eitaa logo
آفتابگردان‌ها
526 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها نشسته منتظر و سر به راه، کوه در انعکاس نقره‌ای نور ماه، کوه بر شانه‌های یخ‌زده‌اش برف سالیان بر قامتش حریر نسیم و گیاه، کوه تاریک کرده روز و شبش را مسافری یک روز دل سپرده به چشمی سیاه، کوه حالا بگو عقابِ تو این روزها کجاست؟ دل قرص کرده پشت کدامین پناه، کوه؟! فریاد می‌زنم که امان از تو کوه! آه فریاد می‌زند که امان از تو، آه، کوه... شب‌ها به شانه‌های خدا تکیه می‌دهد آن سربلندِ تا به ابد تکیه‌گاه، کوه @Aftab_gardan_ha
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست سیاه‌جامه‌ی سوگت لباس فاخر ماست سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست تویی که نام غریبت خودش به تنهایی اثرگذارترین روضه‌ی منابر ماست بگو چگونه نگویم که دوستت دارم که این حدیث شریف از امام باقر ماست:  《خبر کنید کسی را که دوستش دارید》* خدا کند برسد، این پیام آخر ماست مرا که در سفر آخرت امیدی نیست مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است بگو به لطف خود این روسیاه شاعر ماست  *امام باقر(علیه السلام): هر کسی را دوست دارید، گاه و بی‌گاه به او یاد‌آوری کنید.  «وسائل الشیعه» @Aftab_gardan_ha
گذشت زندگی‌ام دور از تو با زاری مگر تو باز بیایی و شور بازآری تحمل غمِ از دست دادنت سخت است مباد بیشتر از این مرا بیازاری بیا کنار دل من، مرا عزیز بدار وفا ندیده کس از یوسفان بازاری دوباره پرسش من از تو «عشق» خواهد بود خدا کند بدمد بر لب تو باز «آری» رقیب گفت: تو آیا امید وصلت هست؟! به گریه گفتمش: آری، اگر که بگذاری! @Aftab_gardan_ha
چه عاشقانه رقم خورده ماجرا اینجا که باغ لاله دمیده‌ست جا به جا اینجا میان باغ قدم می‌زنیم و می‌خوانیم در این هوای دل‌انگیز، بی‌هوا اینجا چقدر باور این روز ناب دشوار است دوباره خلوت باران و شعر و ما، اینجا چقدر سبز و بلند است بخت ما امروز که هر دو جشن گرفتیم با خدا اینجا بیا بمیرمت ای دوست خسته‌ای حتما چرا که راه تو طولانی است تا اینجا ببین چقدر گل و بلبل و چمن شادند که دیده‌اند پس از سال‌ها تو را اینجا اگر نیامده بودی به گریه می‌افتاد نگاه منتظر من چه بی‌صدا اینجا 《حضور خلوت انس است و دوستان جمع‌اند》 دوباره با خودت آورده‌ای صفا اینجا چه زود می‌روی ای روزگارِ شادی من نمی‌شود که بمانی تو را خدا اینجا؟ خدا پناه تو، باشد برو به آرامی دلت گرفت اگر، باز هم بیا اینجا @Aftab_gardan_ha
اگر غم نعمتِ خوبیست، بردار این غنیمت را! که من با چشم خود دیدم فراوانیِ نعمت را کنارم می‌نشیند، گاه‌گاهی چای می‌نوشد گمانم دیده غم، در چشم‌هایم این لیاقت را سرم را بر کجا بگذارم؟ این طوفان سرگردان نمی‌بخشد پس از این شانه‌های بی‌مروّت را از این مردابِ غمگین نگذرید و مهربان باشید من آن رودم که می‌گیرند از من شوقِ حرکت را خدا یاری کند عشقی اگر هم نیست در بازار نیندازند کاسب‌ها به ما تلخیِ عادت را لبم را می‌گزم، چیزی نخواهم گفت بعد از این... که اربابان نمی‌فهمند اندوه رعیّت را @Aftab_gardan_ha
سوار، نامه‌ی تاریک روبهان آورد سوار نامه ز افرنگ این‌زمان آورد فریب بود و فریب و فریب بود و فریب سوار، آنچه فریبانه بود، آن آورد سوار از خود ما بود، درد ما این است که دوست لطمه به یاران و دوستان آورد دروغ‌نامه‌ای از گرد راه باز رسید بهار بود به ظاهر، ولی خزان آورد به رخت و چوب شبان، گرگِ فتنه‌پرورده به رنگِ دوست چه نیرنگ‌ها میان آورد چه رنگ‌ها و چه نیرنگ‌ها؟! دورویی، نه! هزار روی و ریا بود آنچه‌مان آورد دریغِ مردی و آزادگی! دریغ و دریغ! نفاق، جُربزه دزدید و بیمِ جان آورد نفاق، دغدغه‌ی خان و مان و مال و عیال، نفاق راحتِ جان، دردِ آب و نان آورد سرانِ ما را سودای سود در سر بود سوادِ نامه ولی سَربه‌سَر زیان آورد چنان به خطّ سیاه سوار دل بستند کأنّ حضرتِ حق وحی از آسمان آورد کدام امید و چه تدبیر؟! سخت دلگیریم از آنچه جمعِ بزرگان به ارمغان آورد ولی خیانت اینان نه راه ما را بست نه خم به ابروی مردان کاروان آورد خوشا کسی که علمدار روشنی‌ها شد سرِ نترس به میدان امتحان آورد اگر حسین، امام است و راه، کرب و بلاست هزار واقعه را تاب می‌توان آورد @Aftab_gardan_ha
فارغ‌تر از نسیم مهیای جاده‌ایم عشق است میزبان که چنین صاف و ساده‌ایم از چند ملتیم ولی زیر پرچمت احساس می‌کنیم که یک خانواده‌ایم تا کربلا نماز حضور است موج موج وصلیم هر کجای مسیر ایستاده‌ایم بی ذکرِ یاحسین که اصل گشایش است مثل لبان دوخته بی‌استفاده‌ایم باران به خاکِ تشنه نظر بیشتر کند دلخوش به دست خالی و پای پیاده‌ایم صدها دعا ضمیمه‌ی هر کوله‌پشتی است بر دوش خویش بار امانت نهاده‌ایم @Aftab_gardan_ha
باز در بين حسرت و شادی دلِ آشفته در به در شده است خبر خوبِ تازه‌ام اين است: دوستم عازم سفر شده است هيجانی غريب دارد او حق ندارم كه غرق غم باشم -《كربلايی شدم حلالم کن می‌روم اربعين حرم باشم》 می‌دهم با كنايه و شوخی ضمن خنديدنم جوابش را: -《من حلالت کنم که تو بروی ببری لذت و ثوابش را؟! شرط دارد رفيق! آسان نيست كه حلالت كنم به اين زودی! بايد ای دوست مطمئن باشم به منِ ساده می‌رسد سودی!》 -《شرط دارد؟! ولی... بگو! باشد! چاره‌ام چيست؟ عازمم فردا》 بغض و خنده چقدر قاطی شد: -《به خدا گريه‌لازمم فردا!》 از نگاهش سوال می‌بارد گرم توضيح می‌شوم حالا: -《می‌روی كربلا به يادم باش زائر اربعينیِ آقا! جای من گريه كن كمی لطفا اگر آبی به دستتان دادند يا اگر دختری زمين افتاد يا اگر ظهر شد اذان دادند جای من گريه كن اگر در راه تازه شد درد زخم پاهايت... روضه‌خوان از رقيه حرفی زد… بين فرياد وا حسينايت… يا اگر كه خدا نكرده خودت خسته بودی به قدر يک عالم چادرت در مسير خاكی شد تنه‌ای زد كسی به تو محكم… آخرش هم... بايست رو به حرم جای من مدتی نگاهش كن بگو آقا! رفيق من بد نیست يا اباالفضل! سر به راهش كن گریه گریه بگو دلش تنگ است دست این داغ و دامن کرمت گرچه جا مانده‌ی زیارت توست دلش اینجاست، در طواف غمت اذن می‌خواهد از شما آقا! تا بيايد به كربلا يک‌بار حرمت را نديده تا امروز همه‌ی غصه‌های او به كنار… باقی صحبتم بماند چون وقت تنگ است و حرف‌ها بسيار قول دادی که ياد من باشی!》 -《چشم! هستم سر قرار و مدار》 كوله‌اش را به دوش می‌گيرد می‌شود سمت كربلا راهی زير لب با گلايه می‌گويم: چه خداحافظی جانكاهی! برو ای زائر! ای رفيق شفيق! كه دعا می‌كنم من از امشب به سلامت به مقصدت برسی رهرو راه حضرت زينب كه در آن راه هرچه خواهی دید جلوه‌ای از بهار خواهد بود و برای قدم زدن‌هايت جاده چشم‌انتظار خواهد بود @Aftab_gardan_ha
قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است نگاهت نم گرفته لحظه‌ی دیدار نزدیک است نه دیگر کربلا آن شوره‌زار خشک و بی گُل نیست قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است تمام راه زیر سایه‌ی گرم علم بودی تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است کسی می‌خواندت انگار، این صوت زمینی نیست صدا از دور می‌آید ولی بسیار نزدیک است غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است قدم بعدِ قدم، پشت قدم‌های تو می آییم پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است @Aftab_gardan_ha
خیره ماندم به کوله‌پشتی و کفش خیره ماندم به جاده در اخبار خیره ماندم به در، درِ بسته خیره ماندم به این همه دیوار همه رفتند، شهر خالی شد چشم‌هایم هنوز پشت در است گریه کردم اگرچه کافی نیست گریه کردم اگر چه بی ثمر است چند سال است منتظر ماندم پای این غم چقدر بنشینم؟ از تو دورم همیشه و همه‌جا ای که نزدیکی و نمی‌بینم! قول دادم که لایقت باشم قول دادی مرا نمی‌رانی من زدم زیر حرفم اما تو سر قولت همیشه می‌مانی اشک می‌ریزم و یقین دارم که تو از حال من خبر داری 《دوستان را کجا کنی محروم! تو که بر دشمنان نظر داری》 @Aftab_gardan_ha
تقدیم به صبور مانده که مادر به خانه برگردد نبسته چشم که شاید شبانه برگردد نشانی تو و این خانه صوت قرآن است مگر به زمزمه‌ای کودکانه برگردد بخوان، به حرمت لب‌های کوچکت شاید زمان عقب بنشیند، زمانه برگردد کمال وصل همین است، عاشقی بی‌تاب پی نشانه رود، بی‌نشانه برگردد کبوتری که رهایی چشیده ممکن نیست که در قفس به تمنای دانه برگردد که آسمان حرم سهم آسمانی‌هاست بگو اسیر زمین سوی خانه برگردد مسافری نفسش بین راه جا مانده مسافری که مگر روی شانه برگردد @Aftab_gardan_ha