات
📝 روایت حاشیه دیدارهای حضرت آقا https://farsi.khamenei.ir/around-index پ.ن: آن گوشه سمت چپ بالای سایت نوشته سال. روی آن بزنید و برای سال‌های قبل را هم بخوانید. انجمن نویسندگان انقلابی رمان| انار
هدایت شده از پشتیبان 1
آرشیو مباحث استاد شجاعی: http://eitaa.com/archive_ostad_shojae آرشیو مباحث مناسبتی استاد شجاعی: http://eitaa.com/archive_monasebati
فرموده خدا فرشته‌ها را صلوات اول به مدینه مصطفی را صلوات
وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ: و مسخر ساختیم با داود کوهها را که تسبیح مى‌کردند با او، و پرندگان را نیز مسخر او نمودیم که با تسبیح او تسبیح مى‌کردند. در اکمال الدین- از حضرت صادق علیه السلام مروى است که: داود علیه السلام بیرون آمدى زبور مى‌خواندى، باقى نماندى هیچ کوهى و هیچ‌سنگى و هیچ پرنده‌اى مگر آنکه جواب دادى او را «1».
«عمری است که ما چشم به راهت هستیم» در حسرت آن صورت ماهت هستیم ای حجت حق اگر بدانی قابل آماده‌ی تکمیل سپاهت هستیم
'خونخواه حسین و مادرت زهرایی ' عمری است که دور از همه و تنهایی مظلوم تر از علی چه کس غیر شماست از جهل بشر تو ساکن صحرایی
"عمری است که ما چشم به راهت هستیم" ما تشنهٔ دریای نگاهت هستیم بردار نقاب غیبت از چهره خود در تاب و تب صورت ماهت هستیم
کنار بوته‌ی اسفند و بادهای بهار چقدر بوی خوشی داشت شنبه‌های قرار چقدر در نظرم بی‌دلیل زیبا بود حضور شاپرکی لا‌به‌لای بوته‌ی خار چقدر در نظرم شاد بود و ثروتمند میان مردم ده، کودک دوچرخه‌سوار هنوز نام تو می‌بارد از دهان کویر از آن شبی که صدایت زدم در آب‌انبار مرا به سادگیِ آبیِ کجا می‌بُرد؟ نقوش هندسی یک گلیم حاشیه‌دار کجاست روشنی آن چراغ بغدادی که می‌رساندم از آن شام بی‌ستاره به یار چه مانده است از آن روزهای دار و درخت به غیر سفره‌ی پاییز و طعم ربّ انار
- من اگه بستنی‌فروشی داشتم یا چلوکبابی یا هر مغازه‌ی دیگه‌ای که خوراکی میفروخت، نمیذاشتم هیچ بچه‌ای آب‌دهن‌قورت‌‌داده‌ و با شکم خالی از جلوی مغازه‌م رد بشه! نمیذاشتم هیچ آدم بزرگی هم با حسرت بایسته و نگاه ویترین مغازه‌م کنه! یا کسی بیاد قیمت بپرسه و بعد که دو دوتا چهارتا کرد سرشو بندازه پایین بره! شاید بگید اینطوری که سر سال ورشکسته میشی؟! فکر کنم ورشکسته شدن خیلی بهتر از یه زندگی پولداری باشه که کلی آه حسرت پشت زندگیشه‌! حالا من گفتم بستنی‌فروشی و چلوکبابی؟ تو توی ذهنت ویترینِ همین زندگی‌های مجازی یه عده رو بیار عزیزجان‌.. ✍سید مصطفی موسوی انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
داستان مینیمال یک‌| ۱ مینیمال، همه­‌ی عناصر یک داستان معمولی را در خود دارد؛ با این تفاوت که این عناصر با ایجاز و اختصار فوق­‌العاده­ای همراه است؛ تا آن­جا که برخلاف داستان کوتاه و رمان که «شخصیت» مهم­ترین عنصر آن است، «ایجاز» را مهم­ترین عنصر داستان مینیمال می­‌دانند. ایجاز، آن قدر در داستان مینیمال اهمیت دارد که مینیمالیست­‌ها عبارت «کم هم زیاد است» را شعار خود قرار داده­‌اند و گفته­‌اند:«مینی­مالیسم یعنی هیچ جزئی از اثرت را نتوانی حذف کنی. همین!»  به عبارت ساده­‌تر، کسی که می­‌خواهد یک داستان مینیمال خلق کند، نه تنها باید در طول داستان از دادن اطلاعات غیر ضروری به شدت پرهیز کند؛ بلکه باید آفرینش قسمت­‌هایی از داستان را نیز به عهده­‌ی خود خوانندگان بگذارد تا آن­‌ها خود به صورت انتزاعی ناگفته­‌های داستان را دریابند. انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
دو| ۲ شخصیت­‌های داستان­‌های مینیمال، عموما افرادی عادی، با همان زبان مردم کوچه و بازار هستند. آن­ها برای گفت ­و ­گو از کلمات ساده و جملات کوتاه استفاده می­‌کنند. در میان آن­ها نیز معمولا یک شاهزاده، یک کارآگاه بسیار باهوش، یک فرشته­‌ی زیبا و... پیدا نمی­‌شود. شخصیت­‌ها در پایان این گونه داستان­‌ها، همان هستند که در اول بوده­‌اند؛ یعنی هیچ تغییری نمی­‌کنند. برخلاف یک رمان که شخصیت در طول آن و به تدریج کامل می­‌شود. معمولا برای درک بهتر این موضوع، شخصیت در دو نوع داستانی مینیمال و رمان به ترتیب به درخت و نهال تشبیه می­شود و می­گویند: شخصیت در داستان مینیمال، از ابتدا مانند درختی کامل است؛ اما در رمان مانند نهالی است که ما به تدریج شاهد درخت شدنش هستیم. انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
سه| ۳ از خصوصیت‏‌های دیگر داستان‏‌های مینیمالیستی محدودیت زمان و مکان است. به دلیل کوتاهی حجم روایت داستان (دقت کنید: کوتاهی روایت! و نه کوتاهی کمّی داستان.)، زمان رویداد و حوادث بسیار کوتاه است. اغلب داستان‏‌های مینیمالیستی در زمانی کمتر از یک روز، چند ساعت و گاهی چند لحظه اتفاق می‏‌افتد. تغییرات مکانی هم بسیار ناچیز و به ندرت رخ می‏‌دهد. شاید علت این امر، ثابت بودن زمینه­‌ی داستان باشد. محدودیت زمان و مکان در این گونه­‌ی داستان­‌نویسی باعث می­‌شود تا داستان مینیمال، اغلب یک موقعیت کوتاه و یا برشی از زندگی باشد. انجمن نویسندگان انقلابی رمان | انار
چهار| ۴ محدودیت عناصر زمان و مکان، بسته بودن دست ما در شخصیت پردازی و التزام به اختصار و ایجاز، عنصر «طرح» و «روایت» را در این گونه­‌ی داستانی پر اهمیت می‏کند. البته این اهمیت زیاد، نه تنها به معنای پیچیدگی طرح و توو در تویی آن نیست؛ بلکه این گونه داستان­‌ها، اغلب طرحی ساده و سر راست دارند. گاهی این سادگی تا آن جا شدت می­‌گیرد که ممکن است عده­‌ای به اشتباه گمان کنند اصلا طرحی وجود ندارد! انجمن نویسندگان انقلابی رمان| انار