🔴قسمت دوم...
داستان جالب شب #عروســـی
مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.
لباس قشنگ #عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده!
همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند.
کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده.
بابای #مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو.
آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی.
مگه نه اینکه #همیشه آرزوت همین بود؟!
علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم.
می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون #قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟!...
🔴در کانال زیر سنجاق شده است👇
📕قسمت سوم👈 کلیک کنید📕
📕قسمت سوم👈 کلیک کنید📕
#همسرانه 💑
#مدیریت_رابطه
دوست داشتن یک نفر به این معنی نیست که ما #همیشه احساس خوب و مثبتی نسبت به او داشته باشیم.
عشق طعم و مزه های متفاوتی دارد؛ گاهی شیرین و گاهی تلخ است. عشق همیشه یک رنگ و #یکسان نیست.
احساسات ما نیز دایم در حال تغییر هستند؛ گاهی احساس خوبی داریم و گاهی احساس بد؛
پس نباید بر اساس نوع احساساتمان درباره ی ماهیت عشق در زندگی تصمیم بگیریم.
👈طبیعی است که زن و شوهرها در زندگی مشترکشان درگیر احساسات منفی نیز شوند.
🔥 فقط باید احساسات منفی را مدیریت کرد
به #کانال_زوجین_خوشبخت_بپیوندید.👇
Join🔜 @zojinkhoshbakht 👫
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─