eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
891 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
152 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ نقد و بررسی رمان «از کدام سو، نوشته نرجس شکوریان ‌فرد» توسط همه ناربانویی‌ها با مدیریت بانو ایرجی جمعه شب‌ها ساعت ۲۲ در ناربانو منتظر حضور به موقعِ شما عزیزان هستیم😊
به بهای آزادی دروغی‌شان، امنیتمان را گرفتند... چهل روز است که خیابان‌هایمان شده عرصه آزادی‌شان ... برای تارموی زنی، چادرها کشیدن از سر زنان ... برای بوسیدن و خنده‌ی شهوانی آزادشان، مادری شد آخرین بوسه‌‌ روی پیشانی جوانش حسرت سالهای آینده‌‌اش... برای آغوش رایگانشان ، آغوش پدرانی سرد شد، به سردی سنگ قبری برای فرزند... برای مختلط شدن سلف‌هاشان ، خون‌ها درهم آمیخت ، خون مادر و فرزندی زیر گلوله‌ی دشمن ... آزاد باشید که نوزادی جای شیر، گلویش پر خون شد ... آزاد باشید که زنان چهل روزست آزادی ندارند، چهل روزست از ترس اراذل وحشی چون شما هیچ کس آزادی ندارد، امنیت ندارد، حال خوش ندارد، اصلا زندگی ندارد...! نیروهای خدوم نظامی بدانید اگر بازهم مماشات کنید، باز هم گلوی بی‌گناهی گلوله باران می‌شود ، باز هم مادری بی فرزند و فرزندی بی‌پدر می‌شود ... ما برای آزادی تمام و کمال از شر اراذل خیابانی محاکمه می‌خواهیم، برخورد می‌خواهیم، آن که هنوز توی خیابان است دیگر مطالبه‌گر نیست، قاتل است ... قاتل خون‌های حرم شاهچراغ، قاتلین را دستگیر و به سزای اعمال برسانید تا جری تر نشدند و گلوهای بیشتری را چنگ نینداختند ... ز.همسفر
🔶 پویش مردمی خواستار اشد مجازات برای اغتشاشگران و عاملان تروریستی شاهچراغ و نه به مماشات آشوبگران👇 به این پویش بپیوندید. https://www.farsnews.ir/my/c/169114 🔸تنهامسیری شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
"دیمی" - یه چندتایی کشته شدن؛ چهارده، پونزده‌تایی...بیشترشونم مَردن...یه خانومی فقط بوده...نه عامو شخصیت‌ خاصی نبودن...همینجوری می‌کشته...نه خدا رو شکر....شاهچراغ، ما رو نطلبیده بود، یعنی الان چند ساله نطلبیده...همو وَرا هم بودیم اتفاقاً...سر دُزَک چند تا پاساژو دیدیمو زودم اومدیم...بعد شنفتیم ای خبرا بوده... گزارشش تمام می‌شود و بعد آخر حرفش هر هر می‌خندد. دستم را روی میله‌ها جابه‌جا می‌کنم و سرم را می‌چرخانم. دوست دارم ببینم چه کسی دارد خدا را شکر می‌کند برای طلبیده نشدن... توی ردیف دوم نشسته...گوشی‌اش هنوز روی گوشش است‌ با چند تا قربونت برم و قربونت برم خداحافظی می‌کند. سرش را تکان می‌دهد و موهایش را پس می‌زند. چشم‌های ریز قاب گرفته‌اش دیده می‌شوند. چشم‌هایش می‌خندند. لب پاینش را توی دهان می‌گیرد، بعد هم لب بالا را. رژ لبش تازه‌تر می‌زند. کنار او زنی نشسته‌است، دخترش را روی زانویش نشانده، آرام توی موهایش چنگ می‌زند‌. به همه‌ی خانم‌های توی اتوبوس، که هفده هجده نفر بیشتر نیستند، نگاه می‌کنم. همه توی عالم خودشان غرق شده‌اند. بعضی‌ها به صفحه‌ی گوشی‌شان نگاه می‌کنند. بعضی‌ها با خیابان و مغازه‌ها مشغولند. خانمی کنار من ایستاده‌ است. احساس می‌کنم می‌خواهد حرفی بزند. چادرش را محکم می‌گیرد. به صاحب صدا نگاه می‌کند. یاد ون و آن اتفاق می‌افتم‌...