eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
120 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم روشن ماه پنهانی و از نور تو هرجا روشن است هم‌زمین، هم‌آسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است با امید انعکاس جلوه‌ای از نور تو چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است دیده‌ی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست با امید وصل، چشمان زلیخا روشن است از همه دل‌سردم، اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است روز و شب در آرزوی دیدن تو سوخته آتش‌ِچوپان‌که درهرکوه‌وصحرا روشن است شنبه‌های تازه بی‌تو جمعه‌های کهنه‌اند روز نو یک‌روز می‌آید، دل ما روشن است « مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟ » این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است مجتبی خرسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭برای امام حسن و حضرت زهرا (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ مادر من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب زهرا و حسن که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... 📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 به ناله های حضرت زهرا (س) آن زن ................ چادرش شب بود و رویش روز روشن ماه را... خورشید را... دیدم در این زن نور را از سایه ی او آفریدند نورِ او را آسمان پاشیده در من چادرش الگوی عفت بود و دنیا مثل او هرگز ندارد پاکدامن یک گلستان در نگاهش خواب بود و چون «خلیل الله» شد کابوس دشمن پشت در آمد که شیرش جان بگیرد شد برای گرگ ها، یک توده... بهمن اربعینِ مرگِ پیغمبر نشد که... دوره اش کردند در کوچه، چهل تن میخ در با پهلوی مادر چه ها کرد!؟ آنچه با پروانه خواهد کرد سوزن می درد آسان تر از وقتی که سرد است داغ وقتی می شود... یک قطعه آهن زینبش از خانه، دادش را شنیده دیده شاید صحنه را از چشم روزن همسری خود را فدای همسرش کرد آفرین دارد چنین از خود گذشتن قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🖤برای محسن بن علی (ع) رفتی ............... آمدی ابر شوی... عشق بباری! رفتی آمدی نور به عالم بسپاری رفتی آنقدَر شوق شهادت به سرت بود پسر قبل از اینکه به جهان پا بگذاری رفتی قم المقدسه
😭🖤 برای زهرا (س) و محسنش میخ 📍 ............... چادرش شب بود و ماه آسمان، سوراخ میخ آنچنان در را به هم زد که درآمد آخ میخ محسنش را فرض کن یک سیب سبز رو به سرخ درب خانه یک درخت و... بر سر هر شاخه، میخ قم المقدسه