eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
878 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
163 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#انفرادی2⛓ #قسمت63🎬 چشمش روی خطوط کتاب می‌چرخید. ابرو بالا انداخت و لبخند روی صورتش نشست. خودکار آب
🎬 زیر لب خدا را شکر کرد و رفت سمت میز تحریرش. روی زمین زانو زد. میز واژگون شده را سرجایش برگرداند و کتاب و برگه‌های روی زمین را مرتب کرد. فشار نشستنش که به زانو آمد، تازه درد آن را حس کرد. بی‌توجه به آن ازجا برخاست و سمت آشپزخانه رفت. لعیا مقابل اجاق‌گاز ایستاده بود و از قابلمه‌ی استیل توی دیس برنج می‌کشید. نزدیک او رفت و دیس را گرفت: - بشین من درستش می‌کنم. لعیا دست به پهلو گرفت و آهسته روی صندلی پشت سر سینا نشست و مشغول چیدن بشقاب‌ها شد. سینا دیس برنج را وسط میز گذاشت. - بهتری عزیز؟ لعیا سر تکان داد و جای سوختگی را لمس کرد: - چیزی نشد فقط ترسیدم. سینا با لبخند ظرف‌ خورش قیمه را هم روی میز گذاشت و کنار لعیا نشست. سروصدای بچه‌ها نزدیک شد و کمی بعد خودشان هم کنار میز بودند. - دیدی من درست حدس زدم؟ لعیا ابرو بالا انداخت و نگاهش را بین دو نفر چرخاند: - چیو مامان؟ محمدجواد دو صندلی مقابل پدرومادرش را عقب کشید و با چشمی که برق می‌زد گفت: - آبجی نرجس از صبح قبل صبحانه می‌‌گفت امروز ناهار قیمه داریم. لعیا آهسته خندید. مشغول کشید برنج شد. - پس یه دختر باهوش داریم اینجا. نرجس لبخندی دندان‌نما زد و بشقابش را جلو کشید. سینا گردن کج کرد و گفت: - دعا نمی‌کنید؟ نرجس و محمدجواد دستشان را به حالت دعا گرفتند بالا و آهسته زیر لب چیزهایی گفتند. غذا را کنار یکدیگر خوردند. نرجس و محمدجواد با اصرار شستن ظرف‌ها را برعهده گرفتند. لعیا پشت اپن ایستاده بود و تذکر می‌داد: - جواد، قشنگ بگیرش زیر آب بوی کف نمونه بهش! - نرجس... اون اسکاج رو نزن به لیوانا بو می‌گیرن... سینا بازویش را گرفت و او را به سمت مبل‌ها کشید: - بیا بریم بشین دورت بگردم! بذار کارشون کنن! لعیا دستش را مشت کرد و صورت درهم کشید. با کمک سینا روی مبل نشست و غر زد: - آه خب بو می‌مونه به ظرفا... سینا شانه‌اش را فشرد و کمی تو صورتش خم شد: - باشه بو موند، خودم دوباره می‌شورم خوبه؟ لعیا سر تکان داد و سینا کنارش نشست. ابرو بالا انداخت و گفت: - فسقلیِ بهونه‌گیر چطوره؟ چیزی از غر زدناش مونده؟ لعیا کمی لبش را جلو فرستاد و پشت چشم نازک کرد: - خوبه..بعدم بیشتر اذیتش مال منه، غرغراش‌و تو تحمل کن، مثل خودته، شر... سینا همراه خنده آهی کشید. - من شَرَّم؟! لعیا سر تکان داد: - مامانت گفته چقدر اذیتش کردی... اینم مثل تو، این‌قدری که داره اذیت می‌کنه، دوقلوها اذیتم نکردن. سینا دهان باز کرد که چیزی بگوید. صدای محمدجواد زودتر از او آمد: - مامان ظرفا تموم شد. سینا گفت: - باشه باباجان، برید استراحت کنید. محمدجواد کیف خودش و نرجس را از کنار جا کفشی برداشت و پشت سر خواهرش وارد اتاق شد و در را بست. لعیا خمیازه‌ای کشید و گفت: - برو ببین ظرفا بو ندن! سینا قهقهه‌ای زد و خودش را روی مبل رها کرد. لعیا سرش را از پشتی مبل جدا کرد: - عه نخند دیگه... چرا حرفای منو جدی نمی‌گیری جدیداً؟! سینا خنده‌اش را خورد و دستش را بالا گرفت: - ببخشید، ولی باور کن من نمی‌فهمم! لعیا دستش را فشرد به دسته مبل و گفت: - خودم باید برم... اصلاً هیچ‌کدومتون بلد نیستید ظرف بشورید. لعیا رفت و سینا اعتراضی نکرد، او اول و آخر کار خودش را می‌کرد. ✅ 📆 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙 ♨️ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
منتظر نظرات شما در گروه باغ انار و همچنین لینک ناشناس داستان هستیم👇🌹🍃 🆔 https://eitaayar.ir/anonymous/GP6V.z28mv
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️ واکنش رهبر انقلاب به شعر مداح خوزستانی درباره گرد و غبار و هوای ناسالم در این استان. ۱۴۰۴/۹/۲۰
حاج‌محمود کریمیمادر دریا.mp3
زمان: حجم: 4.1M
💖 مادر دریا ...🍃💚 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج؛ بقدوم الحوراء 🌟
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت ٠٠ : ٠٠
Mohsen Farahmand Azad, Sayed Mustafa Al Musawi, Ali Fani63f0c9c1bb3ce6d2f07ffb09_-7085336328756683485.mp3
زمان: حجم: 28.6M
📝دعای کمیل 🎤علی_فانی 📌هر شب جمعه دعای کمیل به نیت فرج آقا امام_زمان عجل الله اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج شهیدانمون
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم.
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا