💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#بروبیا🐾 #قسمت45🎬 شهاب سوییچ را درآورد و از ماشین پیاده شد. پارسا خوابیده بود و صدای تراکتور به پای
#بروبیا🐾
#قسمت_پایانی🎬
_یه پس انداز کوچیک از پدرم مونده بود وکیل گرفتیم، بیفته دنبال کارای مامان.
همون بنده خدا تونست هاشم رو هم پیدا کنه.
متاسفانه سر خودخواهی پدر هاشم که نمی خواسته اون دو هوائه بشه و رفت یه جایی که دست مامان بهش نرسه، دیگه هیچ کدومشون نتونستن به هم برسن.
میترا سرش را به نشانه ی تایید بالا و پایین کرد.
صدای سمیرا بغض آلود شد.
_ من فقط سه چهار ماهه که دیدمش اما همیشه اسمش روی زبون مامان بود. خیلی دوست داشتم بفهمم برادر داشتن چه حسی داره.
سرش را برد سمت جایی که مادرش بود.
_ که خوبم فهمیدم.
دست کشید روی صورتش و خیسی آن را پاک کرد.
_ اگه داداش نبود، مامان هم الان این جا نبود.
سرش را پایین انداخت:
_ وقتی فهمیدم با فروش خونه اش، آزادی مامان رو خریده، هم خوشحال شدم هم ناراحت.
بهش گفتم حالا می خوای چی کار کنی؟
خندید و گفت:
_ شکر خدا.
دیرش شده بود. سریع از هم خداحافظی کردیم و ...
آه بلندی کشید و گفت:
_ اینم شد دیدار بعدی مون.
لب و لوچه ی میترا آویزان شد:
_ خدای من! چه غم انگیز.
پارسا تکانی خورد و دست مشت شده اش را بالا آورد و خواب آلود خواب آلود زد توی فک میترا.
میترا اخم مصنوعی ای کرد و زیر لب زمزمه کرد:
_ بچه که نیست! ماشاالله بوکسور تیم ملیه مادر فداش شه.
هاجر سرش را از روی سنگ برداشت و نگاهش را داد به خورشید که قرآن کوچکی را جلویش گرفته بود و آرام می خواند.
_ هاشم عکست رو برای سمیرا فرستاده بود.
ذوق داشت که همدیگه رو ببینیم.
اما سمیرا خجالت می کشید. نذاشت هاشم بهت چیزی بگه تا همه چیز تموم بشه.
_ اگه این مدت اذیت شدی حلالمون کن مادر.
خورشید که چشم برداشته بود از آیه ها لبخندی زد:
_ روزای سخت تو زندگی همه مون هست. همین که می گذره خوبه. فکرشو نکنین.
موبایل شهاب زنگ خورد.
نگاهی به اسم شاگردش انداخت و تماس را جواب داد.
_ باشه، باشه. من دو ساعت دیگه اون جام.
می خواست دکمه ی قرمز قطع تماس را زد که دلش هوای عکس های آن روزی را کرد که خورشید و هاشم خانه شأن دعوت بودند. یادش رفت به اول بهمن پارسال.
خانم ها مشغول چیدن میز بودند و پارسا سوار دسته ی تی، به دور خانه لشکر کشی می کرد. مبل ها را یکی پس از آن یکی فتح می کرد و داد می زد:
_ هی خر من، تند تر برو. تند تر.
شهاب و هاشم، طوری دکمه های دسته های بازی را فشار می دادند و در مقام مربی به بازیکنی که در زمین داشتند می چرخاندنش فحش می دادند که انگار خود رییس فیفا گوشه ی خانه ایستاده بود و جام طلایی به دست منتظر برنده ی بازی بود.
یک دفعه انگار هاشم را فیل گاز گرفته باشد، از جا پرید، دسته را پرت کرد هوا و داد زد:
_ گُللللللللل. برای بار دهم گُللللللللل.
رو کرد سمت شهابی که اخم هایش درهم بود. با لحن ترحم برانگیزی، آرام گفت:
_ داداش نگران نباش. تو هم یه روزی می تونی منو شکست بدی.
گوشه ی لبش را کش داد به سمت بالا و زد روی شانه ی شهاب:
_ ولی متاسفانه توی خواب.
لبخندی روی لبش نشست. با صدای رد شدن گربه ای از جلویش از فکر بیرون آمد.
خورشید که دید شهاب قول دو ساعت دیگر را به کسی داده بلند شد و سرش را نزدیک سر هاجر برد.
_ مامان، آقا شهاب کار داره. تا شهر یک ساعتی راهه. بهتره زودتر بریم.
هاجر نگاهش را داد به عکس هاشم و دوباره عکس هاشم را بوسید. خیالش راحت شده بود.
_ لااقل دیگه گمت نمی کنم مادر. این جا راحت بخواب. زود به زود میام پیشت...!
#پایان✅
📆 #14040618
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
♨️ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
منتظر نظرات شما در گروه باغ انار و همچنین لینک ناشناس داستان #بروبیا هستیم👇🌹🍃
🆔 https://harfeto.timefriend.net/17552793624587
هدایت شده از KHAMENEI.IR
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | گوشههایی از بازدید رهبر انقلاب از پشت صحنه فیلم سینمایی محمد رسولالله(ص). ۱۷ آبان ۱۳۹۱
🌷 انتشار بهمناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
💻 Farsi.Khamenei.ir
@mezmar_irجذب در تشکیلات ۱ - کشاورز.mp3
زمان:
حجم:
5.4M
🎧 #پادکست | جذب در تشکیلات
🔹️ تعریف جذب در تشکیلات
🔹️ تفاوت فعالیت آدمها در تشکیلات و سازمان
🔹️ دلیل حضور افراد در تشکیلات
🔹️ اساس جذب در تشکیلات
🎙 در #صدای_تشکیلات این هفته بشنوید!
📼 برشی از دوره کپسولی کاربردی۲؛ نقشه راه جذب در تشکیلات
👤 با تدریس #استاد_کشاورز
🗂 تشکیلات اسلامی مِضمار
🆔 @mezmar_ir
🎯 هدف گذاری و برنامه ریزی 📑
🔰 #میدان_تشکیلات (۵)
👣 ۱۰ گام برای راهاندازی یک تشکیلات
🗂 تشکیلات اسلامی مِضمار
🆔 @mezmar_ir
📝 آنچه در قسمت اول #صدای_تشکیلات گذشت:
🟢 تعریف جذب
🟢 مبنا و اساس جذب در تشکلهای مردمی
🗂 تشکیلات اسلامی مِضمار
🆔 @mezmar_ir
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#طرح_تحول💥
وضعیت گروههای #طرح_تحول تا به این لحظه👇
1⃣ژانر فانتزی، ماجراجویی، تاریخی.
(1 عضو دارد✅)
غیرفعال❌
2⃣ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی.
(4 عضو دارد✅)
در حال نگارش فصل دوم #انفرادی✅
3⃣ژانر جنایی، معمایی، امنیتی.
(5 عضو دارد✅)
در حال ساخت و پرداخت داستان جدید✅
4⃣ژانر طنز.
(4 عضو دارد✅)
در حال نگارش فصل دوم #بروبیا✅
5⃣داستان کوتاه.
(3 عضو دارد✅)
فعال✅
برای عضویت توی هریک از گروهها، به آیدی زیر پیام بدید👇🍃
🆔 @Amirhosseinss1381
شرط عضویت، فعالیته🙂🍃
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هدایت شده از استاد علامه محمد تقی جعفری (ره)
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ما نگفتیم هنر برای هنر صحیح نیست؛ ولی...
https://www.instagram.com/reel/DOlg5ZoiHjV/?igsh=MWg4aTN0emQ5NGNpcg==
#امام_علی علیه السلام #علامه_جعفری #علامه_محمد_تقی_جعفری #سخنرانی #هنر
🍃 علامه محمد تقی جعفری، سال ۱۳۷۴، برشی از سخنرانی رسالت هنر در خصوص حسین علیه السلام و عاشورا
🔹 @allameh_jafariu