واقعاً باید با خودمان روراست باشیم. وقتی کسی نمیتواند یا نمیخواهد وقتش را خالی کند و یک ساعت (حداقلِ اقلِ اقل) بنیشید و بنویسد. پژوهش کند و ویرایش کند و بنویسد و تمرکز کند. چه انتظاری دارد که نویسنده شود؟!
اگر سرگذشت بزرگانِ ادبیات و حتی متوسطان را بخوانید، میبینید عمرشان را در نوشتن گذراندهاند. پس معقول فکر کنیم و برای همین میگویم شرطِ نوشتن، نوشتن و خواندن است!
اگر هم نمیخواهیم رماننویس شویم، خب اشکالی ندارد. اجباری نیست. حوصلهاش را نداریم، طوری نیست، اجباری نیست، کارهای بر زمین ماندۀ دیگر بسیار است.
#نکته
#آموزش
#راز
#نکته
باغبان هایی که در گروه یکدیگر عضو هستند انجام تمارین برایشان اجباری نیست.
#تمرین
#توجه
@anarstory
#برای_همه
یک شخصیت طنز طراحی کن از درون خودت با کارهای جدی و ویژگی های خاص. برای همیشه داستان هات رو روی اون شخصیت طنز پیاده کن.
مثلا یک انار تنبل.
یا یک گوجه شرور ولی خنگ.
یا یک دخترکی شبیه جودی ابوت.
یا یک اسکاج سبز...مو اسکاجی.
همگی یک هفته فرصت دارید خودتان را به چیزی تشبیه کنید. چیزی طنز گونه.
آن شخصیت از این به بعد خود شما هستید و از شما جدا خواهد شد.
این شخصیت نباید هرزه گو و مسخره باشد. بلکه باید خیلی هم شخصیت داشته باشد و به خیال خودش سنگین و وزین باشد.
یا علی مددی. شروع کنید.
ابتدا فهرست ده تایی از ویژگی های بارز خودتان بنویسید و بر اساس آن یک شخصیت طراحی کنید. ترجیحاً کارتونی.
#نکته
#تمرین
#خلق
#شخصیت
#خلق_شخصیت
#طنز
#آموزش
#شخصیت_پردازی
#شخصیت_پردازی_صریح
#شخصیت_پردازی_غیرصریح
#شخصیت_پردازی_مستقیم
#شخصیت_پردازی_غیرمستقیم
#داستان
#رمان
#داستان_نویسی
#شخصیت
#تمرین48
@ANARSTORY
اگر شهدا را دوست دارید، به راههای مختلف جوانان را با خوبی هایشان آشنا کنید. کتابهایی از شهدا عزیز را که پر از خون، وخون می نوشتند. من خیلی نمی توانستم کتاب را به دست بگیرم. خوب، کتاب سلام بر ابراهیم، چه خوب نوشته شده است. تا ده بار از اوّل خواندم. کتاب یادت باشه چقدر زیباست. قصه دلبری هم قشنگ است. اینگونه بنویسید، اگر روحیه کسی افسرده باشد قادر به درک صحنه های جنگ نخواهد بود. از ما گفتن بود. تازه چندسالی است که کتابهای شهدا را می خوانم.
#نکته
ادعا نکردم کتاب شناس هستم. امّا برای روحیه نوجوانان راه حل آسانی برای معرفی شهدا پیدا کنید. لطفا
#نکته.
ساخت انمیشین شهدا هم اگر خوب از کار دربیاید عالی است. من چند کودک را می شناسم که به عرصه نوجوانی پا گذاردند. یک نویسنده غیر مذهبی هم تا توانسته کارتون و انیمیشن غربی معرفی کرده است. بیچاره یکنفر آنقدر به فیلم هری پاتر نگاه کرد. کلا انگار افسون شده بود. چقدر تخیل؟! اگر بیراهه برود چطور می شود؟! اصطلاح های جادو را در جایی ثبت می کرد. بعد متاسفانه از اسطوره های واقعی ما فاصله داریم.
#نکته
( به نام خدا )
#تعلق
ِ #دخترمُحّی
🌷محی الدین حائری شیرازی🌷
با نام و یاد خدا از امروز شروع میکنیم به دریافت 🌷 فروغ تعلق 🌷
آنقدر بزرگ نیستم که به شما بزرگواران نور تعلق را هدیه دهم اما
تعلق آنقدر بزرگ است که نور خودش را به قلب ما هدیه بدهد🌷
#نکته
چند نکته میگم تا آسان تر مطالب را درک و دریافت کنید🌷
1_بنده هروز ی مطلب در باغ قرار میدهم 🌷
2_برای هر جلسه #هشتگ و شماره جلسه را میزنم 🌷
3_اگر سوالی داشتین مطلب را کامل بخوانید جواب را نیافتید در گروه بپرسید (شاید سوال دوستان دیگر هم باشد)(در شخصی هم جواب گو هستم ) 🌷
🌷در اولین جلسه مبحث معرفی شخص جناب حائری شیرازی است 🌷
به امید خدا شروع میکنیم ...
@ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
نور
#تمرین101
#دختر_مو_شرابی
«سربازها را میگفتم...»
جمله بالا القا میکند که یک آدم چانهگرم دارد برای ما یک ماجرای داغ را تعریف می کند.
📙یک متن داستانی یا روایت داستانی بنویسید که با جمله های زیر شروع شود.
🍬داشتم میگفتم...
🍬جونم برات بگه که...
🍬دختره را میگفتم....
🍬خانومه رو میگفتم....
🍬داشت یادم میرفت....
🍬اینو نگفتم برات....
🍬اگه بدونی. گوش بده. بقیه اش جالبتره....
با این جملات شروع کنید به تعریف یک خاطره جذابی که برایتان اتفاق نیفتاده....
#نکته
برای اینکه دقیقتر روایت کنید فرض کنید روبروی مخاطب خودتان نشسته اید و دارید برایش تعریف میکنید...
پنج مخاطب در نظر بگیرید و چند بار این تمرین را بنویسید.
🔸مخاطب اول: پیرزن همسایه که گوشش سنگین است و مدام باید چندکلمه را تکرار کنید برایش.
🔸مخاطب دوم: همسرتان که اصلا توجه ندارد و شما وسط صحبت باید توجه اش را جلب کنید.(از تکرار جملات بپرهیزید...از روش های ایجاد تعلیق استفاده کنید)
🔸مخاطب سوم: آن دوست تان که پایه شماست برای غیبت کردن و خندیدم...متأسفم برایتان...خاااااک.😐
🔸مخاطب چهارم: آن دوست تان که مدام تذکر میدهد که درباره دیگران غیبت نکن...جوری خاطره را تعریف کنید که مدام خودسانسوری داشته باشید.
🔸مخاطب پنجم: آن دوستی که مدتهاست هم دیگر را ندیده اید.
#تمرین101
#روایت
#داستان
#تمرین
#راوی_پرحرف
#حرّاف
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#نکته
#آموزش
سعی کنید متن هاتون سمت دلنوشته نره. اکثرا دارید دلنوشته مینویسید.
متنهای آخ ددم وای هم خوب هستها ولی اینجا خوب نیست. برای رتبه آوردن توی مسابقات مدرسه ای خوبه. متن هایی بنویسید که به یک واقعه ای اشاره کند. و این یعنی برای کسانی که اهل مطالعه سیره حضرت نیستند خیلی سخت است. و این یعنی کار نوشتن هم خیلی سخت است. و هرکسی زیر بار سختی نمیرود. پس اگر میخواهید متن خوب برای حضرتش تولید کنید زندگی اش را بارها و بارها بخوانید.
سعی کنید به یک واقعه مهم که مربوط به امیرالمومنین علیه السلام است اشاره کنید. یا یک کرامت. یا یکی از القاب...با توضیح به صورت داستانکی.
وقایع مرتبط مثلا👇
🔸یومالدار
🔸لیلةالمبیت
🔸ایمان در همان دقایق اول در کوه و غار حرا
🔸توقف پیامبر در قبا برای آمدن علی از مکه
🔸سپردن کاروان فواطم به او
🔸رهبری بسیاری از امور به دست علی بعد از آنکه رسوایی زیادی برای بقیه داشت. یعنی ابتدا رسول خدا این امور را به دست کسان دیگر میسپرد و آنها با زبونی میگفتند نشد. و علی کار را تامام میکرد. ایزی ایزی🤓
🔸کشتن یک غول بیابانی در جنگ خندق که در دعای ندبه لقب ذئبانعرب به اینها داده شده. یعنی گرگهای عرب. توی اون جنگ تعدادی از سربازان سپاه اسلام شلوار خود را رنگین کرده بودند از عربده های عمر بن عبدود. و هر سه بار فقط علی به درخواست پیامبر لبیک گفت.
بکوب لایکو🤓
🔸سد ابواب. همه درهای خانه ها به مسجد به دستور خدا مسدود شد. الا باب خانه علی و زهرا.
🔸در جنگ احد یکدفعه دشمن از پشت دره را دور زد و تنگه را رد کرد و اینهایی که دور نبی بودند فرار کردند و علی نوک سپاه بود و داشت درو شان میکرد. توی همون جنگ دشمن به پیامبر رسید که حتی دندان پیامبر را شکستند و علی تا فهمید مثل باز شکاری مثل موشک اومد عقب لشکر. اونقدر سریع اومد که حتی شمشیر نکشید تیر و نیزه و شمشیر هایی که به سر و صورت و دست و بازوش میخورد رو دفع کند. وقتی رسید دیگه جان پیامبر در امان موند. توی همون یورش بود که حمزه کشته شد.
الله اکبر
🔸خندق یک شهرکی بود سراسر دیوار و قلعه و موانع نظامی. حتی با تکنولوژی امروز هم خیلی بعید به نظر میاد که فتح بشه، با فرض اینکه طرف مقابل هم همین ها رو داشته باشه. پیامبر و سپاه اسلام تا کنار این شهرک رسیده بود و رسیده بودن به یک دژ با هفت در عظیم سنگی.(توجه کنید که در قلعه خیبر سنگی بوده برخلاف اونچه توی فیلم ها هست چون یهودی های سنگتراش های قوی بودند.. ماسون یعنی سنگتراش😎). پیامبر پرچم فتح رو داد دست یکی از صحابه. رفت و نتونست. فرداش داد دست یکی دیگه. اونم رفت و نتونست. پیامبر فرمودند فردا پرچم رو میدم به دست کسی که مغلوب نمیشود(😎). و علی مغلوب نشد با اینکه چشم درد شدید داشت که پیامبر درمان کردند چشم درد حضرت رو...
در حال تکمیل لطفا شکیبا باشید🤓
💡نور
🔦سوال👇
🔋ابتدای نوشتن رمان چگونه است؟
💡جواب 👈والا .... ابتداش یادگیری حروف الفباست.
🔦سوال👇
🔋چطور نویسنده شویم؟
💡جواب👈 با نوشتن
🔦سوال👇
🔋عناصر داستان چیست؟ چطوری بر ترس نوشتن فائق آییم؟
💡جواب👇
سایت مدرسه نویسندگی نکات تئوری خوبی دارد. همچنین سایتهای نویسندگی دیگر. ولی همه آن مطالب به اضافه تمام کتابهای آموزش نویسندگی و تمام کارگاه های آموزشی فقط چند درصد کمک کننده هستند.
اصل نویسندگی خواندن رمان و خواندن رمان و خواندن رمان و همزمان نوشتن است.
نوشتن چه چیزی؟ دیگه مهم نیست چیه.
مثلا ابتدا تمرین های همین کلاسها و جزوه ها و دوره ها را با دقت بنویسید.
کمکم پیرنگ نویسی رو یاد بگیرید و پیرنگ رمانی که قرار بنویسید بسط بدید تا به یک کار خوب برسید.
رمان نویسی یک تفاوت مهم با مثلا رشته های ورزشی داره.
آن هم این است که هرچه سن بالاتر باشد سیستم ذهنی برای نوشتن و تحلیل رفتار آدم ها بهتر عمل میکند و لایه ای تر و پیچیده تر میشود. یعنی اگر کار درام مینویسید و مثلا روابط آدم ها در رمان مهم است هرچه سن بالاتر باشد معمولا کار بهتری نوشته میشود البته استثنا هم دارد. مثلا نوجوانی که از ابتدا خیلی مسائل را با فرمول درست تحلیل میکند. ولی در ورزش از یک سنی به بعد بدن کشش لازم را ندارد.
ولی سن بالاتر از نوجوانی و جوانی عنصر خیلی مهمی در نویسندگی است. حتی توی فهم رمان. مثلا رمانی رو امسال میخوانید و نمی فهمید یعنی چه. ولی ده سال بعد که بخوانید شاید جزو بهترین کتابهای عمرتان بشود.
همین #فهمیدن قصه و رمان در نوشتن داستان و رمان اهمیت دارد.
نوشتن رمان از فهم رمان میگذرد. یعنی تا مدتها باید داستان و رمان و داستانک بخوانید و فهم کنید. باید داستان بخوانید و کتاب را ببندید و تحلیل کنید برای خودتان. خلاصه اش کنید. قهرمان و شخصیت اصلی و فرعی را مشخص کنید. ضد قهرمانش را مشخص کنید. گره و گره گشایی را. و....
همزمان هم بخوانید و هر تجربیاتی که به دست میآورید توی کارهای کوتاه و بلند خودتان اعمال کنید.
نوشتن فرآیند دنباله دار است. یعنی ممکن است چند کتاب بخوانید، چند دوره شرکت کنید، و هیچ اتفاقی نیفتد از سال دوم تازه کمکم قلم و ذهن هماهنگ شود و بتوانید بنویسید...یقینا دوره ها و کتابهای قبلی مقدمه ای بوده تا آخرین کتاب و دوره آموزشی شما را به مرحله جوش برساند. و بخار نوشتن از شما بلند شود. مثل سماوری که یک ساعت شعله کم زیرش روشن بوده و دقیقه آخر شما کمی زیرش را زیاد میکنید. یقینا بیست لیتر آب نیاز به یک ساعت روشن بودن گاز و باز بودن فلکه دارد.
پس این مداومت باید وجود داشته باشد. ناامیدی سم است. حتی نویسنده ای که چند کتاب چاپ شده هم دارد ممکن است ناامید شود و نوشتن یک کار جدید و جذاب سخت باشد برایش.
راهش این است که خودتان را بشناسید. ایدئولوژی داشته باشید. فهم از جهان پیدا کنید.
#مداومت
#امید
#خواندن
#نوشتن
#جهان_بینی
#آموزش
#نکته
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344