eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
7.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چند سال بود بخاطر اعتیاد و رفیق بازیهای شوهر بی مسوولیتم من بیچاره م سر کار میرفتم اونم با دوتا بچه ی کوچیک،اونقدر بی انصاف بود که بیشتر درامد من رو ازم میگرفت و مقدار کمیش دستم می موند برای مخارج خودم و بچه ها،از ترس اینکه دیگه اجازه نده کار کنم جرات مخالفت نداشتم. کارم شده بود شب به شب نهار و شام فردا رو حاضر کنم و صبح به صبح بچه هارو بسپارم به مادر پیرم و برم سر کار تا شوهر نهارش رو بموقع بتونه بخوره و وقتی از سرکار برمیگردم شام حاضر باشه. نه پدر داشتم و نه برادری که حمایتم کنه.از ترس ابروم نمیذاشتم بقیه ی اقوامم از حال و روزم باخبر بشن. ❌کپی حرام
یبار سرکار مشغول کارم بودم که مادرم بهم زنگ زد و گفت پسرم تب کرده برای همین با اصرار و تمنا تونستم برای چند ساعت مرخصی بگیرم اول رفتم خونه تا کمی پول که جاساز کرده بودم برای روز مبادا بردارم وقتی وارد راه پله شدم با دیدن کفش های زنونه و صدای خنده های یه زن از توی خونه م با ترس و لزر در رو باز کردم و دیدم اون چیزی که باعث شد برای همیشه از شوهرم متنفر بشم،یه زن با وضعیت خیلی بدی در اغوش شوهرم بود ،شوهری که همیشه فکر میکردم بخاطر اعتیاد همه ی احساسات مردونه رو از دست داده ولی با چه محبتی هم صحبت اون زن شده بود. نمیدونم چه حسی بود بدون حرف با وجود لرزش شدید توی کل بدنم رفتم توی اتاق پول رو برداشتم ❌کپی حرام
بعد بدون اینکه نگاهشون کنم از خونه زدم بیرون تا خونه ی مادرم که چند خیابون فاصله دهشت گریه کردم و به بخت سیاهم و بی کسیم اشک ریختم و غصه خوردم.به دروغ به مادرم گفتم صاحب کارم مرخصی نمیداد کلی گریه و التماس کردم و سرخی چشمها و صورت پف کرده م بخاطر همونه. بچه رو بردم درمونگاه و زنگ زدم به صاحب کارم و گفتم دیگه سر کار نمیام کلا انگیزه ی زندگی کردن رو از دست داده بودم، شوهرم همیشه بی غیرت و بی مسوولیت و بی عرضه بود با همه ی بدیهاش ساخته بودم اما اینکه بخواد خوشی ها و محبتش رو با پولهای من خرج یکی دیگه بکنه برام سنگین بود،دلم میخواست برم پیش پدرومادرش و ابروش رو ببرم، ❌کپی حرام ❌
همینطوری هم ابرویی پیش خوانواده ش نداشت اما رو کردم به اسمون و گفتم بخاطر خدا ابروش رو حفظ میکنم. دو شب خونه مادرم موندم هرچی فکر میکردم تا بفهمم چاره ی کارم چیه به نتیجه نمیرسیدم،اون روزها خیلی بی حوصله و بداخلاق شده بودم مادرم مدام سوال پیچم میکرد و دلیل حال بدم رو میپرسید ،اخرش وقتی دید جوابی نمیدم با اشکی که از چشمهاش سرازیر شده بود گفت از فاطمه زهرا میخوام مشکلاتت رو برطرف کنه،یه لحظه دلم پر کشید برای نماز خوندن.پا شدم وضو گرفتم و چند رکعت نماز قضا خوندم، چند تا صفحه قران خوندم سر سجاده اشک میریختم و خدا رو صدا میکردم یه لحظه یاد حرف مادرم افتادم ❌کپی حرام ❌
حضرت زهرا رو صدا کردم با دل شکسته صدا میکردم و یکی یکی مشکلاتم رو بازگو میکردم،میگفتم کمکم کن راه حل مشکلاتم رو پیدا کنم کمکم کن از این مخمصه در بیام کمکم کن منم زندگی اروم و خوشی داشته باشم،اشک میریختم و درخواستم رو تکرار میکردم حس کردم یکی کنارم نشسته سر برگردوندم دیدم مادرم با گریه نگاهم میکنه ،با دیدن حال و روزش دیگه به هق هق افتادم خودمو تو اغوشش رها کردم گفتم مامان توروخدا برام دعا کن خدا دعای تورو در حقم اجابت میکنه.مامان با همون گریه گفت همیشه دعات میکنم ولی خدا صدامو نمیشنوه.اونقدر داغون شده بودم که دست میکشیدم روی دستهاش،،، ❌کپی حرام ❌
میگفتم تو دستهاتو ببر بالا تو دعا کن دوباره و هزار باره دعا کن خدا صداتو میشنوه اونقدر التماس کردم که اون بنده خدا هم به هق هق افتاده بود.بدجوری حال هردوتایی مون خراب بود یه لحظه صدای گریه ی بچه ها من رو به خودم اورد،چند روز از اون ماجرا گذشت،من هنوز خونه ی مادرم بودم و هنوز جرات رفتن به خونه م رو نداشتم،که یروز شوهرم اومد اونجا افتاد به دست و پام گفت تو این چند روز منتظر بودم ابروم رو پیش خونواده م ببری،اما تو خانمی کردی به کسی چیزی نگفتی میخوام برم کمپ ترک اعتیاد میخوام ادم بشم میخوام برای بچه ها پدری کنم...الان دوسال میگذره و شوهرم دیگه تغییر کرده ،من ابروی شوهرم رو نبردم،خدا هم به ابروی حضرت زهرا جواب دعاهای مادرم رو داد و زندگیم روبراه شد. . ❌کپی حرام ❌
✨ امام صادق ؏ ؛ هر ڪس بعد از نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا (س) را بجا آورد تمامے گناهانش آمرزیده مے شود ✨ 📓 مفتاح الفلاح ۱۰۶ @sulook