همان خانمی که تذکر داد... جلوتر می‌رود و با فاصله‌ی کمی روبه‌روی دختر می‌ایستد: خانم صداتون بلند بود تو گوش ما هم رف. جسارته ولی شما فک کِردی دیمی کشته شدن؟ الانو اگه بری سراغ بیگیری بیبینی اینا کی بودن، چی کارَه بودن...ثابِتِت میشه همه‌شون تک بودن...شما فک کِردی شهید شدن همیجوریه؟! کلا همه چی همیجوریه...هیچی به هیچی ربطیش نداره؟ ایی چی که به اسم آزادی آزادی چند ساله افتاده تو جونتون و حالا هم دارین توش غلت می‌‌خورین و باز هم احساس خفگی داره خفه‌تون می‌کنه، هیچ ربطی به ایی جریانو نداره...ها؟ یه وجب شال دور گردنتون بود، همو هم برداشتین...اصلا پی‌ش نرفتین بفهمین کی داره می‌گه بردارین؟ واس چی‌چی می‌گه بردارین؟ فکر نکِردین آخرش نتیجه‌اش چی چی میشه؟ نتیجه‌اش میشه ایی پررویی...میشه ایی غلط زیادی...راه بیفته طرف امرو تا حرم بیاتِش...بره تو حرم...تفنگ بکشه رو مردم... حالا رویش را از دختر برمی‌گرداند و بلندتر داد می‌زند: هی ریختن تو خیابون...هی رقصیدن و کف زدن و شعار دادن...هی همه چیو به مسخره گرفتن..‌.آخرش شد ایی...بابا خوف ورتون نمی‌داره از این خونا؟ جوونی‌تونو می‌گیره...تا کی می‌خوین نفهمین؟ دیگر بغضش می‌ترکد و می‌زند زیر گریه... خانم دیگری از جایش بلند می‌‌شود و به سمتش می‌رود. انگار می‌خواهد آرامش کند. به دختر نگاه می‌کنم. سرش را می‌کند توی گوشی. باز هم انگار دارد خودش را به نفهمی می‌زند.
زمانم تسلیت باورش مشکل بود؛ اما خودم دیدم رعب و وحشت را در حرم امن برادر امام رئوف، شاهچراغ (علیهما‌السلام) خودم دیدم شیطان پلیدی را که هار و مست، فرشتگان را به رگبار ‌بست. خودم دیدم تصویر فرشته‌مادری را که آغوش سردش را بدن غرق به خون فرزندش پرکرده بود. خودم دیدم چشمان بهت‌زده دختری را که به فاصله یک نماز و زیارت، خاک یتیمی بر سر و صورتش نشسته بود. خودم دیدم زن جوانی را که به سر و سینه می‌زد و بی‌چراغ شدن خانه و زندگی‌اش را در حرم شاهچراغ فریاد می‌کشید. خودم دیدم گرگ تروریستی را که پوزه کثیف و سیاهش را می‌جنباند و از دراز بودن سر این ماجرا می‌گفت و از اتحاد با جوانان هم‌وطنم برای رسیدن به مقاصد شومشان. آماده باش. خشابت را پرکن و آماده دست‌گرفتن اسلحه مقابل دختر و پسر همسایه و فامیل و دوست و همکلاسی‌ات باش؛ همان‌هایی که عمری، با جانم و عمرم و عزیزم خطابشان ‌کردی. امروز تو خواسته و ناخواسته آلت دست و بنده بی‌چون و چرای تروریست‌ها شده‌ای. آزاده دیروز بندگی‌ات مبارک!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای آزادیت ، آزادیش ، آزادی تان؟! آن ها که هنوز گیج اند ، هنوز خط خود را مشخص نکردند بدانند ، ببینند و اشک بریزند که فریاد آزادی شان که ها را آزاد کرد؟! زن مسلمان بی گناه غرق در خون را یا وحوش داعشی شیطان صفت را!!!! صحن رد می کند ، انسان می کشد ... شبستان می گذارد ، انسان می کشد ... آزاد است دیگر ... نیروهای امنیتی کجان؟! وسط خیابان برای شنیدن فریاد آزادی اراذل درونی ... بفرمایید لذت ببرید از آزادی سیاه تان! ز.همسفر
عشق‌یعنی‌ضربان‌حرم.mp3
3.97M
🥀 عشق یعنی ضربان حرم... 🎤 سیدرضا نریمانی پ.ن: جای حاج قاسم چقدر خالیه...😭 http://eitaa.com/istadegi