eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
912 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
اَی بنازم. چی ساخته. آی لاو دانشمندان ایرانی رو.
🌷 شهید همت: 🌿 بچه ها از شدت عطش، قمقمه ها را میزدند لب هور، جایی که جنازه افتاده بود، و از همان استفاده میکردند. 🌿 حاجی روی یک تکه از پل‌هایی که آنجا افتاده بود سوار شد. هفت هشت تا از قمقمه های بچه ها دستش بود. با دست آب را کنار میزد و میرفت جلو؛ وسط آب، زیر آتش. آنجا آب زلال تر بود. قمقمه ها را یکی یکی پر کرد و برگشت... عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
کامران پارسی‌نژاد4_285563141331356295.mp3
زمان: حجم: 6.7M
جلسه جناب کامران پارسی‌نژاد با موضوع جایگاه داستان و پژوهش. قسمت اول تفاوت داستان‌کوتاه و رمان ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کامران پارسی‌نژاد4_285563141331356296.mp3
زمان: حجم: 6.79M
جلسه جناب کامران پارسی‌نژاد با موضوع جایگاه داستان و پژوهش. قسمت دوم تفاوت داستان‌کوتاه و رمان ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
همهمه باغ انار.mp3
زمان: حجم: 2.61M
هشدار! بدون هندزفری گوش کنید⚠️ قدس ما امپراطوریِ باغِ انار را پیش خواهیم برد. به زودی به دروازه های قدس خواهیم رسید‌. اتوبوس‌هایی مملو از جوانان ایرانی. برای فتحی عظیم و روایت فتح نوین باید رسانه بود. باید قلم بود. اینجا در باغ انار درخت هایی تربیت می کنیم که تمام ساقه هایشان قلم خواهد شد. و با خون روی‌ تنِ بلوری کاغذ بنویسند. هزاران قلم. هزاران لشکر. از پشت قدس زنان و مردانی کم سن و سال به سوی مهدی خواهند شتافت. قلم‌هایی در دست شان. همگی رسانه مهدی خواهند شد. صدای مهدی بلند است‌. قلم ها دانه‌دانه واژه های خارج شده از دهان مبارکش را خواهند نوشت. دهانش شیرین است. و دختران اورشلیم هم خواهند دید امپراطوری عظیمِ مهدی را. او به زودی با هزاران قله به میدانِ کارزار خواهد شتافت. و امپراطوری حق در زمین به دست او تاسیس خواهد شد. و قلم هایی می خواهد برای روایت. قلمهای دیجیتال. تصویرگر. نویسنده. داستان‌نویس. فیلم‌ساز. انیمیشن‌ساز. انفجار نور از آتشفشانهایِ هنرمندِ باغ انار خواهد بود. و این از نتایجِ سحرِ تمدن نوین اسلامی خواهد بود. ما به قله آتشفشانی می‌رویم. هرکس با ماست شام اولش را بردارد. پول یامفت نداریم. تازه ماشین هم نداریم. پیاده از میان کوه ها گز خواهیم کرد. مهدی خواهد آمد. اورشلیم نزدیک است. حالا چی بپوشیم؟
باغ انار 1.mp3
زمان: حجم: 3.04M
عِمران واقفی: ما امپراطوریِ باغِ انار را پیش خواهیم برد. به زودی به دروازه های قدس خواهیم رسید‌. اتوبوس‌هایی مملو از جوانان ایرانی. برای فتحی عظیم و روایت فتح نوین باید رسانه بود. باید قلم بود. اینجا در باغ انار درخت هایی تربیت می کنیم که تمام ساقه هایشان قلم خواهد شد. و با خون روی‌ تنِ بلوری کاغذ بنویسند. هزاران قلم. هزاران لشکر. از پشت قدس زنان و مردانی کم سن و سال به سوی مهدی خواهند شتافت. قلم‌هایی در دست شان. همگی رسانه مهدی خواهند شد. صدای مهدی بلند است‌. قلم ها دانه‌دانه واژه های خارج شده از دهان مبارکش را خواهند نوشت. دهانش شیرین است. و دختران اورشلیم هم خواهند دید امپراطوری عظیمِ مهدی را. او به زودی با هزاران قله به میدانِ کارزار خواهد شتافت. و امپراطوری حق در زمین به دست او تاسیس خواهد شد. و قلم هایی می خواهد برای روایت. قلمهای دیجیتال. تصویرگر. نویسنده. داستان‌نویس. فیلم‌ساز. انیمیشن‌ساز. انفجار نور از آتشفشانهایِ هنرمندِ باغ انار خواهد بود. و این از نتایجِ سحرِ تمدن نوین اسلامی خواهد بود. ما به قله آتشفشانی می‌رویم. هرکس با ماست شام اولش را بردارد. پول یامفت نداریم. تازه ماشین هم نداریم. پیاده از میان کوه ها گز خواهیم کرد. مهدی خواهد آمد. اورشلیم نزدیک است. حالا چی بپوشیم؟
💠 🔸 امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: کسی که نماز صبح را تا ناپدید شدن ستارگان به تاخیر اندازد، از رحمت خدا به دور خواهد بود. ✨ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداةَ إِلى أَنْ تَنْقَضیِ الْنُجُومْ 📚 بحارالانوار/ج52/ص15 🔸 اگرنماز صبح در اول وقت خود انجام شود دقیقا در لحظه ای انجام شده است که ملائکه شب جای خود را به ملائکه روز می دهند. و هر دو گروه از فرشتگان شاهد اقامه آن خواهند بود. 📚 وسایل الشیعه/ج3/ص156 عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
💠 کار و 🔹 امام باقر(علیه السلام): کسی که به دنبال باشد به این قصد که هم خودش محتاج مردم نباشد و هم وسایل آسایش خانواده اش را فراهم کند و از این طریق به همسایگانش نیز کند، در قیامت با چهره ای درخشان و نورانی به ملاقات خداوند می رود. 📚 مرآه العقول/ج19/ص23 ✍🏼 انسان اگر دقت کند، حتی تجارت و معامله اش می تواند باعث سعادت و کمالش شود. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/ برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: آخ من چقدر عاشق شدم یکهو. اصلا قلبم دارد تالاپ تالاپ می‌کوبد به قفسه سینه ام. آه چه سری داشت، چه پایی، موی و ابرویش سیاه و قشنگ. 🙄🤔 قلب عاشقم مرض بیرون‌روی‌ گرفت. آه قلبم دارد عاشق می‌شود. آه قلبم الان آن دختر را دید. وای دارم عاشق می‌شوم. چقدر زیباست. موهایش پیداست. از پشت دارم می‌بینمش. عههه این که پیرزن همسایه است. آه شکست عشقی خوردم. آه ای پیشی بیا من را نوش جان کن. 🔸🔸🔸 آه ریشم را گرفتم و آن دختر را دیدم. دختر همسایه اقدس اینا بود. خیلی هم خوب. آیا او را به من می‌دهند؟ نمی‌دهند؟ معطل شدیم به خدا... 🔸🔸🔸 پسری را دیدم که به او زن نمی‌دادند. بخ بخت شده بود و زن می‌خواست. اصلا هیچ کس محل داگ به او نمی‌گذاشت. یک روز مثل پیشی ملوس شد و رفت پیش مادرش و گفت. مامان! مامانش فهمید که زن می‌خواهد. محترمانه به او گفت: کتک می‌خوای عزیزم. پسر ترسید. لرزید. بلند شد. ایستاد و گفت. برای دختر عمه‌ام. دختر عمه‌ات. دختر عمه‌هامون. مادر لبخند تلخی زد و گفت: دختر عمه‌ت از عمه‌ت بدتره. بخ بخت میشی. 🔸🔸🔸 قلبم غلط اضافه کرده. رفته عاشق پاشق شده. او خر است. هیچ نمی‌فهمد. قلب هم قلبهای قدیم. 🔸🔸🔸 تمام خیارشورها فهمیدند که کمپوت گیلاس عاشق لوبیا چیتی شده بود. 🔸🔸🔸 من همان دم که گلابی را دیدم فهمیدم که کاهوها برای تبدیل شدن به شاهپسند چیزی کم دارند. انارهای ملس لبخندی زدند و گفتند عاشق حساب دارد. کتاب دارد. هر انگور ریش بابایی نمی‌تواند زیتون رودبار بشود. 🔸🔸🔸 آچار فرانسه عاشق آچار لوله‌گیر شده بود. پیچ گوشتی واسطه شد و ازدواج سر گرفت. حالا دنبال یک خانه ارزان توی توالت عمومی هستند. جایی که شیرآلات خراب زیاد باشد. 🔸🔸🔸 روفرشی به قالی گفت با من ازدواج کن. من همیشه در برابر چایی و جیش از تو محافظ کرده‌ام. قالی گفت با اجازه بزرگترها بله. حالا قالی کسر شأن‌اش است با روفرشی بیرون برود. همیشه کف اتاق خوابیده‌اند. 🔸🔸🔸 عرق گیر مردانه عاشق دکولته شده بود. زلزله آمد و تمام مغازه های پاساژ خراب شد. لباسها ریخت کف پاساژ. عرق گیر به آرزویش رسید. بعدها ملائکه ریز دعاها را پرینت گرفتند و علت زلزله را درخواست عرق گیر برای رسیدن به دکولته دانستند. 🔸🔸🔸 خر همسایه شب‌ها در طویله عرعر می‌کرد. گاوها فقط مثل گاو نگاهش می‌کنند. خر جوان بود و به دنبال معشوق آواره. گاوها اما نشسته بودند تا عشق به سراغشان برود. تاریخ نگاران نوشتند همین خر به آروزیش رسید. یک روز صبح از طویله فرار کرد و خر زیبای مش رجب را انداخت ترک موتور و دوتایی کل جهان را گشتند. ولی گاوها هنوز دارند شیر می‌دهند. گاوها هنوز می‌گویند این بدن را ببینید. شما از این سی....ها شیر نوشیده‌اید. 🔸🔸🔸 آهک به سیمان گفت دوستت دارم. سیمان سفت شد و دیگر تکان نخورد. آهک گفت از چه روی این چنین شدی؟ سیمان که به سختی حرف می‌زد گفت: اسکول پات خورد به ظرف آب همشو ریختی رو من. 🔸🔸🔸 نمک زیرچشمی فلفل را می‌پایید. فلفل عطسه اش گرفت و مانتو جلوبازش بازتر شد. نمک گفت ای فلفل عزیز با من ازدواج می‌کنید؟ فلفل نخودی خندید و گفت حتما. البته فلفل آخرش با پودر کاری ازدواج کرد و هیچ کس نفهمید چرا دل نمک را با این کار به درد آورد؟ 🔸🔸🔸 معده به روده گفت: عشقم بیا بخور. و غذا به دهانش گذاشت. .🤔 🔸🔸🔸 درخت توت ما عاشق درخت نارنج همسایه شده. بارها دیده ام که خودش توت تگ می‌کند و برای نارنج ها سند تو آل. 🔸🔸🔸 شلغم به چغندر گفت: آقایی چرا اینقدر قرمز شدی؟ چغندر گفت: به عشق تو لبو خواهم شد. 🔸🔸🔸 گلبول سفید، جهیزیه اش که کامل شد، عروسش کردند. گلبول قرمز کارمند روده بود. عصر ها با بوی مدفوع به خانه می‌آمد. همسرش پاهایش را می‌شست و خشک می‌کرد. تمام آمینواسیدها به این زندگی حسودی می‌کردند. یک روز یک سیتوپلاسم را فرستادند تا میتوکندری این زندگی را منفجر کند. و شد آنچه شد. 🔸🔸🔸 دمپایی‌های سیندرلا هیچ وقت نفهمیدند کفش های سیندرلا چرا اینقدر محبوب هستند. تا اینکه آه کشید و یکی از کفش ها گم شد. دمپایی خوشحال شد. ولی ندانست که سیندرلا به زودی شووَر خوب گیرش می‌آید. ایشالا به حق پنج تن همه سیندرلا ها گیرشان بیاد. 🔸🔸🔸 جغدها توی تلگرام داشتند متن های عاشقانه می‌نوشتند. یکی از جغدها سرش را از توی گوشی آورد بیرون و ناصر پسر همسایه را دید که با شلوارک رفته دم کوچه. همزمان همسایه روبرویی در خانه‌شام باز شد. ساناز هم با یک لباس زننده آمد بیرون. جغد مورد نظر سرش را کرد توی گوشی کأنّهو هیچی ندیده. والا. مگه فضوله. 🔸🔸🔸 شورت ورزشی به تمام لباسهای مغازه رشک می‌ورزید. او چیزهایی می‌دانست که هیچ کس توان تحملش را نداشت. یک روز که همه لباس ها خواب بودند خودش را انداخت زیر اتو داغ. و اینگونه تبدیل شد به دم کنی. بعدش دستگیره گاز. بعدش نخ دندان. اول @ANARSTORY