eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
900 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
161 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
م که.: نوبت ماست که دیگه بتازونیم....! حیف رأفت اسلامیم اجازه نمیده... مَهِ یاس: لعنت بر هم وطنی که خون هم وطن را ریخت تا هم رنگ بیگانه بشه. ‌roghani: سلبریتی ها و دوستان عزیز لیدر اعلام کردن برا ما شیراز تو جغرافیای ایران نیست :) شیرازی ها هم ایرانی نیستن. ما فقط برا ایرانی ها دل می‌سوزونیم :)... ..............: _بخاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون... _بقیه زن ها رو با گلوله می‌بندن، چون خواهراشون نیستن... 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: آهای کورش پرستان، شیراز پایتخت آریایی‌‌تان است. حرفی نظری؟ ‌roghani: - برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون... - آها، همون زنه که بچه تو بغلشه؟ حله! می‌زنمش... MAHDINAR✒️♣️: هنگام شفق بود... مَهِ یاس: به خاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون... برو کم لاف بیا، برادران ما آنهای بودند که به خاطر آزادی ما جنگیدند و خون دادند، نه شما «نا برادران، نامردان» که خون می‌گیرید. Arn: شاعر شدم از وقتی خون قاضی میدان شد...شعری که سرودم را جسمیست که بی جان شد... ‌roghani: تاریخ همواره در حال تکرار است... و تاریخ تحریف نخواهد شد :) Arn: از شاهچراغ امد نجوای به خون خفته....بر من تو بخوان روضه<فتوای جنون گفته.... ‌roghani: و دوباره حکایت چادر های خونی :) ایگل: برای کشتن زن و بچه ها با کلاشینکف برای زنده زنده سوزوندن بسیجی ها برای رقصیدن روی خون شهیدا برای آزادی حواله کردن آلت تناسلی به مخالفها برای سرکوب هر کسی که غیر ماست برای آویزان کردن جنازه از درخت وتیر برق ها برای ساختن جوی خون توی حرم ها برای ویران کردن‌ سرزمین اجدادی برای اینکه من پر از عقده و شهوتم برای نابودی اسم ایران برای آتش زدن قرآن برای نابودی شاهچراغ و امام رضا برای تکه تکه کردن خاکمون برای سوزوندن روسری ها برای عریان گشتن تو خیابون ها برای.... برای نابودی هست و نیستمون برای زن زندگی آزادی Arn: قصه انگشت با تسبیح اخر به خلیفه اش رسید.....نذر چون بیش از صد است باید به اول باز گشت....در رهت نذر هزاران جان عاشق کرده ایم...خون ما رنگین ترست از جان مظلوم شهید؟... :): فقط اونایی خواهراشونن که روسری از سر بکنن، لخت شن، فحش بدن و وحشی بازی در بیارن.
سکوت همه آدمهایی که فقط انتظار فرج دارند، علت این حوادث نیست؟ ⁉️کی قرار است در این میدان جنگ نرم و جهانی، سهمی از سربازی هم مال ما باشد!؟ تا کی سکوت و احتیاط؟ 💭جوانان! در منظومه فکری فرماندهی کل قوا، محافظه کاری نقطه ی مقابل جهاد است... 🗣_ برخیزید، به جهاد تبیین! خیلی برایت سخت است که کودک یکساله.....💔 بأی ذنب قُتلت؟؟؟!!! در باغ شهادت را نبسته‌اند... مرد میدان می‌خرند! خبرنگار : پانزده شهید، تقدیم جمهوری اسلامی شدند... نتیجه ی مصمم بودن دشمن بر باطل، و تزلزل شیعیان بر حق خویش، می‌شود شهادت چهار کودک.... بأی ذنبٍ قُتلت؟ برای ترسیدن، به وقت بوسیدن!
رقیه جان، به همراه علی اصغر، آغوش بگشای برای کودکان شهید شیرازی... که قسم به پدرت، تمام کودکان به ناحق کشته شده را خودت به استقبال آمده‌ای :)
کاش مادر آن کودکِ مجروحِ یک ساله ی بی‌نام، پیدا می‌شد... از درد غربتش، بغضم گلوگیر می‌شود! _فرض‌مان این باشد مادرش زنده است هنوز! قبول؟
تمام سلبریتی هایی که در آتش اغتشاش دمیدن ، در خون تک تک شهدای مظلوم شریکن! 🖤
چقدر این صحنه ها آشناست... اولین چیزی که بعد از دیدن این تصاویر به خاطر آوردم؛ تصویری مربوط به انفجار مدرسه‌ای در افغانستان بود. مدرسه‌ای که عادی بود؛ اما بعد به یک مدرسه خاص تبدیل شد. مدرسه دخترانه سیدالشهدا، با نامی که حقیقتا براندازه‌اش است. تصویر مردی با شماره مخصوص کفش‌داری حرم، یک عکس را برایم زنده کرد. عکس کفشی از یکی از دختران مدرسه سیدالشهدا، که احتمالا خودش آسمانی شده بود. خواهران ما را مظلومانه به شهادت رساندند؛ کسی صدایش به اعتراض بلند نشد. قلمت بشکند تاریخ، اگر این‌بار هم سکوت کنی و ننویسی چه بر سر هم‌وطنان بی‌گناه و بی‌دفاع ما آمد. قلمت بشکند تاریخ اگر ننویسی که چه آمد به سر دخترک شیرازی
«روی سنگ‌ها» با دوتا چشم تیله‌ای مشکی به مادرش نگاه کرد. مادر که چادر را روی سر انداخت، پر چادر او را در مشتش گرفت. مادر نگاهی به او انداخت و گفت: «ماشینت رو چرا نمی‌ذاری خونه پسرم؟» ماشین کوچکش را محکم‌ به خودش فشار داد و گفت: «میخوام بیارمش حرم. روی سنگ تندتر میره.» با پای کوچک او تا حرم یک ربع راه بود. چشم مادر به گنبد و گلدسته‌ها که افتاد زیر لب گفت:«السلام علیک یا احمد بن موسی» سرش را بالا گرفت و چشم‌های نم‌دار مادر را دید. ماشین را به سینه‌اش چسباند و سرش را کمی به سمت حرم خم کرد. از شبستان رد شدند. چشم‌هایش به سنگ‌فرش‌ها بود. لذت سر دادن ماشین روی سنگ‌ها، دلش را آب کرده بود. نزدیک به ضریح رسیدند. چادر مادر را تکان داد. نگاه مادر را که دید، گفت: «مامان همین‌جا بشینیم من بازی کنم؟» مادر با چشم‌های سرخ نگاهش کرد. روی زانو خم شد. پشت دست پسرش را نوازش کرد و گفت: «مگه دوست نداشتی بریم حرم امام رضا؟ بیا اول بریم سلام کنیم به برادر امام رضا و دعاکنیم که زود زود بریم مشهد. بعدشم بریم ماشین بازی کن رو سنگا. باشه؟» لبخند روی لب‌ پسر نشست. سرش را تکان داد. چادر مادر را در مشت کوچکش فشرد. چند قدمی ضریح، صدای وحشتناکی با صدای جیغ و فریاد، همه‌جا پیچید. مادر با قلب پر تپش، با شتاب، پسر را بغل کرد. ماشین که از دستش افتاد، با دو چشم‌ تیله‌ای مشکی به ماشینش نگاه کرد که روی سنگ‌های نزدیک ضریح سر می‌خورد. لحظه‌ای بعد او هم با مادرش کنار ماشین روی سنگ‌های حرم سر خوردند، با پیکرهای پر از خون.
حالا می‌فهمم چرا باید به خون عزیزانمان بنشینیم. چون جمهوری اسلامی حرم است و دشمنِ ما دشمن حرَم.
@Madahionlin1_1533980670.mp3
زمان: حجم: 7.07M
آرزوم شهــــــــــادته حین زیارت 🕊💔😭 🎙سید رضا نریمانی  
Reza Narimaniعشق‌یعنی‌ضربان‌حرم.mp3
زمان: حجم: 3.97M
🥀 عشق یعنی ضربان حرم... 🎤 سیدرضا نریمانی پ.ن: جای حاج قاسم چقدر خالیه...😭 http://eitaa.com/istadegi
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی ولی‌الله کلامی زنجانی، مداح اهل بیت، در رثای شهدای شاهچراغ در حضور رئیس‌جمهور چون تلخ شد ز قصه شیراز کام ما بیتی سرود حافظ شیرین کلام ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما