eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
این هفته آخرین کلاس این دوره‌ی شهرکتاب بود. مثل همیشه شورانگیز و سخت و زجرآور و دلگرم‌کننده و پرهراس. من آدم تنبیه‌ام. راستش وقتی ازم تعریف می‌شود (با این که مثل بیشتر انسان‌ها به شدت برایش می‌میرم) این قدر خجالت می‌کشم که زود حرف طرف مقابلم را به بهانه‌ای قطع می‌کنم. اما وقتی تنبیه می‌شوم موتورم آتش می‌شود. برای همین ۱۲ سال پیش که خیلی‌ها باور نمی‌کردند رمان را هم بشود در کارگاه نوشت (و برخی هم تمسخر می‌کردند) سر لج افتادم و گفتم تا ۱۰۰ رمان حاصل کارگاه‌هایم نشود رهایش نخواهم کرد. اصلا خاطرم نیست از ابتدا چند نفر سر کارگاه‌هایم نشسته‌اند اما اخیرا برای موضوعی کاری مجبور شدم عناوین‌ را لیست کنم. البته که حتما چند تایی از خاطرم رفته اما تاکنون ۹۵ رمان به صورت قطعی در کارگاه‌های من تمام شده‌اند. از این تعداد ۷۲ رمان منتشر شده‌اند. ۸ تا در دست انتشارند. ۹ رمان به ناشر ارائه شده‌اند و متاسفانه ۶ عنوان از آن‌ها هرگز نتوانسته‌اند از سد سانسور بگذرند. هر آموزگاری می‌داند حداقل ۱۰ برابر آن چه می‌آموزاند، می‌آموزد. معلمی برای من دو کامیابی سترگ داشت. تدریس، بزرگترین لطفی که در حق من کرد کم کردن از بی‌قراری‌ام بود. من عاشق نوشتن در همه‌ی زمینه‌ها هستم. از کارهایی بسیار تجربی تا نوشتن تقریبا در همه ژانرها. و چون رابطه‌ی شدید عاطفی با نوشته‌ی بچه‌ها برقرار می‌کنم احساس می‌کنم هر رمانی که می‌نویسند من دارم می‌نویسم. برای همین میل مفرط نوشتن داستان‌های مختلف در من با شروع کلاس‌ها فروکش کرد و توانستم در حوزه‌های بنویسم که گمان می‌کردم توانایی بیشتری در آن دارم. سود بزرگ دیگری هم این که، تدریس باعث شد وجدان کاری‌ام افزایش یابد. از زمان تدریس به این سو همواره سعی می‌کنم صادق باشم و توصیه‌هایی که به بچه‌ها می‌کنم، خودم مجری‌شان باشم. مثلا همیشه به بچه‌ها می‌گویم مقهور خستگی نشوید. مقهور جلوه‌گری نشوید. نخواهید زود سر و ته اثر را هم بیاورید تا زودتر وارد بازارش کنید. تا زودتر تحسین بخرید. هیچ تحسینی به اندازه‌ی راحتی وجدان خودتان در زمان تنهایی، موثر نیست. وجدان راحتی که به شما می‌گوید در زمان نوشتن این اثر، مردی و زنده شدی. حالا اگر خوب نشده در بعدی جبران می‌کنی. در همین لحظه افراشته‌ترین انوار قلبم را نثار تک تک‌تان می‌کنم. خدا می‌داند گاه چه طور در لابه‌لای ثانیه‌های گذر روز از شب، چهره به چهره، رو به رو، یادتان جانم را بهار می‌کند. @anarstory