eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله قاضی رحمة الله علیه.mp3
2.89M
🎙 💠 داستانی از آیت الله سید علی قاضی رحمة الله علیه ◾️ به مناسبت سالگرد درگذشت آیت الله سید علی قاضی رحمة الله علیه 📌 برگرفته از جلسات《قساوت》 ✅@Aminikhaah ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
آهای درختان باغ انار! چه خبرا؟
🏴 آشنایی با امام حسن عسکری علیه السلام ✅نام: حسن علیه السلام ✅نام پدر: امام هادی علیه السلام ✅نام مادر: حدیثه (نام دیگرش سوسن یا سلیل) ✅نام همسر: نرجس خاتون (از فرزندان وصی عیسی علیه السلام) ✅کنیه: ابا محمد ✅شهرت: عسکری و ابن الرضا... ✅القاب: زکی و نقی.... ✅مقام امامت: یازدهمین امام ✅مقام عصمت: سیزدهمین معصوم 🌸روز و ماه تولد: ۸ یا ۱۰ ربیع الثانی 🌸سال تولد: ۲۳۲ قمری 🌸محل تولد: مدینه منوره ✅محل زندگی: به اجبار حاکم ظالم در سامرای عراق ✅فرزندان: مهدی علیه السلام (فقط یک فرزند) ✅آغاز سال امامت: ۲۵۴ قمری ✅ آغاز سن امامت: ۲۲ سالگی ✅ مدت امامت: ۶ سال ✔️خلفاء معاصر: معتز، مهتدی و معتمد عباسی ❓سبب تسمیه عسکری: به جهت حصر در منطقه نظامی ✅مهمترین واقعه عمر: حصر در پایگاه نظامی دشمنان ✅مدت عمر: ۲۸ یا ۲۹ سال ☑️روز و ماه شهادت: اول یا چهار یا هشت ربیع الاول ☑️سال شهادت: ۲۶۰ قمری ☑️محل شهادت: سامرا (عراق) ☑️سبب شهادت: زهر دشمنان ✔️نام قاتل: معتمد ✅حرم مطهر: سامرا ✅معروفترین حدیث: علائم پنجگانه شیعه: 51 رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله. ✅ برخی اقدامات برجسته:👇 حفظ و انسجام شیعیان در شرایط سخت، مدیریت سازمان وکالت و ارتباط با نمایندگان، تربیت شاگردان و اصحاب خاص، تفسیر قرآن، فراهم کردن زمینه امامت و غیبت امام زمان علیه السلام. علیه‌السلام ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ 📣 عملیات روشنگری 🇮🇷 https://eitaa.com/EmamKhamene ┗━━🌺🍃
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🏴 آشنایی با امام حسن عسکری علیه السلام ✅نام: حسن علیه السلام ✅نام پدر: امام هادی علیه السلام ✅نام م
چون از بس هیچی از امام حسن عسکری علیه السلام گفته نشده گفتم حداقل یک دور مشخصات شناسنامه ای آقا به چشم بچه های باغ انار بخوره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
نتایج مسابقه یاس به دستم رسیده...😎 الان من می‌‌دانم داستان چه گروهی برنده شده و چه گروهی اول یا دوم یا سوم یا چهارم شده🤓 آیا شما از استرس سکسکه‌تان گرفته؟ چه گروهی برنده جایزه چهار میلیون ریالی این مسابقه اس...چه گروهی..هان...بگو...بگو...بگو شما نمی‌دانید...من می‌دانم.🤓👻 آیا شما که دارید این پیام را می‌خوانید دارید از فضولی می‌میرید؟ مرگ حق است. تا فردا باید تحمل کنید‌. کسی به پیوی من بیاید کشتمش...🔫
Panahian-Clip-BozorgTatinKomakBeEmamZaman-64k.mp3
1.63M
🔻پاسخ به یک پرسش پرتکرار: ➖ ما چه کاری می‌تونیم برای امام زمان(عج) انجام بدیم؟ ➖ امروز بزرگ‌ترین کمک به امام زمان(عج) چه کاری است؟ @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5924567760293070371.mp3
15.94M
💐آغاز امامتت مبارک 💐آقای زمین و آسمونا 🎤 # حاج_مهدی_رسولی 👏 🌸 ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @MAHDIRASEULI_IR
_امیر و ببین چُلاقه، امیر یه پا نداره. امیر و... لبانش بالا رفت و بغضش ترکید. هق هق گریه‌اش مثل تیری قلب حاج رسول را نشانه گرفت. با صورت برافروخته فریاد زد: _بسه دیگه. خجالت بکشید. بچه‌ها مات نگاهش کردند. آرام‌تر گفت: _ مگه این بچه رفیق شما نبوده؟! مکثی کرد و به امیر نگاه کرد. _گناه نکرده که پاش قطع شده. دوباره رو به بچه‌ها کرد و با گره کوچکی در ابرو به تک تک بچه‌ها اشاره کرد. _ببینم تو، ستار، مشفق، آصف؛ اگه پای شما قطع شده بود، دوست داشتین بچه‌های دیگه این کار و باهاتون کنن؟! چشمان بچه‌ها از این حرف حاج رسول دو دو زد و سر به زیر ایستادند. آصف که قد و هیکلش از بقیه بلند‌تر و پُر‌تر بود با صدای بم و اخم در ابرو گفت: _ولی ما هزاره‌ای نیستیم. با این حرف آصف بقیه‌ی بچه‌ها هم سرشان را بالا آوردند. گریه‌ی امیر هنوز بلند بود. حاج رسول در چشمان تک تک‌شان نگاه کرد. بعد از مکث کوتاهی گفت: _پیامبر اسلام حتی برای محبت به حیوانات هم دستور دادند. دستی روی سر امیر کشید و صدایش را در گلو انداخت: _هزاره‌ای‌ها آدم نیستند؟! به چشمان آصف خیره شد. صدای گریه‌ی امیر قطع شد. _چون شیعن حق‌شونه پاشون قطع بشه؟! * _چون شیعن خون‌شون مباحه. چشمانش از حدقه بیرون زده بود. صورتش را با پارچه‌ی خاکستری پوشانده بود. دستی را که اسلحه داشت، بلند کرد. _الله اکبر. همه‌ی افراد مقابلش تفنگ‌هایشان را بالا بردند و فریاد زدند: _الله اکبر. الله اکبر. * _الله اکبر دو زانو رو به قبله نشسته بود. دستانش را بالا و پایین برد و صورتش را به راست و چپ گرداند. از نبود ماه منیر استفاده کرد. با دست روی زانو، پله‌های زیر زمین را پایین رفت. همه‌ی جای زیر زمین کوچک پر از وسایل قدیمی بود. روی طاقچه چند شیشه‌ی بزرگ و کوچک سیرترشی بود. کمد کهنه‌ و شکسته را کنار زد. از روی طاقچه‌ی پشت آن، صندوقچه‌ای فلزی و سبز با طرح‌ سنتی بیرون کشید. درش را باز کرد. قناسه را بیرون آورد و دوربین آن‌را روی چشمش گذاشت. _حاجی. حاج رسول. غناسه را توی صندوق جا داد. و همه چیز را به حالت اول برگرداند. نفس زنان خود را به حیاط رساند. از طاق نیمه تاریک راه پله، ماه منیر را دید که چادر خاکستری‌اش را روی طناب گذاشت. _سلام منیر خانم. باید صبر می‌کردی خودم برم بخرم. ماه منیر چشمان میشی‌اش را به سمت حاج رسول چرخاند. _تا شما نمازتو بخونی ماشین سبزی فروش رفته بود. دستی به موهای سفیدش کشید. _دوست ندارم برات اتفاقی بیوفته. چشمانش را از ماه منیر گرفت. _ از دار دنیا فقط تو برام موندی. اشک گوشه‌ی چشمش را پاک کرد. * اشک تمام صورتش را گرفته بود. پلک نمی‌زد. تمام لباس سفیدش قرمز بود. چشمان میشی علی بسته و صورتش از همیشه سفیدتر بود. دستانش از بغل حاج رسول آویزان بود. جسم کوچکش روی دست حاج رسول غرق خون بود. بوی مرگ همه‌ی شب را پر کرده بود. خیابان‌های اطراف مسجد حاجی بخشی شلوغ بود. هرکس به طرفی می‌دوید. گاهی تنه‌ای به شانه‌اش می‌خورد. چهره‌ی مرد انتحاری داخل مسجد از جلوی چشمش محو نمی‌شد. * چهره‌ی مرد انتحاری را با دوربین غناسه نگاه کرد. چشمانش را روی هم فشار داد. اشک چشمش را پر کرد. فرصتی نبود. چهره‌ی معصوم پسرش علی، غرق در خون، یادش آمد؛ و پای کوچک امیر که در حیاط مسجد حاجی بخشی جا مانده بود. ماه‌ها گروهک تروریستی «ولایت خراسان» را در کابل زیر نظر گرفته بودند. _حاجی بزن. چشمانش سیاهی رفت. برای ایمانش ترسید. زیر لب گفت: _استغفرالله ربی و اتوب الیه. ابروهایش را در هم گره داد. _یا علی مدد! چشمش را روی دوربین گذاشت. _بسم الله الرحمن الرحیم. با آرامش انگشتش را روی ماشه فشار داد. مغز متلاشی شده‌ی مرد روی زمین پخش و جلیقه‌ی انفجاری دور کمرش نمایان شد. جمعیت نمازگزار، با جیغ و فریاد پراکنده شدند. غناسه را در همان خرابه‌ی رو به مسجد پنهان کرد. صورتش را با عمامه‌ی خاکستری دور سرش پوشاند. باد پاییزی از پنجره‌ی شکسته‌‌ی خرابه صورت تک تیرانداز را نوازش کرد. *** پنجره‌ را باز کرد. باد چند برگ زرد و خشکیده را داخل اتاق آورد. صدای خنده و فریاد بچه‌ها، عصر پاییزی را از دلگیری نجات داده بود. مشفق بادبادک بزرگش را در آسمان می‌رقصاند. امیر عصاهای چوبی را کنار دیوار گذاشته بود. ستار عصای دستش بود تا بادبادک دُم بلندش را هوا کند. حاج رسول از پنجره‌ی کوچک خانه، دست راستش را زیر چانه تکیه داد. تماشای بادبادک بازی بچه‌ها برایش به اندازه‌ی بازی آن‌ها لذت‌بخش بود.
فیلم تک تیرانداز: ۱.تک تیرانداز✔️ ۲.مغز✔️ ۳.متلاشی✔️ ۴.مرگ✔️ ۵.ایمان✔️ ۶.ترس✔️ ۷.آرامش✔️ ۸.شب✔️ ۹.حاج رسول✔️ ۱۰.قناسه✔️ کتاب بادبادک باز: ۱.بادبادک✔️ ۲.کابل✔️ ۳.امیر✔️ ۴.خون✔️ ۵.پاییز✔️ ۶.کودک یتیم✖️ ۷.اشک✔️ ۸.ظهر✔️ ۹.مسجد✔️ ۱۰.علی✔️ ۱۹ کلمه استفاده شد.
🛑⭕️🛑⭕️🛑⭕️ باسمه تعالی توجه.....‌.........توجه...... اعلام نتایج مسابقات، رأس ساعت ۱۴ در کانال جشنواره یاس. 🛑⭕️🛑⭕️🛑⭕️🛑
🔹🔸ا❁﷽❁ا🔸🔹 🎉 داستان 12 کلمه ای🎉 💠واژه ها را لبریز از انتظار، محبت ، معرفت و عاشقی کرده و عرض ارادتمان را تقدیم به ساحت منجی عالم بشریت می‌کنیم و در آستانه آغاز امامت آن امام حی و حاضر، سرود هم عهدی می‌خوانیم. 📝محوریت کلی داستان: 🔸 «مهدویت» و مفاهیم مرتبط با آن همچون: «انتظار و منتظران»، «عهد با امام»، «منجی آخرالزمان»، «استغاثه با امام زمان» 🔹داستان‌ها حداکثر 12 کلمه حروف ربط و اضافه مثل «و»، «که»، «در» و...شامل کلمات محسوب نمی‌شود) 🔸هر شرکت کننده می تواند تنها تا 5 اثر ارسال کند. 🔹برای شرکت در مسابقه، داستانتان، به همراه نام و نام‌خانوادگی خودتان را به ادمین کانال کتاب جمکران ارسال کنید: 🌐@Pub_ketabejamkaran ⏳24مهر تا 24آبان 📣این پست را برای دوستان نویسنده‌تان ارسال کنید و آنها را با خبر کنید... 📗📗📗📗📗 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🛑⭕️🛑⭕️🛑⭕️ باسمه تعالی توجه.....‌.........توجه...... اعلام نتایج مسابقات، رأس ساعت ۱۴ در کانال جش
نور خب تبریک می‌گم به همه گروه های شرکت کننده در هر سه بخش👇 داستان کوتاه گرافیک شعر همه زحمت کشیدند و همه رشد کردند. مهم این رشد بود. چه بسا و یقینا گروهی که بیشتر تبادل نظر کرده و فعالتر بوده ولی جزؤ گروهای منتخب نشده سود بیشتری برده باشد از گروهی که بارش روی یک یا دو نفر بوده...و فقط خروجی داشته... پس نا امید نباشید...به امید مسابقهٔ بعدی و ماراتون های بعدی که نتیجه اش رشد و تکامل شما باشد...بقیه اش کشک است.. شاید هم لواشک...شاید هم قره قروت دیگر...اصلا حالا که بحث قره قوروت شد من خودم تَلف دوست دارم..اصلا شما تا حالا تَلف خورده اید...به فتحِ تاء و سکون دو حرف بعدی... امیدوارم خداوند از همه انگشت اندر کاران به احسن وجه قبول بفرماید این خون دل خوردن ها را.... مدتی بعد از مسابقه می‌رویم برای استراحت...البته بیشتر منظور هیئت اجرایی و اینها هستند...
هدایت شده از fateme
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
فقط اون گربه هه که توی کیسه آب انداختنش🤓😂😂
🌿🌿 جایزه گروه برتر ریزانیده شده به حسابشان. امید است که در این برگ‌ریزان ایمانمان ریزیده نشود. و یادی کنیم از ریزعلی که جلوی قطار ایستاد و لباسش را آتش زد🤔 دیگه همین بریم برای ارسال کتابها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰ ربیع الاول، سالگرد ازدواج ملکوتی پیامبر اکرم (ص) و حضرت خدیجه کبری (س) خجسته و فرخنده باد.
40K
عیدمووووووون مبارکــــــــــــــــــــ😍❤️