"دیوید کورش" رهبر فرقه داودیان که در 1993 در آتش سوزانده شد
هرچند در ایالات متحده فرقههای مختلف مذهبی و غیرمذهبی مانند شیطان پرستان آزادانه فعالیت میکنند اما علت دشمنی دولت آمریکا با دیوید کورش طی سالهای رهبری فرقه داوودیه اظهاراتی بود که مقامات امنیتی را نسبت به او حساس و نگران میکرد. وی در برنامههای تبلیغاتی خود علیه کاخ سفید صحبت و با مقایسه عدالت پس از ظهور حضرت مسیح با وضع موجود در آمریکا، سیاستهای حاکمان آمریکا را به چالش میکشید و آنها را در تضاد با خواستههای مسیح اعلام میکرد.
مشی اعتراضی او که آمیخته با اعتقادات مذهب مسیحی بود، برای اهالی ایالت تگزاس که مسیحیان متعصبی هستند بسیار جذاب بود. گرایش مردم منطقه به فرقه داوودیه رفته رفته برای دولت بیل کلینتون رئیسجمهور آمریکا ایجاد مزاحمت کرد.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
"دیوید کورش" رهبر فرقه داودیان که در 1993 در آتش سوزانده شد هرچند در ایالات متحده فرقههای مختلف مذ
ورود ماموران FBI به ساختمان محل سکونت دیوید کورش و پیروانش
پروندههای قضایی فراوانی علیه مبلغان اصلی فرقه و نیز شخص کورش ساخته و پرداخته شد و دولت آمریکا با فعالیت رسانهای درصدد بود، دیوید کورش را به دادگاه فراخوانده و دستور ترک "ویکو" (منطقهای که در آن ساکن بودند) به او ابلاغ شود اما او ویکو را ترک نکرد.
فوریه 1993 ماموران افبیآی برای دستگیری او وارد عمل شدند که با مقاومت طرفداران و پیروان کورش روبهرو شدند. اعضای فرقه در محل زندگی خود در مونت کارمل تحصن و با ایجاد موانعی دور آن از ورود پلیس و نیروهای امنیتی جلوگیری کردند و در مقابل FBI نیز منطقه را محاصره و جریان آب و برق و ارسال مواد غذایی را قطع کرد با اینحال داوودیها با حفر تونل بخشی از مواد مورد نیاز خود را تامین کردند و حاضر نشدند، رهبر خود را به دولت تسلیم کنند.
با گذشت 50 روز مقاومت توسط اعضای فرقه، آنها در تگزاس در حال تبدیل شدن به یک نماد مقاومت بودند و احتمال میرفت که مردم تگزاس به یاری دیوید کوروش و پیروانش بروند که با دستور مستقیم بیل کلینتون عملیات 19 آوریل شروع شد.
روز 19 آوریل 1993 نیروهای امنیتی بهفرماندهی افسری بهنام «گری هریس» پناهگاه اعضای این فرقه را با تانک و شلیکهای پیاپی مورد هجوم قرار دادند. یک تانک دیوارهای پناهگاه را درهم شکست. گازهای دودزا و مواد آتشزا روی ساختمان و محوطه آن پاشیده شد. گازی که به ساختمان تزریق شده بود، منتظر جرقهای کوچک بود تا جهنمی از آتش خلق کند. شلیکها ادامه داشت اما داوودیان دست از مقاومت برنداشتند تا اینکه با آتش زدن مواد آتشزا، ساختمان در شعلههای مهیبی فرو رفت و 82 نفر از جمله زنان، کودکان و نوزادان، طی 40 دقیقه در آتش سوختند. در میان کشتهشدگان 21 کودک و دو زن باردار نیز بودند.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
ورود ماموران FBI به ساختمان محل سکونت دیوید کورش و پیروانش پروندههای قضایی فراوانی علیه مبلغان اصل
پس از چند هفته سکوت خبری، رسانههای آمریکا اقدام به خبررسانی در مورد گروهی «لذتگرا» کردند که مناسک بسیار وحشیانهای انجام میداده و با خرید اسلحههایی بهارزش میلیونها دلار قصد اقدام علیه امنیت ملی آمریکا را داشتند. آنها حتی مدعی شدند FBI برای محافظت از کودکان و زنان اقدام به گشودن راه فراری در دیوار کرده بود اما رهبران گروه از فرار آنها جلوگیری کرده و میخواستند با یک خودسوزی دستهجمعی به مسیح ملحق شوند!
دولت آمریکا تاکنون اجازه هیچگونه تحقیق مستقل را در مورد این فاجعه نداده است. فیلمی توسط یک وکیل به نام لیندا تامسون در اثبات تعمد دولت آمریکا در کشتار فرقه داودیه ساخته شد که نشان میدهد در پشت ساختمان، از لوله یک تانک، آتش در حال خارج شدن به سمت ساختمان است. بخش دیگری از فیلم نشان میدهد که کارمندان یونیفورم دار ارتش امریکا که در محل حاضر بودند و تانکهایی که به تیغه های پهن همانند تیغههای ماشین های برف روب مجهز بودند، آثار و بقایای باقی مانده از آتش سوزی را به سمت خرابههای ساختمان منتقل میکنند.
این جنایت که میتوان آن را یکی از دردناکترین انسانسوزیهای تاریخ نام نهاد، از جمله موارد نقض حقوق بشر دولت آمریکا است که سالهای سال در قبال آن سکوت کرده و مقامات ایالات متحده راضی نشدند در این باره حرفی بزنند.
دو روز است که سلمان را ندیدهام و زیر این سقف توری روزم را شب کردهام...اصلا اینجا از یک جایی به بعد مردها از زنها جدا میشوند و فقط در محل گمشدگان میشود هم را دید؛ بسته به ارادهی هر کدام که بخواهد دیگری را پیدا و یا به همان اصطلاح رایج، پیج کند و فرابخواند...یا اینکه خودش جایی بیرون از صحن، بدون نظارت سربازی، قراری بگذارد...
همه میآیند و چند ساعتی اینجا میمانند و میروند، من ولی از همه بیشتر اینجا ماندهام؛ سامرا در جوار دو امام معصوم علیهماالسلام...
نمیدانم سلمان از کجا و چگونه راهی پیدا کرده که بیاید اینجا و برود و خادم بشود توی کفشداری و امانتداریهای حرم...
من ولی هیچ وقت حتی به حالش غبطه هم نخوردهام و هر سال که او میخواهد راهی شود و تازه من را هم راهی کند با کنایه به او گفتهام که؛ من یک مادرم، بچههایم برای خدمت دیدن از همه اولیٰترند حتی از زوار امام... مسلم است که وقتی این فکر من باشد هیچ وقت هم توفیقش را پیدا نمیکنم؛ حتی اگر تا اینجا بیایم و حتی اگر سلمان تمام تلاشش را بکند؛ اشتباه یا درست بودن فکرم را نمیفهمم ولی درک و معرفتی بیشتر از این ندارم...
گاهی هم خدا را شکر میکنم که هر چه او سعی کرد و با مسئول و مسئولانش حرف زد، نشد که من کاری را دست بگیرم؛ مثلاً من اگر میرفتم در قسمت سرویسها چه عذابی به همه میدادم؛ به هیچکس اجازه نمیدادم توی روشوییها لباس بشوید...
اصلا نمیدانم چه کسی به خانمها سفارش کردهاست که هر جا آب دیدید و فرصت داشتید تمام آنچه را در ساک و کولهتان دارید، یک دور بشویید و آب بکشید...دیگر به این هم کار نداشته باشید که یک نفر، یک ساعت معطل میماند تا از بیست و پنج روشویی درگیرِ رختشویی، یکیاش رها شود تا او بتواند یک وضویی بگیرد و به نماز جماعت برسد...
مهم لباسهای شماست... شمایی که تمیزی و هیچ کس مثل شما نمیداند که چه طور باید لباس بشوید و حسابی آب بریزد و آب بکشد...
و این جالب غمانگیز چه قدر خاص است، اینکه هر خانم ایرانی خودش را در اجرای احکام مربوط به شستن و آب کشیدن از دیگری جلوتر میداند و هیچ دو خانمی را ندیدم که از اجرای این احکام توسط دیگری راضی باشد و راحتتر بگویم انگار لباس خیس دیگری نجس است برای آن دیگری...
من در این سفر بارها به تنگهی ابوقریب فکر کردم و به خانم فرات...
اینکه آقای پناهیان و دیگرانی تکرار میکنند که تجربهای شبیه به زمان ظهور یا نه دقیقتر بگویم تمرینی برای زمان ظهور است این پیادهروی...نه این هنوز در میان خانمهای ایرانی دیده نمیشود، حداقل در میان خانمهایی که من دیدم...
این حداقل را هم به خاطر حرف امام گفتم که آن دنیا همهی خانمهای ایرانی جلوی من را نگیرند...و پناه میبرم به خدا از کل کل با آنها در هر جایی؛ مثلاً آنهایی که توی حرم بودند و چون زودتر آمده بودند حاضر نبودند یک لحظه جا بدهند تا دو رکعت نماز زیارت را هم دیگرانی که دیرتر آمدهاند بخوانند و چه دلم سوخت برای خودم که نمیتوانستم چیزی بگویم تأثیر گذار...فقط چند بار خواستم دعا کنم که؛ خدایا کاری کن که راه برای خانم ها بسته شود، بنشینند توی همان خانه و بشویند و بسایند...ولی دعا نکردم...انگار عالم و آدم منتظر نشسته بود ببیند که من چه دعایی میکنم و من چه بد بودم در انتخاب دعا...
امام را بارها توی عراق دیدم...عراقی که امام را ندارد، هر چند او هم بهرهها از وجود امام برده است...
عراق و یا حداقل این شهرهای مذهبیاش که ما دیدیم هنوز خیلی قاتی جهان سومیهاست...ماشینهای خارجی سوپر لوکسش در کوچه پس کوچههای خاکی و پر از آشغالش اگر مصرف گراییاش را توی چشم بینندهها نمیزند پس چه چیزی را میخواهد بگوید؟
آشغالهایی که اگر توی ایران بود خودش منبع درآمدی میشد...
و از همه آزار دهندهتر نوجوانهای سیگاریاش بودند که حتی بعضیها توی حرم خدمت میکردند و دود سیگارشان زوار را آزار میداد...
#سجادی
#اربعین
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹اصلی ترین عامل بی تربیتی
🔅🍪شیرینی را دیرتر بخور!
#تربیت_فرزند
#عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/2191065104Cde36b76dd1
❤️ @anarstory
#تمرین
وسط اون بیابان و خاک و خل، چشمش به من افتاد. اول فکر کرد اشتباه گرفته. لُنگ دور گردنم را بالا آوردم که مثلا دارم عرق پیشانیام را خشک میکنم. گفتم شاید نشناخته باشد. جلوتر آمد و گفت:
_ اِ اِ ببین کی اینجاس! بابا داش اصغر تو کجا اینجا کجا؟
از چیزی که بدم میآمد سرم آمده بود. لنگ را روی گردنم مرتب کردم و گفتم:
_ دیگه کار داش اکبرم به بیمارستان کشید. از اونطرفم اسمش رد شده بود واسه شوفرای ماشین سنگین. این بود که باس یکی جورشو میکشید دیگه. رو داشِمو که نمیشد زمین بندازم. خلاصه راهی این برّ بیابون شدم.
گوشهی لبش را به تمسخر بالا داده بود و گفت:
_ بابا ایول. انتظار داشتم هر کسی رو اینجا ببینم جز اصغر همه فن حریفو. جنس منس و خلاف ملاف رو چه میکنی تو این مدت؟
نکنه عرقیات گیاهی اوردی با خودت اصغر.
از صدای خندهی بلندش چند نفر به سمتمان برگشتند و نگاهمان کردند. بدجور گیر افتاده بودم. از طرفی مجبور بودم به جای اکبر، مواد غذایی با کامیون برای موکبها ببرم. از طرفی نمیتوانستم این اوضاع و این محیط کسل کننده را تحمل کنم.
ادامه دارد.....
💯نویسندهای قرار است با زاویهی دید اول شخص ماجرا یا اتفاقاتی را برای این راننده کامیون حمل و نقل آذوقهی اربعین، خلق کند.
💠شما آن نویسنده باشید....
▪️تغییر در اسامی و زاویه دید بلامانع است.
#اربعین1402
#خلق_ماجرا
#موقعیت_داستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من اگر برسم به این موکب سخت بتونم دل بکنم و تا کربلا برسم🙄