🤚🏻 به ساحت ابوالفضل (ع)
«عین»
.....
صحبت از مردی ست مردی در سیادت، دلپذیر
صحبت از مردی ست مردی در سیاست، کم نظیر
گیسویش را دیدم و درجا مسلمانش شدم
دست هایش را نگو، هر جا که باید! دستگیر
«چِشم» او معروف بود و «چَشم» او معروف تر
ای به قربانش که چشمانش بشیر است و نذیر
می دهد نانِ تمام خلق را با دست خویش
سفره دار است و گدایش از صغیر است و کبیر
جلوه ای از نور حق بود و علی و فاطمه (س)
آن امیری که امیری داشته... نعم الامیر!
تابعیت از ولی را او بجا آورد و بس
لحظه ای خارج نشد از پیچ و خم های مسیر
دستِ ساقی را علی بالا گرفت از ساق عرش
کربلا در خود غدیری داشت! او بود این غدیر
نابجا گفتیم اگر گفتیم او لب تشنه است
او خودِ دریاست آری... ما ترک های کویر
آهویی شرمنده اش خواندیم بین گرگ ها
در رجزهایش ولی او گفت از شیرِ بْنِ شیر
کودکان آتش گرفتند از عطش، عباس سوخت!
یک نفر باید که ساقی می شد آنجا ناگزیر!
شانه اش گهواره ی مَشکی شد و باران گرفت
هق هقش را هیچکس نشنید جز یک نخل پیر
خیمه ها غرق دعا بود و یکی از کودکان
گفت عمه! تشنه ام اما عموجان کرده دیر
تیرِ آخر را «عمود»ی زد که بر فرقش نشست
او زمین افتاد و دشمن در سجودش شد دلیر
یک شهادت داشت او... اما هزاران بار... آه
چون سرش بر نیزه بود و دید خواهر را اسیر
وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر!
کربلا پُر بود از عباس... آن خیرِ کثیر
دست های او قلم شد تا که بنویسی از او
ای قلم از بی وفایی در قلمدانت بمیر!
خوشنویس آمد که بنویسد شبی، «عباس» را
بعدِ ساعت ها نوشت او: «عین» را با چند تیر
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak_15
😭🖤 برای #حضرت_عباس (ع)
ماه غریبستان
.........
مثل مولا در دل میدان، هیاهو می کنی
تیغ می چرخانی و از شوق، هوهو میکنی
در میان گرد و خاکی که به پا شد در هوا
پرچمت را آیه ی «ثمّ الستقاموا» میکنی ۱
پیش پایت، لشکری از کافران افتاده اند
پلک بر هم میزنی هرگاه؛ جادو میکنی!
جذبه ی چشمت برای عاشقان، آرامش است
شیری و در بیشه ی دل، صید آهو میکنی
ماهیان، دل را به دریای جنونت می زنند
لحظه ای که شانه را در موج گیسو میکنی
آنچه خوبان با هزاران چشم گفتن می کنند
ماهتابا...! با اشارت های ابرو میکنی
دلخوشی های تو ای ماه غریبستان چه بود!؟
اینکه عمرت را تماماً، وقف محرومی کنی
چون کبوتر می پرند از پیش چشمت، کاسبان
ابرویت را تا که شاهینِ ترازو میکنی
#کربلا، معراج دستان بلندت می شود
آسمان را با خودت همراه و همسو میکنی
با رجزهای بلندت چون مسیح بر صلیب
دست دشمن را برای دوستان رو میکنی
#صالحی و #صالح_آباد است هر جا که تویی
مومنی و وقت مرگ، انگار... گُل بو میکنی
تیرها و نیزه ها را در نیاور از تنت -
ای عزیز #فاطمه؛ چون درد پهلو میکنی
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
.......................
۱. سوره مبارکه فصلت آیه ۳۰
إِنّ الّذينَ قالوا ربّنا اللّهُ ثُمّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ علَيهِمُ الملائكةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأبشِروا بِالجَنّةِ الّتي كُنتم توعدون﴿۳۰﴾
به یقین کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که:«نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
به پیشگاه عباس بن علی (ع)
کعبه
...........
شده چون کعبه عباس و... به گِرد او طوافی بود
تمام تیرها و نیزه ها... حاجی!
مطافی بود!
اگر با بغض و کینه می زدند او را... دلیلی داشت
بلی...! از نهروان، دشمن به دنبال تلافی بود
عجب باران سنگینی گرفت از علقمه تا او
میان تیرها و مشکِ بی جانش، مصافی بود
گره افتاد در کار حسین از اَبروی عباس
به هم پیچید و... اوضاعش، کلافی بود...
نمی دانم چرا اینقدر آشوب است بعد از او
چه می گویم!؟ برای او همین یک داغ کافی بود
ادب کرد و وفا کرد و نگفت از خویشتن چیزی
اگر گفتیم حرفی غیر از این، حرفی اضافی بود
بصیرت از نگاهش جاری است و از تولّی مست
سرودن از لب و چشمش، نکات انحرافی بود
به لطف سجده ی این واژگانِ مست بر دفتر
مرا در گوشه ی چشمان او خوش اعتکافی بود
همینکه نام زیبایش به لب آمد دلم پر زد
دل عاشق به شوق دیدن او بُشر حافی بود
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی_عابدی
قم المقدسه
................................................
۱. «بُشر حافی» هم عصر امام کاظم (ع) و پدرش به دست امام علی (ع) مسلمان شده بود.
او پس از سال ها لهو و لعب با نگاه امام هفتم، توبه کرد و به این دلیل که کفش نمیپوشید به «حافی» (پابرهنه) مشهور شد. او را به دلیل زهد فراوان از مشایخ صوفیه دانستهاند.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
تیر و کمان
................
خورشید به قلب آسمان رفت
پیشانیِ ماه را نشان رفت
خم شد کمرش کنار ساقی
چون تیر رسید و چون کمان رفت
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
غیرت
..............
بدون دست، سوی آسمان رفت
به سوی لا مکان و لا زمان رفت
خدا از غیرت ساقی خبر داشت!
به تیر غیب، چشمش را نشان رفت
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
✋ تقدیم به سالار کربلا عباس بن علی (ع)
خودش را
.................
در میمنه می دید خودش را عباس
با هیمنه می دید خودش را عباس
جنگاوریِ علی به وجدش آورد
هرآینه می دید خودش را... عباس!
دروازه ی نور و زندگی بود ولی
یک روزنه می دید خودش را عباس
در کوهِ ولایتی که قله ست حسین
در دامنه می دید خودش را عباس
هر بار که می شد به حسینش خیره
در آینه می دید خودش را عباس
گلدسته ی نیزه تا صدا زد او را
در مأذنه می دید خودش را عباس
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15