بسم الله الرحمن الرحیم
<خیابون آزادی>
وسط خیابون وایساده بود و مدام شعار میداد که: زن- زندگی- آزادی.
همونطور که میلهی اتوبوس رو گرفته بودم و با هر ترمزش، تلوتلو میخوردم از اینور به اونور، با خودم و توی ذهن خودم باهاش دردِ دل میکردم که:
" الان فکر میکنی ما زن نیستیم؟ یا زندگی نمیکنیم؟ یا آزاد نیستیم؟ یعنی چی این شعار!
منکه به زن بودنِ خودم شک ندارم، اگه تو شک داری دیگه، مشکل از خودته... زندگی ام که، داریم زندگی میکنیم دیگه، یعنی تو زنده نیستی؟ یا شایدم فکر میکنی که روحی و بخاطر روح بودنت، حق داری اینطوری بکَنی و بپری جلوی اتوبوس، شعار بدی و مردم و از زار و زندگی بندازی!...
یا اینکه آزاد نیستی؟ که اگه آزاد نبودی که تا این موقع شب بیرون نبودی و وسط یه خیابون شلوغ، بین اینهمه مرد، واسه خودت وول وول نمیخوردی به شعار و لگد زدن به تابلوی برق و کشیدن چادر از سر اون پیرزن بیچاره!
آزادی یعنی همین دیگه، یعنی همینکه من و تو و امثال ما خانوما، در حالت عادی تا ده یازده شب، تو پارکا و بوستانا و خیابونای این شهر، راحت چرخ میخوریم و میگردیم و میخندیم و کسیام نمیتونه بهمون نگاه چپ بکنه و بگه خانوم چرا بالا چشمت ابروئه!
یعنی همین که خروس خون و سپیدی صبح نزده، زودتر از مردا از خونه میزنیم بیرون و با اتوبوس و تاکسی و مترو، از این سر شهر میریم اون سر شهرو چه خیابون شلوغه چه خلوت، کسی نیست که جرئت کنه، بهمون بگه خانوم خرت به چند!
نکنه آزادی خودخوانده توسط مردا، توی اون کشور اروپایی چشمتو گرفته که خانوماش وقتی ده یازده شب میخوان از سر کار برگردن، مجبورن یه اسپری لجن به خودشون بزنن که تو یه کوچه ی خلوت، یا زیر یه گذر تاریک، یا ته یه خیابون سوت و کور، اگه کسی بهشون طمع کرد و بهشون حمله کرد، از بوی تعفن و لجن اسپری که به خودشون زدن بدش بیاد و پیف پیف کنان راهشو بکشه و بره!
تو دقیقا کدوم آزادی رو توی این شعارت میخوای؟
نکنه منظورت از آوردن شعار کومله دموکراتا به زبونت، همون آزادیه که خانواده آوین قادری گولشو خوردن و دختر شونزده هیفده سالشونو فرستادن وسط یه گله گرگ کومله، که بعدا مجبور بشن التماس کنن که جنازه دخترشونو بهشون تحویل بدن، تا حداقل بتونن سر قبرش بخاطر رنجی که این بچه کشید زجه بزنن.
رنجی که از همین کومله دموکراتای سازنده ی شعاری که میدی کشید و هرکاری کرد برگرده پیش خونوادش موفق نشد و آخرش واسه خلاصی از اونهمه خفت و خواری زن کومله، راهی واسه آزادشدنش جز تموم کردن زندگیش ندید و تو سالروز تاسیس این گروهک تروریستی، سر اسلحه رو گذاشت تو دهنشو شلیک کرد...
تو دقیقا کدوم آزادی رو میخوای؟
حداقل بگو... انتخاب کن!
#آزادی
#زن_زندگی_آزادی
#حقیقت_زن
#نویسندگی
#سمافاسمان
#sf
#:)
م که.:
نوبت ماست که دیگه بتازونیم....!
حیف رأفت اسلامیم اجازه نمیده...
#خندههای_هیستریکی
#نورسان
#شیراز_تسلیت
مَهِ یاس:
لعنت بر هم وطنی که خون هم وطن را ریخت تا هم رنگ بیگانه بشه.
roghani:
سلبریتی ها و دوستان عزیز لیدر اعلام کردن برا ما شیراز تو جغرافیای ایران نیست :)
شیرازی ها هم ایرانی نیستن.
ما فقط برا ایرانی ها دل میسوزونیم :)...
#شاهچراغ
..............:
_بخاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون...
_بقیه زن ها رو با گلوله میبندن، چون خواهراشون نیستن...
#تسلیت
🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷:
آهای کورش پرستان، شیراز پایتخت آریاییتان است. حرفی نظری؟
#شیراز
#حمله_تروریستی
#شیراز_تسلیت
#ایران_مقتدر
#اسماعیل_واقفی
roghani:
- برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون...
- آها، همون زنه که بچه تو بغلشه؟ حله! میزنمش...
#شیراز
#وطن
#شاهچراغ
MAHDINAR✒️♣️:
هنگام شفق بود...
#مهدینار
مَهِ یاس:
به خاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون...
برو کم لاف بیا، برادران ما آنهای بودند که به خاطر آزادی ما جنگیدند و خون دادند،
نه شما «نا برادران، نامردان» که خون میگیرید.
#شیراز_تسلیت
#مَهیاس
Arn:
شاعر شدم از وقتی خون قاضی میدان شد...شعری که سرودم را جسمیست که بی جان شد...#شاهچراغ_تسلیت
roghani:
تاریخ همواره در حال تکرار است...
و تاریخ تحریف نخواهد شد :)
#شاهچراغ
#شیراز
#وطن
Arn:
از شاهچراغ امد نجوای به خون خفته....بر من تو بخوان روضه<فتوای جنون گفته....#شاهچراغ_تسلیت
roghani:
و دوباره حکایت چادر های خونی :)
#شاهچراغ
#شیراز
#وطن
ایگل:
برای کشتن زن و بچه ها با کلاشینکف
برای زنده زنده سوزوندن بسیجی ها
برای رقصیدن روی خون شهیدا
برای آزادی حواله کردن آلت تناسلی به مخالفها
برای سرکوب هر کسی که غیر ماست
برای آویزان کردن جنازه از درخت وتیر برق ها
برای ساختن جوی خون توی حرم ها
برای ویران کردن سرزمین اجدادی
برای اینکه من پر از عقده و شهوتم
برای نابودی اسم ایران
برای آتش زدن قرآن
برای نابودی شاهچراغ و امام رضا
برای تکه تکه کردن خاکمون
برای سوزوندن روسری ها
برای عریان گشتن تو خیابون ها
برای....
برای نابودی هست و نیستمون
برای زن زندگی آزادی
#زن_زندگی_آزادی
Arn:
قصه انگشت با تسبیح اخر به خلیفه اش رسید.....نذر چون بیش از صد است باید به اول باز گشت....در رهت نذر هزاران جان عاشق کرده ایم...خون ما رنگین ترست از جان مظلوم شهید؟...#شاهچراغ_تسلیت
:):
فقط اونایی خواهراشونن
که روسری از سر بکنن،
لخت شن،
فحش بدن و
وحشی بازی در بیارن.
#مرگ_بر_سلبریتی_خائن
+ ما لخت به دنیا میایم و لخت دنیا رو ترک میکنیم.
پس چرا لخت زندگی نکنیم؟
- ما خفه به دنیا میام و خفه هم از دنیا میریم.
پس نظرت چیه الان خفه شی؟! ☺️
#زن_زندگی_آزادی
#نورسان