یاحق
به پایان آمد این دفتر.
و چه میتوان گفت که لودهنده نباشد؟
همینقدر بگویم که اشتباه میکردم.
اصلش، قضاوت درباره قله آن هم در فصل چهار، کاری بود خلاف رویه افلاطونی.
و واو اصلا کوه نیست.
جادهای است پر از فراز و نشیب و بالا و پایین.
تازه اگر هم کوه باشد،
رشته کوه است،
صفا و مروه است...
و باید بدوی...شش بار...یا نه، یازده بار...
و همه چیز از دوازده آغاز میشود.
و دوازده،
یعنی دو تا شش.
و قله عین دارد.
اما نه عین عذرا.
عین عشق.
عین علی.
واو را از هر طرف بخوانی، واو است.
و این واو، چهارده ندارد.
#13990824
#نیم_ساعت_نوشتن
محسن سليماني دركتاب « تأملي ديگر در باب داستان» مي گويد:
« درمعرفي مستقيم شخصيت،
نويسنده رك و صريح با شرح يا با تجزيه و تحليل، مي گويد كه شخصيت او چه جور آدمي است و يا به طور مستقيم از زبان كس ديگري در داستان، شخصيت داستان را معرفي مي كند.»
دراين شيوه ي شخصيت پردازي، نويسنده شخصيت را مستقيماً تعريف مي كند و درهرجايي كه هست چون فقط مي خواهد شخصيت را تعريف كند- بدون لحاظ كردن جايگاه او- ويژگي هاي دروني و بروني شخص مورد نظر خودرا تعريف مي كند.
دراين شيوه نويسنده معمولاً با #كلي_گويي، #تعميم_دادن و #تيپ_سازي،
معرفي مي كند.
اين شيوه كه معمولاً در داستان نويسي امروز ديگر جايي ندارد در قرن هيجدهم و نوزدهم بسيار معمول بود.»
آبرامز همين دو روش را به شيوه اي ديگر
«توصيفي و نمايش نامه اي» مي نامد.
درروش نمايش نامه اي نويسنده فقط شخصيتش را وادار به صحبت و عمل مي كند
و خواننده اش را رها مي كند تا استنباط كند كه چه وضعيت و خلق و خويي پشت آن چه شخصيت انجام مي دهد، پنهان است.
درروش توصيفي نويسنده خودش آمرانه مداخله مي كند تا وضعيت و ويژگي اخلاقي شخصيت هايش را توصيف كند.
براي مثال، در بخش آغازين و زيباي « غرور و تعصب» از جين آستين ابتدا آقا و خانم « بنت» را به ما نشان مي دهد در حالي كه با يكديگر درباره ي مرد جواني سخن
مي گويند.
سپس به ما درباره ي آن ها توضيح مي دهد و رمان ادامه مي يابد.
ويژگي ديگر شخصيت پردازي مستقيم اين است كه نويسنده به طور واضح و مختصر به معرفي شخصيت مي پردازد؛
اما هيچ وقت نمي توان به تنهايي از اين روش استفاده کرد.
#شخصیت_پردازی
♦️نمایشگاه باغ
@anarstory
ميرصادقي براي شخصيت پردازي در داستان به سه شيوه اشاره مي كند.
1⃣ارايه ي صريح شخصيت ها با ياري گرفتن از شرح و توضيح #مستقيم.
به عبارت ديگر، نويسنده با شرح و تحليل رفتار و اعمال و افكار شخصيت ها، آدم هاي داستانش را به خواننده معرفي مي كند.
2⃣ارايه ي شخصيت از طريق #عمل او با كمي شرح و تفسير يا بدون آن.
اين روش عرضه كردن شخصيت ها جزء جدايي ناپذير نمايشي است،
زيرا از طريق اعمال و رفتار شخصيت هاست كه آن ها را مي شناسيم.
در صحنه ي تئاتر هنرپيشه با رفتار و گفتار شخصيت هاست كه خواننده به ماهيت آن ها پي مي برد.
3⃣ارايه ي شخصيت بيتعبير و تفسير به اين ترتيب كه با نمايش اعمال و كنش هاي ذهني و عواطف دروني شخصيت خواننده،
#غيرمستقيم شخصيت را مي شناسد.
اين روش، رمان هاي « جريان سيال ذهن» را به وجود آورده است كه دراين نوع، اعمال و حوادث در درون شخصيت ها رخ مي دهد و خواننده غيرمستقيم درجريان شعور آگاه و ناآگاه شخصيت هاي داستان قرار مي گيرد.
ويرجينياوولف، جيمزجويس و ويليام فاكنر در آثارشان از اين روش بهره برده اند و استادانه نيز آن را به كار بسته اند.
شخصيت پردازي غيرمستقيم به چند طريق انجام مي شود كه عبارتند از:
➕ رفتار( اعمال)
➕گفت و گو
➕ نام
➕ قيافه ي ظاهري
➕ توصيف
➕جريان سيال ذهن
#آموزش
#شخصیت_پردازی
#شخصیت_پردازی_صریح
#شخصیت_پردازی_غیرصریح
#شخصیت_پردازی_مستقیم
#شخصیت_پردازی_غیرمستقیم
#داستان
#رمان
#داستان_نویسی
#شخصیت
♦️نشانی باغ
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
♦️نمایشگاه باغ
@anarstory
دبيرستان كه بوديم يه دبير فيزيك و مكانيك داشتيم كه قدش خيلي كوتاه بود اما خيلي نجيب و مودب با حافظه خيلي خوب !
قبل اينكه بياد گچ و تابلو پاك كن رو ميذاشتيم بالاي تابلو كه قدش نرسه برشون داره، هر دفعه ميگفت ؛ آقا من از شما خواهش كردم اينا رو اونجا نذارين اما باز ميذارين! يه روز سر كلاسش يه مگس گرفتيم و نخ بستيم به پاش، تا برميگشت رو تابلو بنويسه مگس رو رها ميكرديم وز وز تو كلاس و تا برميگشت رو به ما، نخش رو ميكشيديم، بنده خدا ميموند اين صدا از كجاست آخر سر هم نفهميد و مگسه هم با نخ پاش از پنجره فرار كرد!
با وجود اين همه شيطونياي ما، خيلي دوسمون داشت و باهامون كار ميكرد كه بتونيم همه مسائل فيزيك مكانيك رو حل كنيم.
چند سال گذشت، اينترن بودم و تو اورژانس نشسته بودم كه ديدم اومد، خيلي دلم براش تنگ شده بود، سلام كردم و كلي تحويلش گرفتم، كه ما مديون شماييم و از اين حرفا. بعدم براش چايي آوردم و نشستيم به مرور خاطرات اونوقتا كه يهو يه لبخند زد و گفت تو دانشگاه هم نخ ميبندي پاي مگس؟!
خشكم زد...
-عه مگه شما فهمیديد كار من بود؟! چرا هيچي بهم نگفتيد؟!
باز يه نگاه معلمي و از سر محبت بهم كرد و با لبخند گفت:
-حالا اون گچ و تابلو پاك كن كه مي گفتم نذاريد اون بالا رو خيلي گوش ميداديد؟! دعواتون ميكردم از درس زده ميشديد، حيف استعدادتون بود درس نخونيد! وقتي يه معلم ببينه دانش اموز بازيگوشش دكتر شده جبران همه خستگيها و اذيتاش ميشه!
كاش تنبيه ميشدم اما اينطور شرمنده نمي شدم! اذيت هاي ما رو به روي ما نمي آورد نكنه از درس زده شيم اونوقت ما اون قد كوتاه رو ميديديم ، اين روح بزرگ رو نه !!
واقعا معلمي شغل انبياست نه برای تعليم فيزيك و مكانيك، واسه تعليم صبر و حلم و هزار خصلت ديگه كه فقط تو آموزش انبيا ميشه پيدا كرد !!
✍از خاطرات دکتر سید محمد میر هاشمی جراح و متخصص چشم
هدایت شده از م.م
توی دل یخ ها هیچ چیز نیست .شفاف شفاف است.شفای جگر سوخته یخ است.
قسمت دیگری از کتاب"پاورقی"
جلال از بس آت آشغال می خورد شده بود، مثل مرغ وخروس که نجاست خوار شده است.
کنایه از شنیدن هر حرف یا دیدن هر چیزی که نباید دیدوباعث آلودگی نفس و روح انسان سالم می شود(برای پاک شدن حیوانیکه نجاست خوار شده و برای اینکه گوشتش از نظر فقهی ،پاک بشود وقایل خوردن،اورا قرنطینه می کنند یعنی قبل از ذبح باید در مدت مشخصی به لحاظ غذا خوردن مدیریتش کنند)
چه جالب. نمی دونستم
.توصیفات خیلی جالب وقشنگن
#کتاب "واو"#اثراسماعیل واقفی
#990826
#م_مقیمی
هدایت شده از مهربانی کن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رمان_واو
یک جرعه کتاب🤗
...سقاها پیش تر رفتند و جرعه های آب را روی خاک افشاندند....
۹۹/۸/۲۷ رمان واو بدستم رسید.💝
با تشکر از استاد واقفی🌸