eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
417 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
127 ویدیو
25 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
با دیدن این کلیپ، امروز و امشبم حسابی کربلایی شد😭 واقعا وقتی تماشای این صحنه ها اینقدر مارو به هم می ریزه ببینید اون پدر و مادرها چی میکشن خدا کنه مادرش شهید شده باشه وگرنه بعدها که این تصاویر رو می بینه روزی هزار بار شهید میشه😭🤦🏻😭🤦🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 برای مسلم بن عقیل (ع) سخت .............. سخت است پیام آور باران باشی اما دم مرگِ خویش عطشان باشی سخت است سفیرِ صلح باشی اما مجبور شوی غریوِ طوفان باشی! سخت است مسلمان شدن و سخت تر است تا آخر عمر خود، مسلمان باشی! سخت است که دستِ رد به مستی بزنی با جام بلا، بر سر پیمان باشی آنقدر شهادت از تو جان گیرد که قربانیِ قربِ عید قربان باشی از پنج تن آل عبا دم بزنی در آتش نمرود، گلستان باشی هنگام نماز شام، بی یار شوی اما سر حرف خود کماکان باشی! در شهرِ هزار توو بجنگی با کفر در خانه ی غم، شبانه پنهان باشی در کوفه ی شک، یقین ببخشی بر خلق آواره ترین جلوه ی ایمان باشی با پرچمِ «زیر بار ظلمی نروم!» شمشیرزنان، میان میدان باشی بر هم بزنی قاعده ی بازی را در کاخِ ستم، سلسله جنبان باشی تصویر حسین را ببینی در آب در آینه ی زلال، حیران باشی بر دار کِشند سوره ی جسمت را تا ناب ترین آیه قرآن باشی اینها همهْ سخت است به ویژه که اگر در شهرِ فریب و قهر، مهمان باشی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیشنهاد میدم عزیزان به عشق مولا، عکس پروفایلشون رو متناسب با این ایام بگذارند 👌🏻 امیر بودن قفس قفس بودم ناگزیر بودن را نفس نفس پیمودم کویر بودن را هوا هوای تو بود و به راه افتادم مگر نفس بکشم در مسیر بودن را بگو کجای تو را شعر، شاه بیت کند!؟ شکوه چشم تو را یا امیر بودن را!؟ به چشم تو نتوان خیره شد در آیینه! که می توان در آن دید شیر بودن را میان جنگل مویت شبی زدم چادر که حس کنم نفسی... دلپذیر بودن را ورق زدم شبِ اندیشه ی تو را با «او» ندیدم از تو به جز مستجیر بودن را چگونه در خودت ای بی‌کرانه جا دادی چنین به معرکه ها بی نظیر بودن را!؟ اسیر دست تو شد دشمنی پر از دشنام اسیر بود و نفهمید اسیر بودن را فلک به دست علی بود و غیر ذات جلی- کسی نمی دید این دستگیر بودن را نداشت او سر سفره به غیر نان و نمک نکرد تجربه یکبار سیر بودن را کسی به جز تو نخوابید در دل بستر تویی که معنا کردی دلیر بودن را خدا به نام تو زد هرچه اسم اعظم داشت - هزار مرتبه جوشنْ کبیر بودن را حسین مثل تو از بوریا به عرش رسید تو خوب می فهمی بر حصیر بودن را خدا کند بزنم بوسه ای به پایت... آخ که خوب درک کنم حالِ تیر بودن را خدا کند که نظر کرده ی علی باشم خدا کند که بفهمم بودن را عصای معجزه اش را بلند کرد نبی که دست او بنویسد وزیر بودن را گذشت از ذهنم: «یا علی بده صله ای!» چقدر با تو بگویم فقیر بودن را!؟ به خواب رفتم و دیدم صدای زهرا را به خواب رفتم و دیدم حریر بودن را نگاه کرد و به من داد برگه ی سبزی صفای باطن و روشن ضمیر بودن را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا