eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
902 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
نور «سربازها را می‌گفتم...» جمله بالا القا می‌کند که یک آدم چانه‌گرم دارد برای ما یک ماجرای داغ را تعریف می کند. 📙یک متن داستانی یا روایت داستانی بنویسید که با جمله های زیر شروع شود. 🍬داشتم می‌گفتم... 🍬جونم برات بگه که... 🍬دختره را می‌گفتم.... 🍬خانومه رو می‌گفتم.... 🍬داشت یادم می‌رفت.... 🍬اینو نگفتم برات.... 🍬اگه بدونی. گوش بده. بقیه اش جالبتره.... با این جملات شروع کنید به تعریف یک خاطره جذابی که برایتان اتفاق نیفتاده.... برای اینکه دقیقتر روایت کنید فرض کنید روبروی مخاطب خودتان نشسته اید و دارید برایش تعریف می‌کنید... پنج مخاطب در نظر بگیرید و چند بار این تمرین را بنویسید. 🔸مخاطب اول: پیرزن همسایه که گوشش سنگین است و مدام باید چندکلمه را تکرار کنید برایش. 🔸مخاطب دوم: همسرتان که اصلا توجه ندارد و شما وسط صحبت باید توجه اش را جلب کنید.(از تکرار جملات بپرهیزید...از روش های ایجاد تعلیق استفاده کنید) 🔸مخاطب سوم: آن دوست تان که پایه شماست برای غیبت کردن و خندیدم...متأسفم برایتان...خاااااک.😐 🔸مخاطب چهارم: آن دوست تان که مدام تذکر می‌دهد که درباره دیگران غیبت نکن...جوری خاطره را تعریف کنید که مدام خودسانسوری داشته باشید. 🔸مخاطب پنجم: آن دوستی که مدتهاست هم دیگر را ندیده اید. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مخاطب اول: پیرزن _جونم برات بگه حاج خانم. همین دختر اکبرآقا رو خودمون جهیزیه‌اش رو تهیه کردیم. _کی؟! _خودمون. من و حاجی. _حاجی؟ _آره من و حاجی. _چی رو؟ _جهیزیه شو می‌گم. _دختر مش قربون؟ _نه دختر اکبرآقا. _چی گرفتین؟ _از ظرف و ظروف و خورده ریزه‌هاش گرفته تا یخچال و تلویزیون. _یخچال؟ _یخچال و تلویزیون. _یخچال و چی؟ _تلویزیون. _تلویزیون؟ _آره. _خودتون؟! همسایه‌ها هم کمک کردن. اهل مسجد و اهل محل دست به دست هم دادن. _مسجدیا؟! آره مسجدیا. خوب جهیزیه‌ای شد هان. _یخچال هم خریدین؟ آره یخچال هم خریدیم براش. اجاق، لوازم برقی، فرش. _فرش! فرش هم خریدیم. _برا اکبرآقا! _نه دخترش. _دخترش. باریکلا. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مخاطب دوم: همسر اگه بدونی چه ذوقی کردن. دختر بنده خدا که از هیجان اشک تو چشماش جمع شده بود. حواست هست؟! _خب. به خانم غفاری گفته بودم یهویی همه رو با هم ببریم اما خانم غفاری نظرش این بود که خورده خورده. محمد گوش می‌دی؟ خوب بود خانم غفاری حرف منو گوش داد. مامانه و دختره تو حیاط ایستاده بودن. همینطور کارتن بود که می‌رفت داخل. ببین منو. قیافه‌هاشون دیدن داشت. وقتی چشم‌شون خورد به کارتن یخچال، دهن‌شون باز مونده بود. بنده خدا مامانه مرتب می گفت تشکر، لطف کردین. محمد خیلی کیف داد وقتی مامانه گفت: «جهیزیه دخترمو مدیون شمام.» اینو گوش کن. خانم غفاری بعدا بهم گفت ایده‌ام خیلی خوب بود برا یهویی بردن جهیزیه. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مخاطب سوم: دوست پایه غیبت _اینو نگفتم برات دیروز با خانم غفاری اینا رفتیم جهیزیه این دختره رو بدیم. _همون دختر اکبرآقا اینا؟ _آره. همون که با اهل محل براش جهیزیه جور کردیم. _آها. _نمی‌دونی چه ذوقی کرده بودن. _جدی؟ _آره بابا. این کارتن‌ها که یکی یکی می‌رفت تو، صورت‌شون بیشتر گل مینداخت. _چرا که نه. _اصلا خونه زندگی‌شون رو باید می‌دیدی بنده‌های خدا! نمی‌دونم این جهیزیه رو کجا می‌خواد ببره دختره. _زیر شیرونی ، زیر پله ای، زیر زمینی چیزی... دیگه بهتر از این که نیست. _نه والا. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مخاطب چهارم: دوست متذکر _داشتم می‌گفتم دیروز خونه یه بنده خدایی رفتیم. کار خیری بود البته. _به سلامتی. خواستگاری منظورته؟ _نه. جهیزیه‌ای تهیه کرده بودیم با اهل محل بردیم براشون. _به به احسنت به شما. _نه بابا من که کاره‌ای نبودم. زبون بسته‌ها یه خونه زندگی ضعیفی داشتن. _اگه کمکی لازم بود منم هستم. _ای بابا می‌شناسی همین دخترِ... _خیلی خب مهم نیست حالا. _هان نه. منظورم اینه دختره خیلی خوشحال بود. زبون بستم یه ذوقی تو چشماش بود. _خدا خیرتون بده. _ممنون عزیزم. برا کار خیر بعدی حتما خبرت می‌کنم. _حتما منتظرم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مخاطب پنجم: دوست قدیمی _داشت یادم می‌رفت! ببین اگه یه وقت صدقه‌ای، خیراتی، چیزی داشتین خودمو خبر کن. _چطور مگه؟! _آخه ما با اهل محل‌مون دنبال کار خیر هستیم. _اِ چه خوب. _آره. همین دیروز رفتیم جهیزیه‌ی یه دختر بنده خدا رو بردیم براشون. نمی‌دونی چه ذوقی کرده بودند بنده‌های خدا. _خدا خیرتون بده. _ما که کاره‌ای نیستیم. اصل کاری شمایید که با کمک‌هاتون دل یه خانواده رو شاد می‌کنین. _باشه. حتما خبرت می‌کنم برا صدقات.
_ داشتم می‌گفتم... _ چی می‌گفتی؟ _ داشتم می‌گفتم عمه شهلام.. _ عمه مهلا؟! _ نه! شهلا _ خب مهلا چی؟! _ شهلا حاج‌خانوم! شهلاااا... _ آهااااان شهلا. خب چیشده؟ _ داشتم می‌گفتم از پله‌ داشته می‌اومده خورده زمین. _ کی خورده زمین؟ _ هووووفففف. هیچی اصلا. _ وااا چرا عصبانی می‌شی حالا دختر؟ اشکال نداره. چی داشتی می‌گفتی؟ ✨✨✨✨✨ _ اگه بدونی فرشته چجور گریه می‌کرد... دل آدم ریش می‌شد. مریم و علیرضا هم همینطور. هی هرچی دلداری‌شون می‌دادیم که هیچی نشده، عمه حالش خوبه انگار نه انگار... سعید؟! سعیییید! گوش می‌دی چی می‌گم؟ _ ها؟ چیشده؟ _ مسخره! نیم ساعت دارم حرف می‌زنم تازه می‌گی چیشده؟! _ خب ببخشید. بقیه‌اشو بگو. _ اره تا وقتی خود عمه باهاشون حرف نزد و نگفت حالش خوبه آروم نگرفتن... بعدش که خیال همه راحت شد... سعییییییید! عهههه. اصلا بده من اون گوشیو... ✨✨✨✨✨ _ اینو نگفتم برات. شوهرعممو... _ همون کچل چاقه؟ _ عه. سمیرااا... _ والا دوروغ می‌گم مگه. با اون دخترای بدتر از خودش. _ عه سمیرا! چشونه مگه؟ _ چشون نیست! دماغشونه... به خرطوم فیل گفتن زکی! _ سمیرااا... _ سمیرا و کوفت! اگه دورومی‌گفتم که تو الان از خنده پیش من پس نیفتاده بودی... ولی خدایی هرچی این دختر عمه‌هات به باباشون رفتن، این پسر عمت به ‌مامانش کشیده، هزارررماشاءالله. _ بی‌حیا! _ خب حالا... شوخی کردم. مبارک صاحابش باشه. ✨✨✨✨✨ _ جونم برات بگه که دیروز از صبح تا شب، خونه عمه‌ام، دستم بند بود. برای همین دیر شد یکم. حلال کن توروخدا... _ اشکال نداره عزیزم. ولی دفعه دیگه تکرار نشه‌ها...خب؟! من از دوهفته پیش گفته بودم به شما. _ وای ببخشید یکمشم تقصیره این... _ خیلی‌خب حالا. چ فرق می‌کنه تقصیر کی‌بود. گذشته دیگه. _ نه خب اخه. این خانومه که... _ عه عزیزم حالا نمی‌خواد بگی دیگه مهم نیست! الان که دیگه این بسته به دستم رسید. همونی‌هم شده که می‌خواستم. این دیر و زودش هم دیگه خیلی مهم نیست... _ باشه عزیزم. مبارکت باشه. ببخشید بازم. ✨✨✨✨✨ _ داشت یادم می‌رفت. لطفا حرم رفتی برای عمه‌ام دعا کن. _ عه چرا؟ چیشده مگه؟! _ داشته از پله می‌اومده پایین پاش لیز خورده، سرش خورده لب پله. _ ای‌وای. الان حالشون چطوره؟ _ شکر خدا بهتره... خطر از بیخ گوشش گذشته. _ خب احمدالله. چشم عزیزم حتما! _ ممنونم. لطف می‌کنی. ان‌شاءالله بلا از خودت و خانوادت دور باشه. _ ممنون گلم. ان‌شاءالله. امری، فرمایشی؟ _ نه عزیزم. خیلی خوشحال شدم دیدمت. التماس دعا حتما! _ ما بیشتر. محتاجیم به دعا. خداحفظ... ✨✨✨✨✨
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان شروع داستان با یکی از جمله‌ها خرمالو و انار آدم برفی چای دوست میزبانی از زنی مهربان کلمه بازی داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای مهندس کیست توصیف حسادت پنج دقیقه قبل تصادف دختر تازه مسلمان نماز آیت الله بهجت راهیان نور مهمانی از زبان مزه ها شب قدر دوست و حجاب تبلیغ حجاب روز قدس ارتداد و درمانش با دعا ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان شروع داستان با یکی از جمله‌ها خرمالو و انار آدم برفی چای دوست میزبانی از زنی مهربان کلمه بازی داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای مهندس کیست توصیف حسادت پنج دقیقه قبل تصادف دختر تازه مسلمان نماز آیت الله بهجت راهیان نور مهمانی از زبان مزه ها شب قدر دوست و حجاب تبلیغ حجاب روز قدس ارتداد و درمانش با دعا من حیث لا یحتسب ( خاطره) شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) اولین چهار شنبه بعد ظهور هشتگ طرف زن و شوهر اسپانیایی در حرم روز دختر دختری در سال ۱۳۴۱ کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. تازه عروس و غذا کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ کلمه‌سازی و داستان نویسی ج ن ن جمله بنویسید دیالوگ پوتین پس از غدیر(ولایت) مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره تلظی، ماهی کوچولوی قرمز لامسه و داستان‌پردازی طعم و داستان‌پردازی تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی تصور، خانواده، عذر خواهی بیماری، کربلا، اربعین
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان شروع داستان با یکی از جمله‌ها خرمالو و انار آدم برفی چای دوست میزبانی از زنی مهربان کلمه بازی داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای مهندس کیست توصیف حسادت پنج دقیقه قبل تصادف دختر تازه مسلمان نماز آیت الله بهجت راهیان نور مهمانی از زبان مزه ها شب قدر دوست و حجاب تبلیغ حجاب روز قدس ارتداد و درمانش با دعا من حیث لا یحتسب ( خاطره) شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) اولین چهار شنبه بعد ظهور هشتگ طرف زن و شوهر اسپانیایی در حرم روز دختر دختری در سال ۱۳۴۱ کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. تازه عروس و غذا کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ کلمه‌سازی و داستان نویسی ج ن ن جمله بنویسید دیالوگ پوتین پس از غدیر(ولایت) مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره تلظی، ماهی کوچولوی قرمز لامسه و داستان‌پردازی طعم و داستان‌پردازی
داخل کانال جست و جو کنید باتوجه به حس و حالتان👇🏻 توصیف مزه دهان توصیف حسی که جگرتان را کند توصیف پنج صدایی که می‌شنوید توصیف مردی عصبی شبی بیدار با چشم خیس ویرایش جمله لحظه عصبانیت بی حساب بهشت رفتن روایت در ۱۵ کلمه لبخند عصبی صد سوژه پیشنهاد اسم جزئیات تصادف در ۳۰کلمه ویرایش جمله ویرایش جمله شخصیت باحیا دفترچه شهید ۱۶ ساله کلمه نویسی توصیف عقل در کالبد انسان تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک الله اکبر خواب آسوده داستانک مداد در ۱۸ کلمه تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک تصویر و داستانک جریان تحریف عروس قرآن آخرین حس خوب❗️ تصویر و داستانک خبر خوب شهید حججی برایتان ۱۳ زن همراه امام زمان نامه به گذشته خود از زبان تخم مرغ ازدواج زوج مسیحی خاطره طنز همکلاسی مجازی داستان ۱۰۰ کلمه‌ای شما تحت تاثیر فردی خاطره به سبک سیال سبک سیال شخصیت طنز ضرب المثل مهم؟ لینکِ کجا؟ طرح انیمیشن صفحه ۳۱۳ قرآن آذر سال ۵۶ جمله نویسی نحو شهادتت؟ صوت و داستانک حرف‌های فراموش شده دعوا پاک کردن عدس امیرالمومنین داستانک اولین بار در نانوایی نماد تعجب دست خط دکتر ملاقات با امام زمان صدا و داستان محیط و داستان آیه و داستانک زندگی شهید زنی از جرهم اسرائیل و مونولوگ قهرمانی که نیست ایران فرشته و داستان تصویر و توصیف رای دادن جای خالی رای و هجوم شخصیت پردازی صدا❗️ جا به جایی ۴ سال دیگر نامه به حاج احمد متوسلیان آبادان؟ ۲ روز به پایان زندگی لیله المبیت، مونوعلی کلمه نویسی حضرت مسلم ضد صهیون آدم شدن ضرب المثل ترکیبی روز مباهله حدس بزنید چیست؟ بنویسید امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس دختر نوجوان پاکدامن نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴ شما نارنگی هستید داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه علی لندی سیال ذهن تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان شروع داستان با یکی از جمله‌ها خرمالو و انار آدم برفی چای دوست میزبانی از زنی مهربان کلمه بازی داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطه‌ای مهندس کیست توصیف حسادت پنج دقیقه قبل تصادف دختر تازه مسلمان نماز آیت الله بهجت راهیان نور مهمانی از زبان مزه ها شب قدر دوست و حجاب تبلیغ حجاب روز قدس ارتداد و درمانش با دعا من حیث لا یحتسب ( خاطره) شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت) شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جمله‌ای) خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص) اولین چهار شنبه بعد ظهور هشتگ طرف زن و شوهر اسپانیایی در حرم روز دختر دختری در سال ۱۳۴۱ کلمه نویسی | هم‌خانواده و متضاد. تازه عروس و غذا کلمه‌های سه حرفی مخفف چین؟ کلمه‌سازی و داستان نویسی ج ن ن جمله بنویسید دیالوگ پوتین پس از غدیر(ولایت) مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره تلظی، ماهی کوچولوی قرمز لامسه و داستان‌پردازی طعم و داستان‌پردازی تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی تصور، خانواده، عذر خواهی بیماری، کربلا، اربعین هالیوود ایرانی آمریکا نشین ادامه‌اش با شما... من یک دخترِ... اغتشاش بر می‌گردد به ان روز که تنها بودم... با توجه به متن زندگیتان را تعریف کنید با توجه به متن بنویسید تکرار اشتراک لفظی دوست پروانه