eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
با عرض تسلیت تاسوعای حسینی🖤 👌 برای یکه تاز میدان کربلا ابوالفضل العباس (ع) یا کفیل .................. آه، در وصف تو تنها می نویسم «یا جمیل» ای که مَشکت، زمزمی از کوثر است و سلسبیل گیسوانت، ساحل امن است و من غرقم در آن چشم هایت دُرّ نایابی ست ای بحر طویل خواستم حاجت بگیرم از قنوت اشک تو بر ضریح چشمت ای ساقی شبی بستم دخیل کیستی تو!؟ کیستی تو!؟ کیستی!؟ دار السبیل کیستم من!؟ کیستم من!؟ کیستم!؟ ابن السبیل تو پناه کودکان بودی و بی خود نیست که گوش تا گوش حرم دیدم نوشته: «یا کفیل» شانه ی ایران تکان خورد از غمت، دل مویه کرد شمعم و می سوزم از روز نهم در اردبیل ۱ هر کجا صحبت شد از آزادگی، گفتم حسین از وفا هر کس که دم زد از تو آوردم دلیل حاجیان گرم طوافند و به دنبال همند ما دخیل اشک را بستیم بر یک مستطیل صالحِ بن صالح است و ساقیِ بن ساقی است وصف او را گفته در عرشِ معلی جبرئیل زنده شد عیسای بی جان در کنار خیمه گاه - حضرت موسی عصایش را که زد بر قلب نیل این شفاعت می کند! آن بر دل آتش می زند پس تفاوت می کند دست ابوالفضل و عقیل او که افتاد، آتش نمرودها گُل کرد و آه... سوخت این بار از تب آتش، گلستانِ خلیل سنگ بارید از دهانِ آسمان و زنده شد در نگاهم ماجرای کعبه و اصحاب فیل غارتش کردند و چیزی بر تنش باقی نماند پس ندادند آنچه را بردند، این قوم بخیل! قم المقدسه .............................................. ۱. «شمع پایلاما» یا «شمع‌گردانی» از صبح روز تاسوعا آغاز شده و تا غروب ادامه می‌یابد، بدین طریق که عزاداران به‌صورت جمعی و گاه با پای پیاده به ۴۱ مسجد شهر اردبیل در محلات مختلف رفته و به یاد ۴۱ منزل اسرای کربلا که در جریان اسارت خود و سفر از کربلا تا شام در تاریکی گذرانده‌اند با روشن کردن شمع که در حقیقت نذری آنها محسوب می‌شود، عشق خود را به علمدار امام حسین (ع) ثابت می‌کنند. به گفته ریش سفیدان قدیمی اردبیل آئین شمع‌گردانی در اردبیل بیش از هزار سال قدمت دارد و آیین مختص گروه یا سنین خاصی نیست.
👌برای پاسداشت هدف قیام حسینی و شعار «هَیهاتَ مِنَّ الذِلّه» کشتن ................... هزار مرتبه با داس، ماه را کشتن به دست تاریکی ها، پگاه را کشتن سیاه بودن و درکی نداشتن از نور به سنگ ظلمتیان، چشم چاه را کشتن بریدن دست باغبان به زور تبر به لطف آب ندادن، گیاه را کشتن چهار هزار نفر را بسیج کردن تا... امید و دلخوشی یک سپاه را کشتن عمود بر سر ماهی فرود آوردن عمود خیمه ی دین، تکیه گاه را کشتن جواب یک پدرِ خسته را چنین دادن به حکم دین، طفلی بی گناه را کشتن گذشتن از همه ی راه های بیراهه جلوی چشم حرم، پادشاه را کشتن به کامِ خنجرِ کُندی شرابِ خون دادن نفس نفس زدن و قتلگاه را کشتن در التهاب میان شریعه و گودال به آتشی نفسِ خیمه گاه را کشتن کشیدن زیور از زنان و دخترکان و التماس عمیقِ نگاه را کشتن شکستن پیمان پیش چشم پنجره ها درون آینه ها روحِ آه را کشتن هزار مرتبه بهتر که بی هدف مردن هزار مرتبه بهتر که راه را کشتن قم المقدسه
زبان حال امام حسین (ع) با مخدرات در شب عاشورا اتفاق ................ زینبِ من دخترامو صدا کن می‌خوام یه کم روضه بخونم امشب بغضی گلومو داره میفشاره جونم دیگه رسیده زینب به لب دخترا...! فردا تشنگی می باره سکینه جان، خیمه میشه پر از دود عمو میره آب بیاره براتون براش دعا کنید بیاد زودِ زود رقیه رو بیدار کن از خواب، رباب می‌خوام یه چیزی درِ گوشش بگم چادر عمه رو بگیر بابایی فردا آدم بَدا میان توو حرم فردا هزار تا اتفاق میفته حالِت بهم میخوره از بوی خون فردا اگه دشمنا حمله کردن گوشوارتو بِده بِشون باباجون گوشوارتو دادی بِده عزیزم ولی حواست باشه به معجرت بابا دلش میخواد حجاب بگیری عینهو مادر من و مادرت بابا...! اگه گم شدی من پیشتم یه وخ نترسی! که منم قرارت یه شب صدام میزنی از ته دل قولِ شرف میدم بیام کنارت قم المقدسه
به کربلا و کربلاییان سرِ خط ............. «کربلا را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ کربلا را تو مپندار عطش در لب شطّ کربلا را تو مپندار فقط روضه و اشک کربلا را تو مپندار شکست و ذلّت کربلا نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! کربلا نقطه ی پایان دورویی ها بود کربلا نورِ خدا بود میان ظلمت این حسین است که اسلام به او تکیه زده پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت او همان احمدِ مختار، همان قرآن بود که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت او علی بود و به دنبال عدالت می رفت کربلا: اشکِ غدیر است! امان از غفلت؟! او حسن بود و پی صلح برادر آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت آیه ی والفجرش را تا نگویند نیاورد برامان آیت! اکبرش را که امامِ پس از او بود شکست وحدتی بود در آنجا که نگو... از کثرت مرگ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو عسل در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر حسن او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت ساقی اش درس وفا داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل سجاد هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت باقر افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از حکمت آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت زینب آمد که بگوید همهْ زیبایی بود کربلا، قصه ی عشق است! ندارد غایت کربلا قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از علی دور شدیم و به خدا مشکوکیم از بصیرت تُهی و پُر شده ایم از شهوت کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟ درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا ما ‌عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت می توان بود حسینی و شهادت طلبید می توان بود یزیدی و شد از ننگ، سقط می توان بود حبیب، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من حسینی نسبم از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد هیئت تا به لب داشته باشم بِحسینٍ بِحسینْ سر قبرم بگذارید به کامم، تربت این حسین است که خونش به رگ ما جاری ست این حسین است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت وقت، تنگ است! کمی مانده که زینب برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس
👌😭 این غزل که سوغات تیرماه ۱۴۰۲ مشهد مقدس است تقدیم به آنها که امروز به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را برپا میدارند به پیشگاه سلطان علی بن موسی الرضا (ع) تماشا ............. هشتمین آیینه ای در آسمانِ آل طاها بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند خرما با تو نورم بی تو کورم، صد مدینه از تو دورم یک خراسان راهی ام کن تا قدمگاهت، اماما...! مولوی با شمس تبریزی، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر شمس خراسانی، عبا می داد او را از طریقت تا حقیقت، با تو خیلی راه نیست یک دلِ افتاده می خواهد، کمی ایمان و تقوا در حرم هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من کبوتر می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به دریا می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر آدابند و من غرق تماشا زائری پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «امین الله»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از جوادت در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت مولا - از قنوتم می چکد بارانی از دلمردگی ها بسته ام بر پنجره فولاد، دل را... ای مسیحا زنگِ ساعت مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از این سو به آن سو دست آوردم بگیرم یوسفم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم قتلگاه و خیمه ها را دیدم و افتادم از پا کربلا در کربلا دورِ ضریحت در طوافند اربعینی ها، تو را دارند و مَستند از تولیّ از نماز ظهرِ عاشورا گرفتم مشهدم را از نماز ظهرِ مشهد هم گرفتم کربلا را قم المقدسه
😭🖤 برای رقیه خاتون (س) فاطمه سیرت ....................... بعد از آنکه گل امّید به لب ها پژمرد ساربان، خنده زنان... قافله را با خود برد نیزه آمد که دهان باز کند بر توهین صوت قرآن تو نگذاشت و حرفش را خورد موی من سوخت اگر... عیب ندارد بابا عمه را آه... تو دریاب که از غربت مُرد داشتم راه خودم را به خدا می رفتم یک مغیره به منِ فاطمه سیرت برخورد کوچه وا کرد برایم، به زمینم انداخت دخترت تا برسد شام، چه سیلی ها خورد عمه ام گفت نزن مادر او فاطمه است دختر است و بدنش لاغر و انگشتش تُرد زجر اگر داد مرا زجر، نگفتم چیزی! بیشتر از همه، دوریْت مرا می آزرد قم المقدسه
تقدیم به سرزمین عطش و آتش 🔥 فریاد کربلا ................. ویرانم از حکایتِ آباد کربلا پیچیده در سکوتم فریاد کربلا غیر از تمام هفته که قلبم حسینیه ست شب های جمعه می کُشدم یاد کربلا گفتم به هر که غیر امامم حسین، نه! آری منم منم من... معتاد کربلا مُهر نماز: تربت خونینِ قتلگاه رو به خداست در دل سجاده، کربلا خورشیدِْ عصر روز دهم توبه کرد و رفت اما چه ها نکرد به اولاد کربلا با تیغ آفتاب به جنگ حسین رفت بر زخم ها نمک زد جلاد کربلا اصحاب، گِرد شمع وجود حسین، جمع پروانه ها طلیعه ی میعاد کربلا! از رقص عارفانه چه گویم! چنان وهب او که مسیح بوده و داماد کربلا پیشِ نگاهِ منتظرِ باغبانِ نور پرپر شده ست شاخه ی شمشاد کربلا شش ماهه ای که حج خدا را وداع گفت آرام شد به «ناد علی»... «ناد کربلا» بیش از هزار و نهصد و پنجاه زخم سخت گاهی عجیب می شود اعداد کربلا هر «قطعه» شد رباعی نابی میان دشت اینگونه شد وسیع تر ابعاد کربلا حالا یتیم، دختر شیرین زبان او حالا وخیم، وضعیت حاد کربلا آتش زدند دامن سبز رباب را بالا گرفت شدت بیداد کربلا در خیمه ی قضای الهی اسیر شد با شعله های حرمله، سجاد کربلا با آن همه مصیبت عظمی که بر تو رفت شام بلاست! روضه ی همزاد کربلا انکارِ قتل عامِ خدا بی نتیجه است ریشه دوانده در همه، اسناد کربلا! یک اربعین شنیده ای اما بیا ببین صدها برابر است استعداد کربلا اینجا کویر نیست که دریای رحمت است باید که بود ماهیِ آزاد کربلا! قم المقدسه
🖤😭 برای عاشورا و شام غریبان حسین (ع) آسمانی ................. آسمان کربلا از دود و آتش، مِه شده قصه شام بلا در چشم ها واضح شده باز هم گوساله ای زرین که پر بود از هوا دور از چشمان موسی، کدخدای ده شده در میان کافران با معجزاتی کوهکن گیر افتاده حسین و حضرت صالح شده نشنود گوشی ندای راستی را... تا که هست- لقمه هایی آنچنان و مومنی فربه شده آه... می دیدم خدا را در میان قتلگاه از رضای بنده اش، شوریده و واله شده روزگاری رفت بر نی، پاره ی قرآن و حال زیر پای اسب ها قرآن ناطق، له شده ظاهراً آن روز، آنها جنگ را بردند؛ نه... باید از تاریخ پرسید: آن که را فاتح شده! قم المقدسه
تقدیم به ساحت سید الساجدین، زین العابدین (ع) سبز ............... زبور آل محمد، چکامه ای سبز است ۱ غدیر چشمانت، سالنامه ای سبز است تو شاهزاده ی ایرانی و پر از غیرت قنوتِ روشن تو شاهنامه ای سبز است و روضه ی عطش تو اقامه ای سرخ است و روضه ی عطش تو اقامه ای سبز است ۲ نگاه کن به مسیری که بعد عاشوراست نگاه کن که مسیرت، ادامه ای سبز است بلند بالایی می رسد که مثل شماست نشانِ دیدنی او، عِمامه ای سبز است چه یوسفی که تماشای چهره اش، نور است چه یوسفی که معطر به جامه ای سبز است قم المقدسه ............................................... ۱. زبور آل محمد نام دیگر صحیفه سجادیه می باشد که دربرگیرنده برخی از دعاهای امام زین العابدین (ع) است. ۲. عطش اول: عطش روز عاشورا عطش دوم: عطش حاصل از زهر هرچند یزید بارها اقدام به تهدید و قتل امام نموده بود اما مورخین درباره قاتل وی با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود. ولید بار‌ها گفته بود: «من تا وقتی که علی بن الحسین در دنیا باشد راحت نیستم». این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت تصمیم گرفت امام را مسموم کند؛ لذا زهر کشنده‌ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در سن ۵۷ سالگی در مدینه طیبه به شهادت رسید.
👌🖤 برای امام حسین (ع) و نهضت حسینی سرخابی ................... ای سرخ ترین جلوه ی بی‌کرانه در آبی ها دریایی و... موجی از پریشانی و بی تابی ها دیدند جوانمردی و آزادگی ات را مولا - گشتند مرید تو اگر علیِ گَندابی ها تو زنده تر و سبزتر از همیشه ای در تاریخ ای کشته ی اختلاس ها، فسادها، لابی ها ایران چقدَر فتنه به خود دید در این چند سده با روضه ی تو خاتمه یافت جنبش بابی ها ۱ باید که ببوسیم لبِ هر که به لب گفت حسین از فلسفی و کوثری و ناظم و دولابی ها ما شعر نخواندیم درست! حاج فیروز کجاست!؟ تا ذوق کند، نعره زند! وه که چه اربابی ها...! آنقدر دلم تنگ زیارت علی اکبر بود شش گوشه شد و آه کشید و کرد در قابی... ها دیدم حَرمت را که پر از آتش و دود است حسین از خواب پریدم! منم و روضه و بی خوابی ها مثل پدرت همینکه می شدی به مقتل، راهی در سوگ تو کاش ضجه می زدند مرغابی ها مردانِ غیور در عزای تو زنانه... مویه ها دارند خاموش که می شوند لامپ ها و مهتابی ها سخت است که روضه را به چشم خود ببینی هر روز سخت است عبور کردن از کنار قصابی ها! قم المقدسه ............................................ ۱. سید علی‌محمد شیرازی که با لقب باب نیز شناخته می‌شود. به اعتقاد بهائیان، قائم اسلام، پیامبر جدید و بنیانگذار دین بابی بود. با اتمام هزاره اول پس از درگذشت امام حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان در سال ۲۶۰ هـ ق، او جنبش بابی را در ایران بنیان گذاشت و پیروانی از قشرها و اصناف جامعه از مناطق مختلف ایران را به خود جذب کرد. باب دعاوی خود به تدریج ظاهر ساخت. در سال ۱۲۶۰ هجری قمری ادعا کرد که باب است و ۴ سال بعد ادعا کرد که خود مهدی است. دو سال بعد، حکومت قاجار سید علی‌محمد باب را در سن ۳۱ سالگی پس از آنکه خود را «مظهر الهی» نامید و کتاب بیان را در بنیاد نهادن دینی جدید نوشت، به فرمان امیرکبیر اعدام کرد.
از زبان حضرت سکینه (س) اشک ................. تیرها و نیزه ها بستند بر جسمت دخیل تا مُشبّک تر شدی از نعل مَرکب، ای قتیل! غیر نستعلیقِ سینت که کش آمد با سنان شد بیابان از دواتِ خون تو، بحر طویل خیمه های سبزمان، با اینکه شد زرد از خزان هیچ آثاری ندیدیم از گلستان و خلیل چشم های آسمان، عین عقیقی سرخ بود ساربان، انگشتری را برد و زد کوسِ رحیل «پله پله تا ملاقات خدا» رفتی به نی ۱ هودجی از نور بودی روی بال جبرئیل اشکِ تو از نیزه ها افتاد پیش پای ما آه... بابا «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» ۲ و ۳ ریختم بر هم همینکه دست های کوچکی - سنگ بر ماهِ بلندِ برکه ام زد بی دلیل این جماعت ای عمو چشم تو را دیدند دور ای به قربان نگاهت! «یا وکیل» و «یا کفیل» قم المقدسه ........................................ ۱. اثری از عبدالحسین زرین‌کوب ۲. شکل تصویریِ «آه» در ارتباط با مصراع اول، نیزه (آ) و اشک (ه) است و در ارتباط با مصرع دوم، نخل (آ) و حضرت سکینه (ه) ۳. بیتی از حافظ پای ما لنگ است و منزل بس دراز دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
🖤 به پیشگاه سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) مدح یا مرثیه!؟ ........................... خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در گودال آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از علیِ اکبر و اصغر گذشتی آنچنان هدیه دادی با علی، نسل امامت را به خلق قم المقدسه
😭 تقدیم به خون خدا حسین بن علی (ع) حرفی نزن ................ شاعر از آنچه که رفته بر سرش حرفی نزن! روضه ی فاشی نخوان، از حنجرش حرفی نزن بی خیال ساربان! از چکمه و غارت نگو از لباس کهنه و انگشترش حرفی نزن مادرش خود بوده و خود دیده در مقتل چه شد مادرش اینجاست، پیش مادرش حرفی نزن روضه ی عباس را هرگز نخوان در خیمه گاه چیزی از مشکش نپرس و از پرش حرفی نزن دختری افتاد زیر دست و پا، آتش گرفت این میان از چادر و از معجرش حرفی نزن اینقدر آتش نزن بر جان زینب، خواهرش اربعین رفتی حرم، از دخترش حرفی نزن قم المقدسه
🖤😭 نثار حضرت علی اکبر (ع) پراکنده .................... هر که در راه خدا هست خدابنده شده ست طالب عشق شده ست، از عطش آکنده شده ست عطش و آتش عشق است که جان می بخشد هر که فانی شده در عشق تو پاینده شده ست ای به قربان تنی که نخ تسبیحت بود حال اما سرِ سجاده، پراکنده شده ست می رود تا بزند بوسه به دستان رسول در عبای پدر خود چه برازنده شده ست قفسِ تنگ، مجال علی و آلش نیست بی سبب نیست که چون طوطیِ پر کنده شده ست پسری آب طلب کرد و پدر داد کشید پدری آب شد و علقمه، شرمنده شده ست لب دریا شده خشک از لب عطشان علی (ع) لب صحرا ولی از فاصله، پُر خنده شده ست پرده در پرده «حجاز» است و «عراق» است لبش تار در دست گرفته ست و نوازنده شده ست هر چه دادند به اهل خِرد از حیرت بود هر که حیران شده در آینه، تابنده شده ست قم المقدسه
🙏🖤 برای ارباب بی کفن حسین(ع) بالا .................... پای این قافله ماندن، خطرش بالا بود آمد از راه، خزان و... تبرش بالا بود «ابر و باد و مه و خورشید و فلک»، یار شدند هر که آمد به تقابل، سپرش بالا بود توده ای ابرِ سیاه آمد و ماهش را برد آخر کار رسید و قمرش بالا بود تا صدا زد کسی آیا کمکم خواهد کرد!؟ بین گهواره دو دست پسرش بالا بود تندبادی به دل جنگل سبزش پیچید زیر پا رفت ولی باز سرش بالا بود قم المقدسه
برای شب هفتم امام حسین (ع) 🙏😭 تقدیم لحظه های آخر اباعبدالله الحسین (ع) «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» زیر پای شمر ...................... وقتی خدایش را صدا زد زیر پای شمر در قتلگاه آمد خدا، زد زیر پای شمر یکبار دیگر گفت مادر جان غریبم من آمد کنارش مرتضی، زد زیر پای شمر از خیمه بیرون آمد عبدالله و در گودال در آخرین دم، بی هوا زد زیر پای شمر اما مُصر بودند هر دو بر طریق خویش مولا، رضا بود و رضا شد از رضای شمر خورشیدِ نی ها می توان شد؛ پیش از آن اما - باید که در خون، دست و پا زد زیر پای شمر قم المقدسه
😭 تقدیم به حسین زهرا (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با توسل مانده ام در جمکرانِ انتظار تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت فاطمیه می رسد از راه، گویا آن درم کربلا در کربلا آتش گرفتم با عطش زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم حسین (ع) روضه ی شش ماهه بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها علی اکبر شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون علیِ اصغرم کربلا بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست اربعین با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم قم المقدسه
👌 در ستایش مادران شهدای مدافع حرم و آنها که در روزهای ابتدایی سوریه به مبارزه با داعش رفتند مادرم .................... دلخوشم تنها به لبخند و دعای مادرم هرچه دارم، دارم از شبْ گریه های مادرم فاطمیه آمده، کوچه... دلش تنگِ عزاست ابریِ ابری شده، حال و هوای مادرم من هم ای ارباب، حساسم به نام فاطمه فاطمه، شام است و کوفه، کربلای مادرم کوچه کوچه گشتم این شهرِ بدون عشق را مادرت را دیدم آخر در صدای مادرم از قنوتش زندگی می گیرم، او هم فاطمه ست! گاه می ترسم ولی از ربّنای مادرم مرگ می خواهد میان روضه های مادرت کوچه ها پُر می شود از وای وای مادرم ما نمک گیرِ شماییم و سرِ این سفره ایم ریخته زهرا نمک ها... در غذای مادرم با مُحرم رنگ و بوی دیگری دارد دلم دسته ها می آید و من هم عصای مادرم کربلا آتش به جانم می زند، نی می شوم نوحه می خوانم برایت - همنوای مادرم کربلا را باید از مشهد گرفت، اما چطور!؟ گفته سلطان جهان: من خاک پای مادرم می روم تا پنجره فولاد، امضایم کند قبل از آن اما رضایم با رضای مادرم از حرم سوغات باید برد، سوغاتم دل است دل که باشد جایگاه و جانفدای مادرم در مُحرم، دیدنِ هر چیز در من روضه است می روم بازار و درگیر حنای مادرم یاد جسم تو می افتم زیر سُمّ اسب ها زعفران وقتی که می گیرم برای مادرم تربتت، قرصی ست که زیر زبان باید گذاشت چیست غیر از این دوای من، شفای مادرم مادرم می ترسد و می لرزد از بازار شام می روم امسال سوریه به جای مادرم قم المقدسه
به قمرالعشیره عباس بن علی (ع) از بام ............... پیداست اگر چه او کمالش از بام- دادند مگر دمی مجالش از بام!؟ سنگی که به آیینگی اش ایمان داشت زد بوسه به چشمان زلالش از بام قم المقدسه
🌷تقدیم به علمدار بی دست عباس بن علی (ع) 🚩 پرچم ........................‌‌ آب می ریخت و عمرِ نفسش کم می شد دل دریاییِ سقا، نمِ شبنم می شد عَلَم افتاد ولی پرچم او بالا بود دست او در نظرِ علقمه پرچم می شد تبری بوسه به دستان بلندش زد و رفت کمر باغ از این داغ ولی خم می شد دشمن از چشم تو ترسید... ولی تیر رسید! هر چه چشمان تو می رفت مصمم می شد از نگاه چپِ دشمن به خیامِ حَرَمت غارت اهل تو... در ذهن، مجسم می شد بعد از آنکه همه ات، بر سر تو ریخت به هم تن صد چاک تو با نیزه منظم می شد گرد و خاکی به هوا رفت، حرم می لرزید هر چه رفتند جلو... منظره مبهم می شد قم المقدسه
😭 پیشکشی به سالار کربلا مولا حسین (ع) شرح ................ صحراست محو مشک و با آفاق می گرید دریاست غرق اشک و بی اغراق می گرید بعد از هجوم اسب ها، شرحت خودش شعریست هر زخم می خندد به تو، هر داغ می گرید ببری شدی ای شیر، بعد از زخم کفتاران خون می چکد از صورت شلاق، می گرید! وقتی که دارد پوستی را سخت می کوبد از روضه ی مکشوفِ تو دبّاغ می گرید شوری فراهم می شود در چشم شیرینم تا روضه خوان در گوشه ی عشاق می گرید مادر به صورت می زند از تیرِ در چلّه نوزاد در پیچ و خم قنداق می گرید مولا... چه کردی تو... چه کردی تو... چه کردی که در دسته های تو، رضا قزّاق می گرید!؟ گُل می کند این غنچه های بوسه با آهی روی ضریحت، دم به دم صد باغ می گرید قم المقدسه
😭 به ساحت ثارالله حسین بن علی (ع) هیهات ................... شاعران، پیدا کنید انگیزه ی هیهات را شاعران رسوا کنید اندیشه ی افراط را مصلحت اندیشی و تردید و تقلید و سکوت بر زمین خواهد زد آخر، مردم محتاط را دین اگر باقیست زیر دِین امثالِ علی ست او که قرآن بود و گفت انجیل را... تورات را از قلم خون می چکد تا می نویسد یا حسین! دم به دم می بارد و دق می دهد خطاط را سوزنی بالا و پایین می رود در چشمشان پاره پاره کرده روضه، قلب هر خیاط را کربلا، ذبح غدیر است و حسینش خونبها تا ولایت، جان ببخشد مرگِ استنباط را خسته از گودال، بیرون آمد اما بس نبود حمله ور شد شمر و آتش زد دل فسطاط را ۱ سوره های پرپرش را باد با خود می بَرد شرحه شرحه، شرح باید داد این آیات را تا جهان خالی شود از ظلم و ظلمت ها، خدا - تا چهل منزل به نی ها برد این مِشکات را ۲ نورِ حق را منعکس می کرد بر دل ها حسین سنگ ها طاقت نیاوردند این مرآت را ۳ خیزران آمد! خدایا... واکن و قدری ببند دست های بسته را و چشم های مات را کربلا رفتید... با خود چشمه ی اشک آورید هر شب جمعه، به یاد آرید این سوغات را قم المقدسه ........................... ۱. فسطاط: خیمه بخشی از مقتل لهوف ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ (ع) یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ ۲. مشکات: چراغدان ۳. مرآت: آیینه
🖤😭 به ساحت بی بی سه ساله رقیه (س) ................. بیت الغزل ناب، رقیه (س) منظومه ی بی تاب، رقیه (س) دردانه ی الله، حسین (ع) است دردانه ی ارباب، رقیه (س) قم المقدسه
به ساحت ثارالله حسین بن علی (ع) هیهات ................. شاعران، پیدا کنید انگیزه ی هیهات را شاعران رسوا کنید اندیشه ی افراط را مصلحت اندیشی و تردید و تقلید و سکوت بر زمین خواهد زد آخر، مردم محتاط را دین اگر باقیست زیر دِین امثالِ علی ست او که قرآن بود و گفت انجیل را... تورات را از قلم خون می چکد تا می نویسد یا حسین! دم به دم می بارد و دق می دهد خطاط را سوزنی بالا و پایین می رود در چشمشان پاره پاره کرده روضه، قلب هر خیاط را کربلا، ذبح غدیر است و حسینش خونبها تا ولایت، جان ببخشد مرگ استنباط را خسته از گودال، بیرون آمد اما بس نبود حمله ور شد شمر و آتش زد دل فسطاط را ۱ سوره های پرپرش را باد با خود می بَرد شرحه شرحه شرح باید داد این آیات را تا جهان خالی شود از ظلم و ظلمت ها، خدا - تا چهل منزل به نی ها برد این مشکات را ۲ نور حق را منعکس می کرد بر دل ها حسین سنگ ها طاقت نیاوردند این مرآت را ۳ خیزران آمد! خدایا... واکن و قدری ببند دست های بسته را و چشم های مات را کربلا رفتید... با خود چشمه ی اشک آورید هر شب جمعه، به یاد آرید این سوغات را قم المقدسه ................................. ۱. فسطاط: خیمه بخشی از مقتل لهوف ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ (ع) یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ ۲. مشکات: چراغدان ۳. مرآت: آیینه
به پیشگاه عباس بن علی (ع) کعبه ........... شده چون کعبه عباس و... به گِرد او طوافی بود تمام تیرها و نیزه ها... حاجی! مطافی بود! اگر با بغض و کینه می زدند او را... دلیلی داشت بلی...! از نهروان، دشمن به دنبال تلافی بود عجب باران سنگینی گرفت از علقمه تا او میان تیرها و مشکِ بی جانش، مصافی بود گره افتاد در کار حسین از اَبروی عباس به هم پیچید و... اوضاعش، کلافی بود... نمی دانم چرا اینقدر آشوب است بعد از او چه می گویم!؟ برای او همین یک داغ کافی بود ادب کرد و وفا کرد و نگفت از خویشتن چیزی اگر گفتیم حرفی غیر از این، حرفی اضافی بود بصیرت از نگاهش جاری است و از تولّی مست سرودن از لب و چشمش، نکات انحرافی بود به لطف سجده ی این واژگانِ مست بر دفتر مرا در گوشه ی چشمان او خوش اعتکافی بود همینکه نام زیبایش به لب آمد دلم پر زد دل عاشق به شوق دیدن او بُشر حافی بود قم المقدسه ................................................ ۱. «بُشر حافی» هم عصر امام کاظم (ع) و پدرش به دست امام علی (ع) مسلمان شده بود. او پس از سال ها لهو و لعب با نگاه امام هفتم، توبه کرد و به این دلیل که کفش نمی‌پوشید به «حافی» (پابرهنه) مشهور شد. او را به دلیل زهد فراوان از مشایخ صوفیه دانسته‌اند. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15