💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#تمرین119 من حیث لا یحتسب یعنی چیزی از جایی که فکرش را نمیکنی نصیبت شود. چنین خاطره ای دارید
#تمرین120
شما تازه مسلمان شده اید. شدیدا در فشار هستید. یکدفعه یل عرب، شکارچی شیر، پهلوان قریش اعلام میکند مسلمان شده. حس و حال و تغییر شرایط روحی خودتان را بنویسید.
🔸یک موقعیت خلق کنید.
🔹مثلا👇
☕️ در خانه یک ارباب مشرک هستید، دارید شاخه های خرما را یکدست میکنید برای انداختن در تنور و پختن غذا. این خبر را یکی از کنیزها به شما میدهد. شما از خوشحالی تکه گوشت را به تنوز میاندازید و ...
☕️شما یک مشرک بودید که در حال طواف کعبه و بت هاست. ولی قلبا اعتقادی به یتها ندارید. حمزه علیهالسلام را بسیار دوست میدارید. یکدفعه حمزه مثل شیر عصبانی به سمت ابوجهل میرود...قلب شما تکان میخورد و به سمت مردمی که آنجا جمع شده اند میروید و صحبتهایی میشنوید که باعث تغییر زندگی تان میشود...این واقعه را به صورت داستانی بنویسید.
☕️شما یک شکارچی شیر هستید. گوشت شیر را برای سران اعراب میبرید و پوستش را به بزرگان قبایل میفروشید. حمزه علیهالسلام را میشناسید که در شجاعت بی مثال است. خبری میشنوید که او مرید برادرزادهاش شده. حالا میخواهید ببینید این برادر زاده کیست و چه حرف تازهای دارد. به دنبالش این موضوع با سختی خودتان را به مکه میرسانید...فرزندتان مریض است و همسرتان شدیدا از این نوع کارها مخالفت میکند و ....
☕️شما یک اعرابیِ بیابانِگردِ مارمولکخور هستید. واقعا که! آخر این چه کاریست خواهر من، برادر من. نکن. این چه وضع زندگی است آخر. همواره در حال ریختن خون هستید. به خاطر یک تخم شترمرغ صد سال است با قبیله آن طرفی در حال نزاع هستید. حالا یک دین جدید آمده و حمزه علیهالسلام که سرآمد شجاعان است به او گرویده. در آخرین سفرتان به شهر مکه و فروش شیر و دوغ شتر سر و صدایی از کنار کعبه میشنوید. حمزه را میبینید که دارد ابوجهل را نفله میکند. دلتان خنک میشود. پیگیری میکنید و اخبار جذابی میشنوید...
☕️شما یک دزد هستید. جسارتاً خاک بر سرتان. آدم با نان حلال معلوم نیست عاقبت به خیر شود چه برسد به نان حرام. خجالت دارد. قباحت دارد. حتما بعدش آروغ هم میزنید؟ چندش. داشتم میگفتم... برای دزدی از اموال زائران کعبه به میان مردم رفته اید که یک دفعه یک مرد قدرتمند کمانش را به صورت ابوجهل که از ثروتمندان قریش است میزند. یک دفعه ماستتان را کیسه میکنید و به خود جیش میکنید. از مردم اطراف خود میپرسید که قضیه چه بوده و آنها میگویند...
#تمرین120 #تمرین
#حمزهعلیهالسلام #سیدالشهداء
#اسلام #یاور #اسدالله #برادررضاعیپیامبر #جنگیدنبادوشمشیر #حامللوایتکبیر #داستانک #داستان #رمان #داستانکوتاه #داستانبلند #وضعیت #موقعیت
#وانشات #صحنه #توصیف #حمایت
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
آصفه داشت شاخههای خرما را یکی یکی داخل تنور میانداخت. آتش زبانه کشید. آصفه کمی دورتر ایستاد و با گوشهی آستین عرق پیشانیاش را پاک کرد. روی دو زانو نشست و به شعلههای آتش خیره شد که سرکش و چالاک در هوا میرقصیدند و فرو میافتادند اما ذرات آتش و نور را از خود باقی میگذاشتند.
آصفه با چوب کوتاهی آتش را جابهجا میکرد. شعلهها روی هوا کمرنگ میشدند اما حرارت آتش روبروی صورت آصفه مانند صفحهای از بخار میلغزید. باز هم باردار شده بود. تا به حال پنج شکم دختر زاییده بود و همه به دست شوهرش به گور سپرده شده بودند. حالا برای این آخری احساس ملال و ناتوانی میکرد. چطور قنداق فرزندش را به دست جلاد کودکانش بسپارد، چطور باز هم از دور شاهد خاکی باشد که صورت جگر گوشهاش را میپوشاند؟
مگر میشود این همه طاقت آورد؟
حلیمه پیش روی آصفه ایستاده بود اما آصفه سرش را بالا نیاورد و همچنان غرق در افکارش بود.
آسنا دستش را در هوا تکان داد و گفت:
_هی دختر! معلومه کجایی؟ قبلا گوشهایت تیزتر بود ، حالا چشمهایت هم نابینا شده؟
آصفه هم دستش را بالا آورد و تکان داد، بی حوصله گفت:
_ چی را ببینم خواهر، هرم گرما کور و کرم کرده.
_مثل این که مطبخ این خانه جادویت هم کرده است، مگر از اخبار بیرون خبر نداری؟
آصفه دستهایش را روی هم انداخت، سرش را کج کرد و براق شد توی صورت آسنا.
_چیه خواهر باز تو بازار کی به کی متلک انداخته، کی گیس کنیزش را بریده و آویزان سر در بازار کرده، کی به کی رحم نکرده؟ بگو باز هم از این شهر نفرین شده چه خبر آوردی؟
آسنا دستی به موهای حنا بسته اش کشید سوالی آصفه را ورانداز کرد و پرسید:
_چته خواهر؟ دوباره عامر چه کارت کرده؟ نکنه زن سوم گرفته، خیر ندیده!
بغض آصفه پاره شد و لابلای هق هق به زحمت گفت:
_نمیدانی چه حالی دارم، دیگر از همه چیز بیزارم، از کعبه رفتن و نذری دادن، از نیایش برای بتهای زبان نفهم، که دعا را نفرین اجابت میکنند. از دعاهای خودم که هیچ کدام به هیچ درگاهی نگرفتهاند.
دوباره باید بچهای را در شکم بزرگ کنم برای گور سرد.
_چه میگویی خواهر! مگر ممکن است؟
_برای آصفه هر بلایی ممکن است.
آصفه چوبی برداشت و شعلهها را زیر و رو کرد. اشکی تا گونهاش گریخت و بلافاصله با آستین مهارش کرد.
حلیمه کنارش نشست و گفت:
_خواهر خبرای خوبی در راهه، حتی جناب حمزه هم به دین جدید گرویده، دیگر دخترها رو زنده به گور نمیکنند، ببین... سورهای از قرآن را حفظ کردهام... همان موقع که محمد آن را میخواند...
و نام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز (۸)
[اوست] پروردگار خاور و باختر خدايى جز او نيست پس او را كارساز خويش اختيار كن (۹)
آصفه با چشمانی گر گرفته از حرارت آتش به حلیمه خیره شد.
_تو به خدای محمد ایمان آوردی؟
حلیمه با شوق سرش را تکان میداد و همزمان میگفت:
_آری، آری، من به خدای یکتا ایمان آوردم.
آصفه به شعلههای آزاد و سرکش آتش خیره شد و گفت:
_منم مدتهاست که به بتها اعتقادی ندارم و از این آیین سنگدل بیزارم. مدتهاست که پنهانی کنار کعبه به صوت قرآن گوش میدهم...
حلیمه دستهای آصفه را گرفت و تا پیش چشمهایش بالا برد.
_پس تو هم ...
_آری من هم...
#تمرین120
#نقد_لطفا
بسم الله الرحمن الرحیم
یازهرا سلاماللهعلیها
پدرم همیشه میگفت در مسیری زندگی کن که کمترین اثرش آزادگی باشد. در خانه ای قدم بگذار که بتوانی خود واقعی ات را بشناسی و هرطور که میدانی درست است عمل کنی. بعد هم که میخواست الگو برایم مثال بزند، جناب حمزه را مثال میزد. همان جوانمرد عرب و یل قریش که شکار شیر میکرد. نه آن یکی حمزه غلام رفیق اربابم. او که جز تیمار خر و چراندن گوسفندان کاری بلد نبود. حمزة بن عبدالمطلب را میگویم. میگفت پسرم آدمی باید قوی شوکت باشد، باید دست گیر باشد و آبرو مند. باید زبانزد باشد. بعدهم تذکر می داد که مبادا خودش و ارباب گند اخلاق مان را الگوی خویش قرار دهم. من هم خیالش را راحت میکردم و میگفتم اطاعت. همیشه آرزو داشتم جناب حمزه را ببینم. چندباری از دور دیده بودمش! از نزدیک اما نه. دیدنش که فبها، در خانه ی ارباب، اسمش هم استعذار داشت. چرا؟ خب پسر عموی محمد بود. در خانه ی ارباب اگر هاله ای از محمد هم به ذهنت خطور میکرد باید استغفار قبل مرگت را به جا می آوردی. نمیدانم محمد کیست و چه میکند؟ اوراهم چند باری از دور دیده ام. آخر بیشتر اوقات پدر ارباب را همراهی میکند. امروز هم که برای دومین بار همراه ارباب شدم؛ از نزدیک کنار کوه صفا محمد را دیدم. ارباب هرچه خواست به سر تا پایش ناسزا گفت. اورا چندان نمیشناختم اما چهره اش پر از لطف و مهربانی بود. ارباب که داشت فحاشی میکرد حتی نگاهش را هم به سمت او نگرداند. به من اما نگاهی کرد و لبخندی زد که آن لبخند تمام جان و دلم را لرزاند. انگار که در تمام عمرم بار اول باشد لبخندِ انسان میبینم. تا قبل از آن برایم مردی معمولی، بسیار تمیز و مرتب بود. اما بعد از آن لبخندی که به من هدیه داد، چال گونه اش، خال لبش، چشم های مشکی و پرنفوذش، دندان های سفید و مرتبش، گونه های گندم گونش و حتی تک تک تار موهایش برایم زیبا و پرستیدنی شد. لبخند زد و رفت و من در زمان ماندم. اینکه الان در مسجد الاحرام بالای سر ارباب ایستاده ام، با تشر های شدید ارباب است. او بی هیچ خیالی نشسته بود و میخندید و شکم برآمده اش بالا و پایین میپرید. من اما درگیر شده بودم. نمیدانم این درگیری از چه نوع است و علتش چیست؟ اما تمام جانم را احاطه کرده. حتی ورود حمزه و مرحبا گفتن مردم حاضر در مسجد به او و پدرش را هم متوجه نشدم. خیره ام به او و جثه ی تنومندش که هر لحظه به من نزدیک و نزدیک تر میشود. انگشتان دست راستش چنان وسط کمان را در آغوش کشیده و آن را در هوا تکان میدهد، گویی دانه ای برگ نخل است. مبهوت هیبت و جاذبه اش میشوم. در یک قدمی ام میایستد. غضب چهره اش را از این فاصله درک میکنم. اخم بین دو ابروی کمانش لرزه به تنم میاندازد. کمان را که بالا میآورد ناخودآگاه چشم میبندم و عقب میکشم. فریاد ارباب و همهمه ی مسجد که بلند میشود چشم باز میکنم. سر غرق خون اربابم حیرت زده ام میکند. به طرفش میروم. چه زخم بزرگ و عمیقی ایجاد شده. مگر چه شده؟ چه چیزی این اندازه حمزه را خشمگین کرده؟ حمزه در حالی که کمان را از دست راست به چپ جا بجا میکند، فریادش تمام مسجد را میلرزاند : _ابوجهل! تو محمد را دشنام میدهی؟؟؟؟؟ مگر نمیدانی من به دین تو درآمده ام؟؟؟
بعد از مکثی کوتاه، رو به مردمِ متحیر میکند و حرف ناگفته را میگوید : _زین پس، هرچه محمد بگوید، من هم میگویم!!
به رفتن اش زل میزنم. پدرم همیشه میگفت در مسیری زندگی کن که کمترین اثرش آزادگی باشد....
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#تمرین120
#حوراء ✍️
#حمزه_سیدالشهدا
#نقد
داخل کانال جست و جو کنید
باتوجه به حس و حالتان👇🏻
#تمرین1 توصیف مزه دهان
#تمرین2 توصیف حسی که جگرتان را کند
#تمرین3 توصیف پنج صدایی که میشنوید
#تمرین4 توصیف مردی عصبی
#تمرین5 شبی بیدار با چشم خیس
#تمرین6 ویرایش جمله
#تمرین7 لحظه عصبانیت
#تمرین8 بی حساب بهشت رفتن
#تمرین9 روایت در ۱۵ کلمه
#تمرین10 لبخند عصبی
#تمرین11 صد سوژه
#تمرین12 پیشنهاد اسم
#تمرین13 جزئیات تصادف در ۳۰کلمه
#تمرین14 ویرایش جمله
#تمرین15 ویرایش جمله
#تمرین16 شخصیت باحیا
#تمرین17 دفترچه شهید ۱۶ ساله
#تمرین18 کلمه نویسی
#تمرین19 توصیف عقل در کالبد انسان
#تمرین20 تصویر و داستانک
#تمرین21 تصویر و داستانک
#تمرین22 تصویر و داستانک
#تمرین23 الله اکبر
#تمرین24 خواب آسوده
#تمرین25 داستانک مداد در ۱۸ کلمه
#تمرین26 تصویر و داستانک
#تمرین27 تصویر و داستانک
#تمرین28 تصویر و داستانک
#تمرین29 تصویر و داستانک
#تمرین30 تصویر و داستانک
#تمرین31 تصویر و داستانک
#تمرین32 جریان تحریف
#تمرین33 عروس قرآن
#تمرین34 ❌
#تمرین35 ❌
#تمرین36 آخرین حس خوب❗️
#تمرین37 تصویر و داستانک
#تمرین38 خبر خوب شهید حججی برایتان
#تمرین39 ۱۳ زن همراه امام زمان
#تمرین40 نامه به گذشته خود
#تمرین41 از زبان تخم مرغ ازدواج
#تمرین42 زوج مسیحی
#تمرین43 خاطره طنز همکلاسی مجازی
#تمرین44 داستان ۱۰۰ کلمهای
#تمرین45 شما تحت تاثیر فردی
#تمرین46 خاطره به سبک سیال
#تمرین47 سبک سیال
#تمرین48 شخصیت طنز
#تمرین49 ضرب المثل
#تمرین50 مهم؟
#تمرین51 لینکِ کجا؟
#تمرین52 طرح انیمیشن
#تمرین53 صفحه ۳۱۳ قرآن
#تمرین54 آذر سال ۵۶
#تمرین55 جمله نویسی
#تمرین56 نحو شهادتت؟
#تمرین57 صوت و داستانک
#تمرین58 حرفهای فراموش شده دعوا
#تمرین59 پاک کردن عدس امیرالمومنین
#تمرین60 داستانک
#تمرین61 اولین بار در نانوایی
#تمرین62 نماد
#تمرین63 تعجب
#تمرین64 دست خط دکتر
#تمرین65 ملاقات با امام زمان
#تمرین66 صدا و داستان
#تمرین67 محیط و داستان
#تمرین68 آیه و داستانک
#تمرین69 زندگی شهید
#تمرین70 زنی از جرهم
#تمرین71 اسرائیل و مونولوگ
#تمرین72 قهرمانی که نیست
#تمرین73 ایران
#تمرین74 فرشته و داستان
#تمرین75 تصویر و توصیف
#تمرین76 رای دادن
#تمرین77 جای خالی
#تمرین78 رای و هجوم
#تمرین79 شخصیت پردازی صدا❗️
#تمرین80 جا به جایی
#تمرین81 ۴ سال دیگر
#تمرین82 نامه به حاج احمد متوسلیان
#تمرین83 آبادان؟
#تمرین84 ۲ روز به پایان زندگی
#تمرین85 لیله المبیت، مونوعلی
#تمرین86 کلمه نویسی
#تمرین87 حضرت مسلم
#تمرین88 ضد صهیون
#تمرین89 آدم شدن
#تمرین90 ضرب المثل ترکیبی
#تمرین91 روز مباهله
#تمرین92 حدس بزنید چیست؟ بنویسید
#تمرین93 امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس
#تمرین94 دختر نوجوان پاکدامن
#تمرین95 نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴
#تمرین96 شما نارنگی هستید
#تمرین97 داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه
#تمرین98 علی لندی
#تمرین99 سیال ذهن
#تمرین100 تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان
#تمرین101 شروع داستان با یکی از جملهها
#تمرین102 خرمالو و انار
#تمرین103 آدم برفی چای دوست
#تمرین104 میزبانی از زنی مهربان
#تمرین105 کلمه بازی
#تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطهای
#تمرین107 مهندس کیست
#تمرین108 توصیف حسادت
#تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف
#تمرین110 دختر تازه مسلمان
#تمرین111 نماز آیت الله بهجت
#تمرین112 راهیان نور
#تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها
#تمرین114 شب قدر
#تمرین115 دوست و حجاب
#تمرین116 تبلیغ حجاب
#تمرین117 روز قدس
#تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا
#تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره)
#تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت)
#تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جملهای)
#تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص)
#تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور
#تمرین124 هشتگ طرف
#تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم
#تمرین126 روز دختر
#تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱
#تمرین128 کلمه نویسی | همخانواده و متضاد.
#تمرین129 تازه عروس و غذا
#تمرین130 کلمههای سه حرفی مخفف چین؟
#تمرین131 کلمهسازی و داستان نویسی
#تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید
#تمرین133 دیالوگ پوتین
#تمرین134 پس از غدیر(ولایت)
#تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید
#تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره
#تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز
#تمرین138 لامسه و داستانپردازی
#تمرین139 طعم و داستانپردازی
#تمرین140 تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی
#تمرین141 تصور، خانواده، عذر خواهی
#تمرین142 بیماری، کربلا، اربعین
داخل کانال جست و جو کنید
باتوجه به حس و حالتان👇🏻
#تمرین1 توصیف مزه دهان
#تمرین2 توصیف حسی که جگرتان را کند
#تمرین3 توصیف پنج صدایی که میشنوید
#تمرین4 توصیف مردی عصبی
#تمرین5 شبی بیدار با چشم خیس
#تمرین6 ویرایش جمله
#تمرین7 لحظه عصبانیت
#تمرین8 بی حساب بهشت رفتن
#تمرین9 روایت در ۱۵ کلمه
#تمرین10 لبخند عصبی
#تمرین11 صد سوژه
#تمرین12 پیشنهاد اسم
#تمرین13 جزئیات تصادف در ۳۰کلمه
#تمرین14 ویرایش جمله
#تمرین15 ویرایش جمله
#تمرین16 شخصیت باحیا
#تمرین17 دفترچه شهید ۱۶ ساله
#تمرین18 کلمه نویسی
#تمرین19 توصیف عقل در کالبد انسان
#تمرین20 تصویر و داستانک
#تمرین21 تصویر و داستانک
#تمرین22 تصویر و داستانک
#تمرین23 الله اکبر
#تمرین24 خواب آسوده
#تمرین25 داستانک مداد در ۱۸ کلمه
#تمرین26 تصویر و داستانک
#تمرین27 تصویر و داستانک
#تمرین28 تصویر و داستانک
#تمرین29 تصویر و داستانک
#تمرین30 تصویر و داستانک
#تمرین31 تصویر و داستانک
#تمرین32 جریان تحریف
#تمرین33 عروس قرآن
#تمرین34 ❌
#تمرین35 ❌
#تمرین36 آخرین حس خوب❗️
#تمرین37 تصویر و داستانک
#تمرین38 خبر خوب شهید حججی برایتان
#تمرین39 ۱۳ زن همراه امام زمان
#تمرین40 نامه به گذشته خود
#تمرین41 از زبان تخم مرغ ازدواج
#تمرین42 زوج مسیحی
#تمرین43 خاطره طنز همکلاسی مجازی
#تمرین44 داستان ۱۰۰ کلمهای
#تمرین45 شما تحت تاثیر فردی
#تمرین46 خاطره به سبک سیال
#تمرین47 سبک سیال
#تمرین48 شخصیت طنز
#تمرین49 ضرب المثل
#تمرین50 مهم؟
#تمرین51 لینکِ کجا؟
#تمرین52 طرح انیمیشن
#تمرین53 صفحه ۳۱۳ قرآن
#تمرین54 آذر سال ۵۶
#تمرین55 جمله نویسی
#تمرین56 نحو شهادتت؟
#تمرین57 صوت و داستانک
#تمرین58 حرفهای فراموش شده دعوا
#تمرین59 پاک کردن عدس امیرالمومنین
#تمرین60 داستانک
#تمرین61 اولین بار در نانوایی
#تمرین62 نماد
#تمرین63 تعجب
#تمرین64 دست خط دکتر
#تمرین65 ملاقات با امام زمان
#تمرین66 صدا و داستان
#تمرین67 محیط و داستان
#تمرین68 آیه و داستانک
#تمرین69 زندگی شهید
#تمرین70 زنی از جرهم
#تمرین71 اسرائیل و مونولوگ
#تمرین72 قهرمانی که نیست
#تمرین73 ایران
#تمرین74 فرشته و داستان
#تمرین75 تصویر و توصیف
#تمرین76 رای دادن
#تمرین77 جای خالی
#تمرین78 رای و هجوم
#تمرین79 شخصیت پردازی صدا❗️
#تمرین80 جا به جایی
#تمرین81 ۴ سال دیگر
#تمرین82 نامه به حاج احمد متوسلیان
#تمرین83 آبادان؟
#تمرین84 ۲ روز به پایان زندگی
#تمرین85 لیله المبیت، مونوعلی
#تمرین86 کلمه نویسی
#تمرین87 حضرت مسلم
#تمرین88 ضد صهیون
#تمرین89 آدم شدن
#تمرین90 ضرب المثل ترکیبی
#تمرین91 روز مباهله
#تمرین92 حدس بزنید چیست؟ بنویسید
#تمرین93 امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس
#تمرین94 دختر نوجوان پاکدامن
#تمرین95 نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴
#تمرین96 شما نارنگی هستید
#تمرین97 داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه
#تمرین98 علی لندی
#تمرین99 سیال ذهن
#تمرین100 تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان
#تمرین101 شروع داستان با یکی از جملهها
#تمرین102 خرمالو و انار
#تمرین103 آدم برفی چای دوست
#تمرین104 میزبانی از زنی مهربان
#تمرین105 کلمه بازی
#تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطهای
#تمرین107 مهندس کیست
#تمرین108 توصیف حسادت
#تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف
#تمرین110 دختر تازه مسلمان
#تمرین111 نماز آیت الله بهجت
#تمرین112 راهیان نور
#تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها
#تمرین114 شب قدر
#تمرین115 دوست و حجاب
#تمرین116 تبلیغ حجاب
#تمرین117 روز قدس
#تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا
#تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره)
#تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت)
#تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جملهای)
#تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص)
#تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور
#تمرین124 هشتگ طرف
#تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم
#تمرین126 روز دختر
#تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱
#تمرین128 کلمه نویسی | همخانواده و متضاد.
#تمرین129 تازه عروس و غذا
#تمرین130 کلمههای سه حرفی مخفف چین؟
#تمرین131 کلمهسازی و داستان نویسی
#تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید
#تمرین133 دیالوگ پوتین
#تمرین134 پس از غدیر(ولایت)
#تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید
#تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره
#تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز
#تمرین138 لامسه و داستانپردازی
#تمرین139 طعم و داستانپردازی
داخل کانال جست و جو کنید
باتوجه به حس و حالتان👇🏻
#تمرین1 توصیف مزه دهان
#تمرین2 توصیف حسی که جگرتان را کند
#تمرین3 توصیف پنج صدایی که میشنوید
#تمرین4 توصیف مردی عصبی
#تمرین5 شبی بیدار با چشم خیس
#تمرین6 ویرایش جمله
#تمرین7 لحظه عصبانیت
#تمرین8 بی حساب بهشت رفتن
#تمرین9 روایت در ۱۵ کلمه
#تمرین10 لبخند عصبی
#تمرین11 صد سوژه
#تمرین12 پیشنهاد اسم
#تمرین13 جزئیات تصادف در ۳۰کلمه
#تمرین14 ویرایش جمله
#تمرین15 ویرایش جمله
#تمرین16 شخصیت باحیا
#تمرین17 دفترچه شهید ۱۶ ساله
#تمرین18 کلمه نویسی
#تمرین19 توصیف عقل در کالبد انسان
#تمرین20 تصویر و داستانک
#تمرین21 تصویر و داستانک
#تمرین22 تصویر و داستانک
#تمرین23 الله اکبر
#تمرین24 خواب آسوده
#تمرین25 داستانک مداد در ۱۸ کلمه
#تمرین26 تصویر و داستانک
#تمرین27 تصویر و داستانک
#تمرین28 تصویر و داستانک
#تمرین29 تصویر و داستانک
#تمرین30 تصویر و داستانک
#تمرین31 تصویر و داستانک
#تمرین32 جریان تحریف
#تمرین33 عروس قرآن
#تمرین34 ❌
#تمرین35 ❌
#تمرین36 آخرین حس خوب❗️
#تمرین37 تصویر و داستانک
#تمرین38 خبر خوب شهید حججی برایتان
#تمرین39 ۱۳ زن همراه امام زمان
#تمرین40 نامه به گذشته خود
#تمرین41 از زبان تخم مرغ ازدواج
#تمرین42 زوج مسیحی
#تمرین43 خاطره طنز همکلاسی مجازی
#تمرین44 داستان ۱۰۰ کلمهای
#تمرین45 شما تحت تاثیر فردی
#تمرین46 خاطره به سبک سیال
#تمرین47 سبک سیال
#تمرین48 شخصیت طنز
#تمرین49 ضرب المثل
#تمرین50 مهم؟
#تمرین51 لینکِ کجا؟
#تمرین52 طرح انیمیشن
#تمرین53 صفحه ۳۱۳ قرآن
#تمرین54 آذر سال ۵۶
#تمرین55 جمله نویسی
#تمرین56 نحو شهادتت؟
#تمرین57 صوت و داستانک
#تمرین58 حرفهای فراموش شده دعوا
#تمرین59 پاک کردن عدس امیرالمومنین
#تمرین60 داستانک
#تمرین61 اولین بار در نانوایی
#تمرین62 نماد
#تمرین63 تعجب
#تمرین64 دست خط دکتر
#تمرین65 ملاقات با امام زمان
#تمرین66 صدا و داستان
#تمرین67 محیط و داستان
#تمرین68 آیه و داستانک
#تمرین69 زندگی شهید
#تمرین70 زنی از جرهم
#تمرین71 اسرائیل و مونولوگ
#تمرین72 قهرمانی که نیست
#تمرین73 ایران
#تمرین74 فرشته و داستان
#تمرین75 تصویر و توصیف
#تمرین76 رای دادن
#تمرین77 جای خالی
#تمرین78 رای و هجوم
#تمرین79 شخصیت پردازی صدا❗️
#تمرین80 جا به جایی
#تمرین81 ۴ سال دیگر
#تمرین82 نامه به حاج احمد متوسلیان
#تمرین83 آبادان؟
#تمرین84 ۲ روز به پایان زندگی
#تمرین85 لیله المبیت، مونوعلی
#تمرین86 کلمه نویسی
#تمرین87 حضرت مسلم
#تمرین88 ضد صهیون
#تمرین89 آدم شدن
#تمرین90 ضرب المثل ترکیبی
#تمرین91 روز مباهله
#تمرین92 حدس بزنید چیست؟ بنویسید
#تمرین93 امام حسین کیست؟ برای نوجوان نویس
#تمرین94 دختر نوجوان پاکدامن
#تمرین95 نام به برگ اعظم سال ۱۴۰۴
#تمرین96 شما نارنگی هستید
#تمرین97 داستان از ۱۰ دیده، ۵شنیده و فکر در لحظه
#تمرین98 علی لندی
#تمرین99 سیال ذهن
#تمرین100 تفکر به یک فیلم و نوشتن داستان
#تمرین101 شروع داستان با یکی از جملهها
#تمرین102 خرمالو و انار
#تمرین103 آدم برفی چای دوست
#تمرین104 میزبانی از زنی مهربان
#تمرین105 کلمه بازی
#تمرین106 داستان با کلمات ۴ حرفی و۴ نقطهای
#تمرین107 مهندس کیست
#تمرین108 توصیف حسادت
#تمرین109 پنج دقیقه قبل تصادف
#تمرین110 دختر تازه مسلمان
#تمرین111 نماز آیت الله بهجت
#تمرین112 راهیان نور
#تمرین113 مهمانی از زبان مزه ها
#تمرین114 شب قدر
#تمرین115 دوست و حجاب
#تمرین116 تبلیغ حجاب
#تمرین117 روز قدس
#تمرین118 ارتداد و درمانش با دعا
#تمرین119 من حیث لا یحتسب ( خاطره)
#تمرین120 شما تازه مسلمانید( خلق موقعیت)
#تمرین121 شهید حسن صیاد خدایاری( یادداشت3جملهای)
#تمرین122 خواهرشوهر و درست کردن فلافل( راویی اول شخص)
#تمرین123 اولین چهار شنبه بعد ظهور
#تمرین124 هشتگ طرف
#تمرین125 زن و شوهر اسپانیایی در حرم
#تمرین126 روز دختر
#تمرین127 دختری در سال ۱۳۴۱
#تمرین128 کلمه نویسی | همخانواده و متضاد.
#تمرین129 تازه عروس و غذا
#تمرین130 کلمههای سه حرفی مخفف چین؟
#تمرین131 کلمهسازی و داستان نویسی
#تمرین132 ج ن ن جمله بنویسید
#تمرین133 دیالوگ پوتین
#تمرین134 پس از غدیر(ولایت)
#تمرین135 مسلمانان صبرستان، سه زاویه دید
#تمرین136 خواب، حرم حضرت رقیه، گوشواره
#تمرین137 تلظی، ماهی کوچولوی قرمز
#تمرین138 لامسه و داستانپردازی
#تمرین139 طعم و داستانپردازی
#تمرین140 تصور عاقبت اعتیاد به فضای مجازی
#تمرین141 تصور، خانواده، عذر خواهی
#تمرین142 بیماری، کربلا، اربعین
#تمرین143 هالیوود
#تمرین144 ایرانی آمریکا نشین
#تمرین145 ادامهاش با شما...
#تمرین146 من یک دخترِ...
#تمرین147 اغتشاش
#تمرین148 بر میگردد به ان روز که تنها بودم...
#تمرین149 با توجه به متن زندگیتان را تعریف کنید
#تمرین150 با توجه به متن بنویسید
#تمرین151 تکرار
#تمرین152 اشتراک لفظی
#تمرین153 دوست پروانه