🔴فوری /اختصاصی
اعطای نشان ذوالفقار ، بالاترین مدال افتخار جمهوری اسلامی ایران توسط فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنه ای به سردار سرلشکر پاسدار قاسم سلیمانی فرمانده مقتدر نیروی قدس سپاه
#امام_خامنه_ای
#ذوالفقار
#سردار_قاسم_سلیمانی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✡ ریشه یهودی مسأله خلق قرآن و برخورد امام هادی علیهالسلام (1)
1⃣ از بحثهای مهمی که در طلیعهی قرن سوم و در عصر حیات امام هادی علیهالسلام، جهان فکری اهلسنت را به خود مشغول کرد، جدال بر سر مسألهی حدوث و قِدَم قرآن بود که سبب ایجاد دودستگی میان اهلسنت شد.
2⃣ #اهل_حدیث قائل به قدیم بودن «کلام اللّه» بودند و #معتزله معتقد به حادث و مخلوق بودن قرآن بودند.
3⃣ اهمیت این بحث کلامی از آنرو بود که ملاک توحید و شرک قرار گرفته بود.
4⃣ معتزله اعتقاد به قدیم بودن قرآن را شِرک میدانستند و گروه مقابل مخلوق دانستن قرآن را کفر میشمردند.
5⃣ از آنجا که مسألهی خلق قرآن از مباحث جدلانگیز زمان امام هادی علیهالسلام بود، در کنار مباحث ریشهشناسی، جا دارد تا بررسی شود که پیشوای دهم شیعیان، چه واکنشی در برابر این مناقشات داشتند و چه موضعی برگرفته بودند.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✡ ریشه یهودی مسأله خلق قرآن و برخورد امام هادی علیهالسلام (2)
1⃣ مناقشه درباره مخلوق یا غیرمخلوق بودن قرآن کریم از مباحث مهمی بود که میان مسلمانان گفتوگو و جدل ایجاد کرد. در تاریخ کلام اسلامی، هیچ مبحثی همچون این بحث، موجب اختلاف نشده است. این اختلاف ناشی از این بود که گروهی هوادار حادث بودن کلام خدا و گروهی دیگر طرفدار قدیم بودن آن شدند.
2⃣ در اصطلاح فلسفه، «حدوث زمانی»، عبارت از حاصل شدن و بهوجود آمدن شیء است، پس از آنکه نبوده است. اصطلاح «قِدَم زمانی» نیز عبارت از بودن شیء است، بهنحوی که ابتدایی برای زمانِ وجود آن نباشد.
3⃣ مطرحکنندهی نظریه خلق قرآن، جَعْد بن دِرهَم بود. بنا به نقل ذهبی، جَعد بن دِرهم، از متکلمان نیمه نخست قرن دوم و شاگرد وَهب بن مُنَبّه بود.
4⃣ ذهبی، وهب بن منبّه را العلّامة الأخبارى القصصى معرفى کرده است، که بیشتر دانش وى از #اسرائیلیات و صحیفههاى #اهل_کتاب بود. بنا به نقل ابن سعد، وهب مدعى بود که 92 کتاب خوانده است که همهی آنها از آسمان نازل شدهاند. 72 تا از آنها در #کنیسهها و دست مردم هستند و از 20 تاى آنها جز عده اندکى، کسى آگاهى ندارد!
5⃣ وهب مىگفت: «عبدالله بن سلّام [یهودی]، اَعلم اهل زمان خویش بود و کعب الاحبار [یهودی] نیز اَعلم اهل زمان خویش. آیا مىدانید چه کسى دانش هردوى آنها را جمع کرده است؟». منظور او خودش بود!! یاقوت حموی نیز در شرح حال وى، او را «صاحب قصص» معرفى کرده، که بسیار از کتابهاى قدیمى معروف به اسرائیلیات نقل مىکرده است.
6⃣ در سخن از استادان جَعد بن دِرهم، از فردی بهنام ابان بن سمعان نیز نام برده شده که خود استادی #یهودی داشته، و لبید بن اعصم، استادِ استاد او قائل به خلقِ #تورات بوده است.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✡ ریشه یهودی مسأله خلق قرآن و برخورد امام هادی علیهالسلام (3)
1⃣ بهتدریج #معتزله بهعنوان مدافعان اصلی نظریه #خلق_قرآن شدند و پس از تثبیت مکتب کلامی #اشاعره در قرن چهارم، مسألهی خلق قرآن در شمار موضوعات اختلافی میان اشاعره و متزله قرار گرفت.
2⃣ اینان در طول تاریخ یکدیگر را #تکفیر کرده و ردیههایی علیه یکدیگر نگاشتند. معتزله اعتقاد به قِدَم قرآن را مستلزم شِرک میدانستند و اشاعره، مدعای خلق قرآن را کفر و همپایهی مدعای کفار مکه میشمردند که قرآن را گفتار بشر میخواندند.
3⃣ وجه تمایز مسألهی خلق قرآن با سایر مباحث کلامی این است که این مسأله با دوران تاریخی و حساسِ «محنت» گره خورد و به مسألهای اساسی در عرصهی روابط میان حکومت و عالمان دینی تبدیل شد.
4⃣ #مأمون و #معتصم طرفدار معتزله و مروّج تفکر حدوث قرآن بودند. مأمون صریحاً اعلام کرد که قرآن مخلوق است، آنگاه با توسل به زور، #اهل_حدیث را وادار کرد که این اندیشه را بپذیرند و از ابراز مخالفت خودداری کنند؛ او سپس دستور #تفتیش_عقاید از صاحبمنصبان را صادر کرد. مردودان در این آزمون، منصب خویش را از دست میدادند. از این دوره با عنوان «مِحنَةُ القرآن» یاد میشود.
5⃣ مخالفانِ قِدَم قرآن، به زندان و شکنجه سپرده شدند. حتی بزرگان اهل حدیث همچون احمد بن حنبل نیز استثنا نشدند. همین سختگیریها سبب نفرت مردم از معتزله گردید. از اینرو وقتی که #متوکّل عباسی به خلافت رسید، جانب قائلان به قِدَم قرآن را گرفت و به #دوران_محنت پایان داد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✡ ریشه یهودی مسأله خلق قرآن و برخورد امام هادی علیهالسلام (4)
1⃣ مواجههی امام هادی (ع) با در نظر گرفتن شرایط ویژهی زمان آن حضرت، حسابشده و هوشمندانه است که نهتنها نظر صحیح و درست را بیان داشتهاند، بلکه جامعهی #شیعه را از خطر مهلکی حفظ کردند. ایشان بحث حدوث و قِدَم قرآن را جدالی بیهوده و انحرافی میدانستند و اصحاب را از پرداختن به اینگونه مباحث منع میکردند.
2⃣ امام (ع) ورود به این مناقشه را #فتنه ای میدانستند که نتیجهاش چیزی جز هلاکت و سیهروزی نیست. اما از آنرو که باید باورهای ناصحیح و عقاید انحرافی را به مردم معرفی میکردند، در قالبی بسیار ظریف، به ردّ عقیدهی قدیم بودن قرآن پرداختند.
3⃣ سند این ادعا، روایتی است که شیخ صدوق، در دو کتاب خویش به نقل از امام هادی (ع) نقل کرده است. در این روایت امام (ع) خطاب به برخی از شیعیان چنین نوشتند:
📝 بسم اللّه الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از وقوع در فتنه مصون نگه دارد که در اینصورت بزرگترین نعمت را بر ما ارزانی داشته است و جز این، هلاکت و سیهروزی است. نظر ما این است که بحث و جدال دربارهی قرآن، بدعتی است که سؤالکننده و جوابدهنده در آن شریکاند؛ زیرا چیزی دستگیر پرسشکننده میشود که سزاوار او نیست و پاسخدهنده نیز برای موضوعی که در توانش نیست بیجهت خود را به رنج و مشقت میافکند. خالق جز خدا نیست و بهجز او همه آفریدهاند و قرآن کلام خدا است و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که از گمراهان خواهی گشت. خداوند ما و شما را از آنانی قرار دهد که در نهان از خدای خود میترسند و از روز جزا سخت هراساناند.
4⃣ همانگونه که از متن کلام امام (ع) مشخص است، ایشان بدون اینکه به صفت مخلوق برای قرآن کریم تصریح کند، بهصورتی بسیار زیبا اندیشهی قدیم بودن قرآن را كه #اشاعره به آن معتقد بودند، رد میکند. در عین حال برخلاف نظر #معتزله، ایشان معتقد است که قرار دادن هر اسمی به جز کلام اللّه برای قرآن اعم از مخلوق و غیرمخلوق و… موجب گمراهی میگردد.
5⃣ و بدینگونه امام هادی (ع) ضمن حفظ جان شیعیان و بازداشتن آنان از افتادن در دام بحثهای بیحاصل #یهودساخته، نقش #هدایتگری خود را نیز بهخوبی ایفا کردند.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
شاپرک شجری زاده که فعال مدنی براندازاست یه لایو از خودش گرفته که بصورت تهوعآوری خودتحقیری میکنه میگه خارجیا همه خیلی خوب ومهربونن ولی ما ایرانیا خیلی حسود و عوضی و فلانیم
راست میگه واقعا مثلا فقط تو آمریکا سالانه 14هزارنفر از فرط محبت به همدیگه با اسلحه شخصی کشته میشن
#خود_تحقیری_ممنوع
#شجری_زاده
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🔹 #او_را ... ۶۵
بازم برگشتم اینجا!
همون مکان امنی که برام مثل یه قرص آرامبخش عمل میکنه!
حتی بهتر از اون...❣
نه دیشب برای خوابم دست به دامن آرامبخش شده بودم و نه فکر کنم امشب نیازی بهش داشتم...!
یه بار دیگه در و دیوارشو نگاه کردم!
هیچ چیز عجیبی نداشت!
هیچ چیزی که باعث آرامشم بشه
اما میشد!!!
از اولین باری که پامو توش گذاشتم حدود بیست و چهار ساعت میگذشت
اما خیلی بیشتر از خونه هایی که تو بیست و یک سال عمرم توشون زندگی کرده بودم
برام راحت بود!
نه تختی بود که مثل پر قو نرم باشه،
نه میز ناهار خوری،
نه انواع و اقسام مبل اسپرت و سلطنتی و راحتی،
نه استخری داشت و نه...
حتی تلویزیون هم نداشت!!
اما با تمام سادگی و کوچیکیش،
چیزی داشت که خونه ،نه بهتره بگم قصر،قصر ما نداشت...!
و اون چیز...
نمیدونستم چیه!!
فکرم رفت پیش اون!!
چرا این کارا رو میکرد؟
من حتی برنامه ی سفرش رو به هم ریخته بودم
اما...
واقعا از کاراش سر در نمیاوردم!
خسته بودم!روز سختی رو پشت سر گذاشته بودم!
رفتم سمت پتو ها و یکیش رو روی زمین پهن کردم و یکی دیگه رو هم کشیدم روم!
خیلی جای سفتی بود!!
اما طولی نکشید که به خواب آرومی فرو رفتم😴
با دیدن مامان و بابا از جا پریدم!!😥
چشمای مامان از گریه سرخ شده بود
و بابا پیر تر از حالت عادی به نظر میرسید!😢
آماده بودم هر لحظه بزنن توی گوشم اما بغلشونو باز کردن...
یکم نگاهشون کردم و بدون حرفی دویدم طرفشون،
اما درست وقتی که خواستم بغلشون کنم،
هر دو پودر شدن و روی زمین ریختن!!
با ترس و وحشت از خواب پریدم😰
قلبم مثل یه گنجشک تو سینم بالا و پایین میپرید و صورتم از گریه خیس بود...!😭
بلند شدم و رفتم سمت ظرفشویی و به صورتم آب زدم!
وای...
فقط یه خواب بود!
همین!
اما دلم آشوب بود!
ساعتو نگاه کردم!
هفت صبح بود....🕖
فکر مامان ،بابا و مرجان همش تو سرم میپیچید و احساس بدی مثل خوره به جونم افتاده بود!
سعی کردم بهشون فکر نکنم!
با دیدن شعله های بخاری که سعی میکردن خونه رو گرم کنن ،
یاد اون افتادم!!
وای !
حتما تو این سرما، تا الان سرماخوردگیش بدتر شده!!
پتوها رو از روی زمین جمع کردم!
با اینکه بلد نبودم چجوری باید تا بشن،
سعی کردم فقط جوری که مرتب به نظر برسه ،روی هم بچینمشون!
همون دمپایی های آبی و زشت رو پوشیدم و رفتم جلوی در،
اما هیچکس تو ماشین نبود!!
سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما حتی دریغ از یه پرنده!
خلوت خلوت بود!
فکرم هزار جا رفت...😰
یعنی این وقت صبح کجاست؟!
نکنه حالش بد شده!؟
نکنه اتفاقی براش افتاده!؟
نکنه....؟!
با استرس دستمو کردم تو جیبم و با دیدن شمارش یه نفس راحت کشیدم،
سریع برگشتم تو خونه و رفتم سمت تلفن!
صدای آهنگ پیشوازش تو گوشی پیچید!
اما کسی جواب نداد!!
دلم آشوب شد...
بلند شدم و رفتم جلوی در که دیدم با یه سنگک ، از سر کوچه ظاهر شد!
نفس راحتی کشیدم و به در تکیه دادم!
با دیدن من یه لحظه سرجاش ایستاد و با تعجب نگام کرد!
ولی سریع به حالت قبل برگشت و با سر به زیری تا جلوی در اومد!
-سلام صبحتون بخیر!
چرا اینجایید؟
-سلام...
تو ماشین نبودین،
ترسیدم!
-ترسیدین؟؟😳
از چی؟😅
-خب گفتم شاید حالتون بد شده...
دو شب تو این سرما،تو ماشین...
-وای ببخشید،
قصد نداشتم نگران...یعنی بترسونمتون...!
بعد نماز خوابم نمیومد،ترجیح دادم برم پیاده روی و برای صبحونتون هم نون بخرم!
-دستتون درد نکنه...!
ممنون
ببخشید که...
ولی حرفمو خوردم!
کلمه ی "مزاحم" دیگه خیلی تکراری شده بود!
-پس شما هم بیاید داخل!صبحونه بخوریم...
-نه ممنون!
من خوردم!
شما برید تو،من همینجا منتظرتون میمونم،
بعد صبحونتون بیاید یکم حرف دارم باهاتون!
سرمو تکون دادم و نون رو ازش گرفتم!
برگشتم تو ، که بسته شدن صدای در شنیدم!
پشتمو نگاه کردم!
نبود!
فقط در رو بسته بود...!
نمیتونستم معنی حرکات عجیب و غریبشو بفهمم!
برام غیرعادی بود!!
خصوصا از اینکه موقع حرف زدن نگاهم نمیکرد،اعصابم خورد میشد!!
هنوز نتونسته بودم دلشوره ی خوابی که دیده بودم رو از خودم دور کنم.
یکم از سنگک کندم و سعی کردم خودمو بزنم به اون راه و مشغول صبحونه شم!
اینقدر فکرم مشغول بود که حتی یادم رفت برم از یخچال چیزی بردارم و با نون بخورم!
هر کاری کردم فکرمو مشغول چیز دیگه کنم،نشد...!
با دو دلی به تلفن گوشه ی اتاق نگاه کردم!
"محدثه افشاری"