eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
412 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
120 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷به مناسبت روز دختر و میلاد بانوی کرامت حضرت فاطمه معصومه (س)💐 و تقدیم به دختردارها و دختر دوست ها🥰 😚🌷🙏 برای آنها که عشق اولشان، همسرشان هست و عشق دومشان، دخترشان من که یه پسر زیبا به نام روزی ام شده🥳🤗 دختر ............ دلم در موج غم ها، مونس و همراز می خواهد دلم در اوج تنهایی، صدای ساز می خواهد دو تا چشمی که عشق و آسمان از آن سرازیر است جهان چیزی برای آخرین آغاز... می خواهد نخواه از من که با یک بوسه ی خشکت شوم قانع دلم خرما پزانِ شرجی اهواز می خواهد چه می بینم!؟ شِکن از زلف و از ابروی خود وا کن که مرد خانه، رویی باز و مویی باز می خواهد تو را می خواهم و می خوانی از چشمم چه می خواهم دلم یک دختر شیرین زبان ناز می خواهد یکی مثل خودت آرام و مغرور و تماشایی یکی مثل خودت یکدنده و لجباز می خواهد پر از نیلوفرم بی تو، فقط بال و پرم... بی تو بیا ای قوی زیبا که دلم پرواز می خواهد پدر، شعر است و دختر استعاره؛ شاعری می گفت: پدر، تشبیه می داند ولی ایجاز می خواهد پسر، قند است و بابا بیشتر میل نمک دارد اگر دختر بیارد همسرش... او باز می خواهد به دنیای من و مادر، عجب خوش آمدی دختر که بابا نوعروسی دلبر و طناز می خواهد عصای دست موسی باش در جمع پریشانان که شهرِ ساحرانِ شب زده، اعجاز می خواهد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🌺 قصیده ای در ۲۲ بیت به پیشگاه حضرت فاطمه معصومه (س) یاکریمانه ................. یاکریمانه به او سجده کنند از سر بام این چه رکنی ست که گلدسته بر آن کرده قیام!؟ هر کبوتر به رضایت سر تسلیم آورد- بر سر دام تو... هرچند نمی بینم دام جلوه گر می شود از گنبد زردت، خورشید می دهد تا به تو ای نورترین نور، سلام آسمانِ شبِ تو خوشه ی پروین دارد باشد از روشنیِ صبح تو... ایام بکام برف بارید و در اندیشه ی حوضت رفتم پرچمت، ماهی و... شد گنبدِ تو، ماهِ تمام تا مکرر به خود آییم و دل از خود ببُریم در و دیوار حرم، آینه کاری ست تمام قالیِ عشق تو را بافتم از سِیر ضریح به تو مشتاق شدم، رج به رج و گام به گام موزه ات را به تماشا که نشستم... دیدم - غرق تاریخ توام! از همه ی شهر، جُدام در جوار تو چه شاهان که گرفتند آرام! ما غلامیم، غلامیم، غلامیم، غلام کودکان، تشنه ی یک جرعه ی آبِ حرمند این چه مستی ست که در آبخوری هاست «مدام» چه شفاها که ندیدیم به میخانه ی تو جرعه نوشِ شبِ شعر تو خواصند و عوام بیت بیتی که سرودم همه... «بیت النور» است ۱ چون که از روی تو ای ماه، گرفتم الهام داستان تو چه اندازه به زهراست شبیه عمر کوتاه تو بوده... غزلی پر ایهام دسته ای وقت عزا از دل بازار گذشت روضه خوان گفت بخوانیم کمی روضه ی شام جمکران بعد طوافت، چه «صفا»یی دارد هر که دارد عطش سعی، ببندد احرام هم مصلایی و هم مسجد و هم دانشگاه چه شهیدان که شدند از حرم تو... اعزام بی خبر بود که تو در دل ما جا داری خواست ویرانه کند «باغ ارم» را صدّام ۲ وصف تو کار منِ بی سر و پا نیست... بزرگ! از حرم گفتم اگر... شرط ادب بود و کلام حوض آبی، وسط حوزه علمیه چه بود؟! روح دریاییِ علامه و آیات عظام یک طرف صدر و بروجردی و خوانساری ها یک طرف بهجت و فاضل، بزنم رو به کدام؟! مسجد اعظم تو، گاهِ سخنرانی هاست یاد باد آنچه که فرمود به کَرات، امام... «برسید آه به داد... ای علمای اسلام! برسید آه به داد... ای علمای اسلام!» ................................................... ۱. بیت النور: عبادتگاه و محل اقامت حضرت معصومه (س) به مدت ۱۷ روز در قم که اکنون زیارتگاه زائران است. ۲. باغ ارم: ارم نام خیابانی است که به حرم منتهی می شود و مراد از باغ، حرم حضرت معصومه (س) می باشد که در زمان موشک باران شهرها در جنگ تحمیلی بارها مورد حمله قرار گرفت. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤦🏻🌹🥺 تقدیم به به مناسبت و از هست که سوم اردیبهشت ماه سال ۹۶ در توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید! همه ما گفتگوی تلفنی را با دختر این بارها و بارها شنیدیم که سردار خطاب به فاطمه می‌گوید: «سلام فاطمه جان! من پدرت را گرفتم». پدر ........... مادرم هست و پدر نیست، ولی نه... او هست! پدری که دلم از رفتن او آب شده عصبانی نشده هیچ زمان از دستم در اتاقم لب خندان پدر، قاب شده ساعتی بعدِ نمازم سر عکسش رفتم همه ی خستگی ام را به سرش داد زدم تا سرِ حال بیاید نفسی خانه یمان با کتابم چقدَر پنجره را باد زدم بی تو در کوچه مرا پنجره ها هو کردند بی تو سخت است عزیزم به دبستان رفتن زنگ تفریح ندارم! نفسم تنگ شده مدرسه رفتنِ بی توست، به زندان رفتن تا که فهمید شهیدی! دهنش را وا کرد همکلاسیِ من آن روز گرفت از تو غلط آه... یک شب که روی دفتر خود خوابم برد مشقِ شب های مرا ماه نوشت از سر خط نیمهْ شب خواب تو را دیدم و گفتم برگرد آینه، آه شد از درددلم؛ باران شد! مادرم، زندگی ام کرد و به من ایمان داد دست بر دامن سجاده و یک قرآن شد خسته بودم، روی زانوی خدا پژمردم در سحرگاه پر از سوزِ شبی پاییزی ساعت هشت که خورشید به چشمم گل کرد یک نفر گفت: «برا بابا چایی می ریزی!؟» پدرم رفت ولی او پدرم بود هنوز با همهْ مشغله، ما را به کسی وانگذاشت بغلش بود از آغوش پدر، گرم تر و بوسه اش بر سر من باغ اقاقی می کاشت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا