eitaa logo
حاج ابوذر بیوکافی
9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
555 ویدیو
51 فایل
﷽ جهان پایان خوبی با #حسین_بن_علی دارد 🇮🇷 صفحات‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی Zil.ink/AbozarBiukafi_ir ارتباط با ادمین @Biukafi_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️ 🌸مزار شهدا محل استجابت دعاست سردار دلها شهید حاج 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 🔰بانی روضه های مادر 👤 : اولین بار سال ۷۴ اردوی قم دیدمش… یادمه یه پیراهن سفید تنش بود. صدای گرفته ای داشت، خیلی اهل حرف زدن نبود، یه آرامش توأم با متانت داشت، پیاده به سمت جمکران که میرفتیم روضه خوند، "مادر مادر مادر شبی دیگر به کنار من جان بر لب باش"... روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها خوند... الحمدلله این آشنایی ادامه داشت... سالها گذشت توو اتاقم نشسته بودم، وارد اتاق شد با تعجب و تحیّر رفتم سمتش، گفتم سید محل کار منو از کجا پیدا کردی😊؟ گفت خونه¬تم بلدم. همون اول پرسید فاطمیه کجایی؟ یه شب باید بهم قول بدی، گفتم داداش این همه راهو از تهران اومدی تا قم که ازم وعده بگیری، خب زنگ میزدی، من راضی به زحمتت نبودم (البته از دیدنش شعف¬زده بودم) گفتم باید دفترمو نگاه کنم. عصری میرم خونه خبر میدم. گفت خودم میرسونمت تا خونه. یه پراید مدل پائین خریده بود، رسوندم تا خونه بهش قول دادم. میدونستم خیلی روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها رو دوست داره. به امید شفاعتت... مدافع حرم 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 🔰اخلاص در اُمور 👤 : ذره‌ای خودنمایی نداشت. گاهی اوقات که تمام کارهای هیئت را انجام می‌داد، در جلسه نمی‌ماند تا کسی نفهمد که او کارها را انجام داده است. هیچ‌وقت ایشان را جلوی درب هیأت نمی‌دیدیم. او شخصیتی داشت که در نگاه اولش، شما را جذب می‌کرد. در سوریه سه وعده غذا می‌دادند امّا شهید یک وعده می‌خورد. با توجه به شرایط سوریه و جنگ‌زدگی ساختمان‌های آن‌ها، حاج محمود هرشب به خانه‌ها می‌رفت و حداقل یک اتاق را برای مردم جنگ‌زدۀ سوریه گرم می‌کرد تا در زمستان سردشان نشود. 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 👤 : در دفتر نمایندگی صدا و‌سیما دمشق، عکس شهید رو‌ دیدم، یادش بخیر محسن از رفقای خوبم بود، یادمه اواسط جنگ سوریه بود که دیدمش، چشماش پُر از اشک شد و‌گفت دعا کن شهید شم. ازش پرسیدم از سوریه چه خبر؟ گفت یک هفته ست اومدم، امّا نمیتونم اینجا بمونم دلم بیقراره حرم حضرت زینبه سلام الله علیها گفت من جام اونجاس محسن عزیز به مراد دلش رسید و شهید مدافع حرم شد. 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 🔰 این حرم عطر و بوی شهدا را دارد 👤 : توو همین حیاط، رو به گنبد بی‌بی وایساد و عرض کرد، اگه یه دونه از اون روضه‌هایی که برات خوندم روو بپذیری، منم میرم پیش ارباب... ، مداح بود و مسؤل هیأت حسین جان قزوین، یه عادتی داشت موقع کار توو هیأت بیشتر از بقیه میدوید و امّا بعد از جلسه پیداش نمی‌کردی. یادمه یه ماه رمضون دعوت شدم هیأتش، هر چی توو جلسه گشتم که ازش درخواستم کنم بیاد نفس بزنه، پیداش نکردم، می‌خواست توو چشم نباشه، روحیه‌ش اینجوری بود. این حرم عطر و بوی شهدا رو داره 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 🔰چجوری جذب شدی؟! 👤 : برای مراسمی به دانشگاه امام حسین علیه السلام دعوت شده بودم، الحمدلله خیلی جلسۀ پُرشور و باصفایی بود، از همۀ نقاط کشور جمع بودن، من اینجور جمع‌ها رو خیلی دوست دارم، رفتیم دفتر سردار، مسؤل دفتر عباس بود، اون‌موقع ۱۸ یا ۱۹ سالش بود، قیافه‌ش ی جوری بود که خیلی کم سن و سال نشون میداد، به شوخی بهش گفتم چجوری جذب شدی؟!😊، خنده‌ش گرفت، اون آرامش توأم با لبخندشو‌ دوست داشتم. امروز صبح توفیق شد بعد از شهادتش، اومدم سر مزارش، ان‌شاءالله شفاعتمون کنه شهید مدافع حرم 📍سمنان، گلزار شهدای امامزاده اشرف‌علی (ع) 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 🔰 دور از وطن 👤 : یادمان آقا مصطفی توو شبستان حرم عبدالعظیم حسنی علیه السلام. بدن مطهرش برنگشت، به دستور حاج راهی یمن شد و دقیقاً ۱۳ دی ۱۳۹۸ در غربت و دور از وطن به شهادت رسید و همونجا دفن شد. شهید روحش شاد و ‌یادش گرامی 🌹 رو یاد کنیم با صلوات eitaa.com/joinchat/91160789C62100c9db4 🇮🇷 کانال‌شخصی‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☘️ 🔰 میاندار شهید هیأت ما 👤 : خونه‌شون که می‌رفتی، کمد زیرتلویزیونی پُر از نوار کاست بود، همه رو گوش داده بود و به مطالب مسلّط بود، تا دربارۀ موضوعی یا مشکلی صحبت می‌کردی، سریع یه برمی‌داشت می‌داد بهت می‌گفت: "مفصل پیرامون این موضوع صحبت کرده" و راهنمایی‌ت می‌کرد. خلاصه دست‌خالی برنمی‌گشتی. مدافع حرم 🌹 رو یاد کنیم با صلوات 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی @AbozarBiukafi_ir
☘️ 🔰 مزد نوکری 👤 : اولین‌باری که دعوت شدم عادل عزیز زحمت کشید، ده ساله که رفیق‌یم. عادل‌جان، شهادتت مبارک. سلام منو به ارباب بی‌کفن برسون و شفاعت‌م کن. امروز روز ولادت مزد نوکری‌تو گرفتی. شهید سال‌ها خالصانه و بی‌ادعا برای اهل‌بیت علیهم السلام مداحی کرد، بود، امروز هم به آرزوش رسید. ✨ 🌹 رو یاد کنیم با صلوات 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی @AbozarBiukafi_ir
☘️ 🔰 میاندار شهید هیأت ما 👤 : بسیار اهل بود، نمی‌تونی تصور کنی چقدر زود باهات رفیق می‌شد واقعاً خونگرم بود، و بچه‌ها براش مهم بود، مخصوصاً اونایی که میومدن و . نبود، از اینایی که فقط زندگی خودشون براشون مهمه، نَه اصلاً از این مدل‌ها نبود، از رفتار می‌فهمید فلانی حتماً مشکلی داره، هرطوری شده پیگیری می‌کرد تا مشکل‌شو‌ به نوعی برطرف کنه، مخصوصاً نوجون‌ها که تو برهه‌ای از زمان معمولاً با دچار می‌شن، حامد وارد عمل می‌شد طوری‌که هم نوجوان آسیب نبینه هم خونواده‌ش. دورۀ پاسداری بود و خُب توو دوره از صبح و کارای انجام می‌داد و سختی‌های خودش رو داشت، معمولاً اگر وقتی می‌موند علی‌القاعده باید می‌کرد، امّا زمان‌های مرخصیِ ساعتی، برای بچه‌ها می‌فرستاد که زنگ بزنن، اگه کاری دارن بگن، اگه مشورتی لازم دارن بگن و بهشون انگیزه می‌داد. واقعاً بود مدافع حرم 🌹 رو یاد کنیم با صلوات 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی @AbozarBiukafi_ir
☘️ 🔰 سیدِ شهید ما 👤 : سال ۱۳۷۴ توو اردوی قم باهاش آشنا شدم، یه پیراهن یقه‌دیپلمات سفید تنش‌ بود، آروم و کم‌حرف ... قرار شد بریم سمت ، پیاده به سمت راه افتادیم هنوز سوز صداش تو قلبم زنده‌ست، شروع کرد به خوندن؛ "مادر مادر مادر شبی دیگر به کنار من جان بر لب باش ..." روضۀ مادرش رو واقعاً دوست داشت سوز صداش حال همه رو دگرگون کرد و اون‌شب بچه‌ها خیلی گریه کردن سال‌ها سفره‌‌دار روضۀ بود و آخرش هم توو سوریه استغاثه‌هاشو قبول کرد و آسمونی شد مدافع حرم 🌹 رو یاد کنیم با صلوات 🇮🇷 کانال‌حفظ‌ونشرآثارحاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
☘️ 🔰 میاندار شهید هیأت ما 👤 : بمب و بود، بعضی‌ وقتا با خودم می‌گفتم اینهمه حوصله و انرژی رو از کجا میاره؟! بخدا توو زندگیش انواع رو داشت، اینطور نبود که آدم بی‌‌غمی باشه نَه، بچۀ بود. همه دوسِش داشتن، مخصوصاً نوجون‌ها، که محیط‌های و رو خیلی نمی‌پسندن. عاشق حامد بودن، چون توو کمتر از چند دقیقه جوری فضا رو رفاقتی می‌کرد که انگار بچه‌ها باهاش هم‌سن‌وسالن و سال‌هاست همدیگه رو می‌شناسن. یه سال دو تا اتوبوس رفتیم ، بچه‌هایی که اومده بودن واقعاً بودن. با اینکه یه در حد رو رد کرده بود؛ طوری که دست و پاش توو گچ بود و گونه‌ها و دندونا و بینی‌ش هم شکسته بودن. با این حال گفت میام، هر چی اصرار کردن آقا تو اوضاعت‌ اینه‌ گفته بود میام، با و چه گرفتاری‌هایی خلاصه اومد. تخصصش این بود؛ بچه‌های و تحویل می‌گرفت ؛ تحویل می‌داد. واقعاً بعضی از بچه‌ها رو حتی پدر و مادراشون گردن نمی‌گرفتن، ولی پناه‌شون داداش حامد بود. دقیقاً یادمه چند تا خودکار آورده بود می‌داد به بچه‌ها رو گچ‌های دست و پاش یادگاری می‌نوشتن، کُنج شده بود محل سرگرمی‌هایی که خودش طراحش بود، با اینکه واقعاً درد داشت ولی روحیه‌ش از همه بهتر بود، خیلی وقتا توو همین شلوغ‌کاریا‌ حرفاشو به طرف منتقل می‌کرد و به بچه‌ها رو نشون می‌داد. مدافع حرم 🌹 رو یاد کنیم با صلوات 🇮🇷 کانال‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir