eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🤦🏻🙏🏻 تقدیم به .......... در روزهای سرد و لبریز از یخ اسفند خورشید رویت می زند بر کوچه ها لبخند من کاسبی هستم که در شهر شما گل کرد همشهری قیصر، جوان خامی از گتوند اینکه من اینجایی شدم هم ماجرا دارد پشتش هزاران قصه است و مِهر یک دلبند قم، مقصد ماهِ عسل بود آن زمان و... کرد ما را نمک گیر خودش این خاک ارزشمند اوقاتمان در جمکران و در حرم طی شد اینجا برامان دلنشین تر باشد از دربند قرآن و عترت در زمین قم چه پربارند بیش از هزاران آیه، هر آیه... جهانی پند در شهرتان هر سمت و سویی روی گرداندم بر سینه آمد دستم و گفتم: ارادتمند! گاهی به هم می ریزم از حال بد مردم بالا و پایین می پرم، آتش تر از اسپند از مردمی که جیبشان خالی تر از خالی ست از کسب و کاری که شده سرتاسرش سوگند از وام هایی که ربا اندر ربا هستند از سودهایی با هزاران حیله و ترفند باید که سر بر شانه ی یک کوه بگذارم تا دردهای خویش را کمتر کنم یک چند گاهی حرم، گاهی کنار رود پر ماشین این رودخانه کم ندارد چیزی از اروند در شهرتان گنبد زیاد است و خدا را شکر خورده به کاشی های آبی، قلب من پیوند آشفتگی می بارد از گیسوی هر گنبد گلدسته ها از این جهت، در ربنا غرقند بگذار قلبم -این کبوتر بچه ی زخمی- باشد کماکان در ضریحِ خاطرت در بند با اینکه دلتنگ دیارم می شوم گاهی ماندم چرا اینقدر پابندم به تو پابند!؟ دیگر خودم را یک قمی می دانم ای بانو همشهری ام دلگیر خواهد شد از این هرچند تنها امید ما قمی ها، صحن آیینه ست اصلا مگر که می شود از این حرم دل کَند!؟ قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
🤦🏻🙏🏻 تقدیم به .......... در روزهای سرد و لبریز از یخ اسفند خورشید رویت می زند بر کوچه ها لبخند من کاسبی هستم که در شهر شما گل کرد همشهری قیصر، جوان خامی از گتوند اینکه من اینجایی شدم هم ماجرا دارد پشتش هزاران قصه است و مِهر یک دلبند قم، مقصد ماهِ عسل بود آن زمان و... کرد ما را نمک گیر خودش این خاک ارزشمند اوقاتمان در جمکران و در حرم طی شد اینجا برامان دلنشین تر باشد از دربند قرآن و عترت در زمین قم چه پربارند بیش از هزاران آیه، هر آیه... جهانی پند در شهرتان هر سمت و سویی روی گرداندم بر سینه آمد دستم و گفتم: ارادتمند! گاهی به هم می ریزم از حال بد مردم بالا و پایین می پرم، آتش تر از اسپند از مردمی که جیبشان خالی تر از خالی ست از کسب و کاری که شده سرتاسرش سوگند از وام هایی که ربا اندر ربا هستند از سودهایی با هزاران حیله و ترفند باید که سر بر شانه ی یک کوه بگذارم تا دردهای خویش را کمتر کنم یک چند گاهی حرم، گاهی کنار رود پر ماشین این رودخانه کم ندارد چیزی از اروند در شهرتان گنبد زیاد است و خدا را شکر خورده به کاشی های آبی، قلب من پیوند آشفتگی می بارد از گیسوی هر گنبد گلدسته ها از این جهت، در ربنا غرقند بگذار قلبم -این کبوتر بچه ی زخمی- باشد کماکان در ضریحِ خاطرت در بند با اینکه دلتنگ دیارم می شوم گاهی ماندم چرا اینقدر پابندم به تو پابند!؟ دیگر خودم را یک قمی می دانم ای بانو همشهری ام دلگیر خواهد شد از این هرچند تنها امید ما قمی ها، صحن آیینه ست اصلا مگر که می شود از این حرم دل کَند!؟ قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini