#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
#اربعین
باز در بين حسرت و شادی
دلِ آشفته در به در شده است
خبر خوبِ تازهام اين است:
دوستم عازم سفر شده است
هيجانی غريب دارد او
حق ندارم كه غرق غم باشم
-《كربلايی شدم حلالم کن
میروم اربعين حرم باشم》
میدهم با كنايه و شوخی
ضمن خنديدنم جوابش را:
-《من حلالت کنم که تو بروی
ببری لذت و ثوابش را؟!
شرط دارد رفيق! آسان نيست
كه حلالت كنم به اين زودی!
بايد ای دوست مطمئن باشم
به منِ ساده میرسد سودی!》
-《شرط دارد؟! ولی... بگو! باشد!
چارهام چيست؟ عازمم فردا》
بغض و خنده چقدر قاطی شد:
-《به خدا گريهلازمم فردا!》
از نگاهش سوال میبارد
گرم توضيح میشوم حالا:
-《میروی كربلا به يادم باش
زائر اربعينیِ آقا!
جای من گريه كن كمی لطفا
اگر آبی به دستتان دادند
يا اگر دختری زمين افتاد
يا اگر ظهر شد اذان دادند
جای من گريه كن اگر در راه
تازه شد درد زخم پاهايت...
روضهخوان از رقيه حرفی زد…
بين فرياد وا حسينايت…
يا اگر كه خدا نكرده خودت
خسته بودی به قدر يک عالم
چادرت در مسير خاكی شد
تنهای زد كسی به تو محكم…
آخرش هم... بايست رو به حرم
جای من مدتی نگاهش كن
بگو آقا! رفيق من بد نیست
يا اباالفضل! سر به راهش كن
گریه گریه بگو دلش تنگ است
دست این داغ و دامن کرمت
گرچه جا ماندهی زیارت توست
دلش اینجاست، در طواف غمت
اذن میخواهد از شما آقا!
تا بيايد به كربلا يکبار
حرمت را نديده تا امروز
همهی غصههای او به كنار…
باقی صحبتم بماند چون
وقت تنگ است و حرفها بسيار
قول دادی که ياد من باشی!》
-《چشم! هستم سر قرار و مدار》
كولهاش را به دوش میگيرد
میشود سمت كربلا راهی
زير لب با گلايه میگويم:
چه خداحافظی جانكاهی!
برو ای زائر! ای رفيق شفيق!
كه دعا میكنم من از امشب
به سلامت به مقصدت برسی
رهرو راه حضرت زينب
كه در آن راه هرچه خواهی دید
جلوهای از بهار خواهد بود
و برای قدم زدنهايت
جاده چشمانتظار خواهد بود
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است
نگاهت نم گرفته لحظهی دیدار نزدیک است
نه دیگر کربلا آن شورهزار خشک و بی گُل نیست
قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است
تمام راه زیر سایهی گرم علم بودی
تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است
کسی میخواندت انگار، این صوت زمینی نیست
صدا از دور میآید ولی بسیار نزدیک است
غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست
ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است
قدم بعدِ قدم، پشت قدمهای تو می آییم
پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_سفر_آفتابگردانها
خیره ماندم به کولهپشتی و کفش
خیره ماندم به جاده در اخبار
خیره ماندم به در، درِ بسته
خیره ماندم به این همه دیوار
همه رفتند، شهر خالی شد
چشمهایم هنوز پشت در است
گریه کردم اگرچه کافی نیست
گریه کردم اگر چه بی ثمر است
چند سال است منتظر ماندم
پای این غم چقدر بنشینم؟
از تو دورم همیشه و همهجا
ای که نزدیکی و نمیبینم!
قول دادم که لایقت باشم
قول دادی مرا نمیرانی
من زدم زیر حرفم اما تو
سر قولت همیشه میمانی
اشک میریزم و یقین دارم
که تو از حال من خبر داری
《دوستان را کجا کنی محروم!
تو که بر دشمنان نظر داری》
#میترا_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به #شهدای_واقعهی_حله
صبور مانده که مادر به خانه برگردد
نبسته چشم که شاید شبانه برگردد
نشانی تو و این خانه صوت قرآن است
مگر به زمزمهای کودکانه برگردد
بخوان، به حرمت لبهای کوچکت شاید
زمان عقب بنشیند، زمانه برگردد
کمال وصل همین است، عاشقی بیتاب
پی نشانه رود، بینشانه برگردد
کبوتری که رهایی چشیده ممکن نیست
که در قفس به تمنای دانه برگردد
که آسمان حرم سهم آسمانیهاست
بگو اسیر زمین سوی خانه برگردد
مسافری نفسش بین راه جا مانده
مسافری که مگر روی شانه برگردد
#اسما_سجادی_پویا
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نه بود نشانی از رفیقی در شهر
نه هست دل و جان رقیقی در شهر
سرهای بریده کو به کو میچرخند
چون رشتهی تسبیح عقیقی در شهر
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
برهنهپایی ما انقلاب سادهی ماست
که زخم، همسفر پابهپای جادهی ماست
مسافرانِ سحرخیزِ جادهایم هنوز
به رغم حادثهها ایستادهایم هنوز
بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند
بگو که خیر ندارد که استخاره کند
بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند
بگو که وقت ندارد که انتخاب کند
چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد
هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد
به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد
مجازِ روشنِ هر بیحقیقتی باشد
بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان
که خستهایم از این فقههای استحسان
چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت
صدا شوید دمی، زندههای در تابوت!
صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟!
چقدر صورتک خندههای پوشالی
سلاح گریه ندارید پس خراب شود
کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید
«بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است»
میان راه تو با راه اربعین فرق است
پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانیست
ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانیست
میان قول و عملها بهانه میبینیم
و دستخطّ تو را کوفیانه میبینیم
دم از مصالحه در مجلس یزید زدی
برای وعدهی گندم، دم از امید زدی
بس است، توبه کنید آنچنان که حر باشید
برای پاک شدن متصل به کر باشید
به پا شوید که از دستتان زمان رفته
اگر که دیر بجنبید کاروان رفته
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
دوباره در سر ما شور عشق افتاده
حبیبهای غریبیم در دل جاده
بدون واهمه افتادهایم در این راه
هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خامش منشین زمزمهای جاری کن
زاری کن بیملاحظه زاری کن
در سوگ حسین اگر نبارم چه کنم؟
ای اشک بیا و آبروداری کن
#محمد_امین_اکبری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
خط:
#محمدصادق_ترابی_زاده
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
شکست هیبت تقویم و کهنه شد هر عید
هزار سال پیاپی شدند بی تو شهید
مرا ببر به زمینی که آسمان شده است
خوشا زمانِ رسیدن به مرزهای جدید
به آن زمین که زمان را اسیر خود کردهست
که هیچ لحظه از آنجا نمیشود تبعید
غروب، موعد دیدار چشم موعود است
طلوع میکند آن دم برای من خورشید
شفق گریستم اما به محض دیدارت
درون خانهی چشمم تلألوت تابید
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به #حضرت_محمد (ص)
چه اعجازیست در چشمش، که نازل کرده باران را
گلستان میکند لبخندهای او بیابان را
بزرگان از همان اول به پایش سجده میکردند
مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را
میان شانههایش میدرخشد قرص خورشیدی
که روزی در تجارتها بحیرا دیده بود آن را
عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش
پریشان میکند نزدیک سیصد سال، سلمان را
نیازی نیست در کلِّ فتوحاتش به شمشیری
فقط کافیست طولانی کند تحریر قرآن را
به غیر از دوستی با اهل بیت اجری نمیخواهد
نمک از سفرهاش برداشتی مشکن نمکدان را
ولی چندیست زهرا روز و شب از گریه بیتاب است
علی این روزها باید بسازد بیتالاحزان را
علی شب با چراغی خانههای شهر را میگشت
ملول از دیو و ددها آرزو میکرد انسان را
نَفَس در سینهام تنگ است، از این ماجرا بگذر
مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را
همین کافیست مقبول تو باشد بیتی از شعرم
که لبخند تو زیبا میکند اشعار حسّان را
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به پیشگاه #امام_رضا
آه ای غریبی که هستی از من به من آشناتر
در بند عشق تو هستم از هر رهایی رهاتر
در پیشگاه خدایت تنها تو تسلیم محضی
مانند تو هیچ کس نیست حکم قضا را رضاتر
شاه خراسان نه، شاه هر دو جهانی، نه بلکه
از هر چه گویند و گویم همواره شانت فراتر
وقتی که در آستانت میایستم نیست دیگر
از تو کسی پادشاتر، از من کسی بینواتر
صحن و سرای تو از هر باغ و بهاریست سرتر
هر خشت خشت حریمت از برگ گل باصفاتر
تصویر آن غنچههای بر سنگها نقش بسته
از هر بهاری که دیدم زیباتر و دلگشاتر
از دور وقتی نگاه زائر به گنبد میافتد
با هر سلامیست او را ناخواسته گونهها، تر
بگذار در بیت هشتم ساکت شوم تا بگوید
حرف دلم را نگاه بارانی من رساتر
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یا #امام_رضا
چنان که میبَرد عطش، ز طفلِ تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیشِ عطر تو نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظهای ببر ز چشمها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سوال دادهای جواب را
هزار غصه هست و من به امرِ "فَابکِ للحسین"
برای گریههای خود بهانه کردم آب را
نوشتم آب سوختم، شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب آه آب، امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟
بگو به باد لااقل که کم کند شتاب را
رباب بود و سلسله، حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود که مجلس شراب را.....
بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی
و مادری که آمدهست وا کند طناب را....
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در حقیقت وصال تو شاید تا ابد از محالها باشد
قلب بیتاب من ولی باید خوش به خواب و خیالها باشد
ای غزال خیالها! شرح دوریات را غزلغزل خواندم
دفتر پارهپارهام تا کی کولهبار ملالها باشد؟
تو چگونه مرا نمیبینی؟ دوست داری مرا تو آیا؟ آه!
تا کی این عاشق دلآزرده پایبند سؤالها باشد؟
چند سالی به حسرتی طی شد، چند سالی به شوق دیداری
شاید این شیوهی گرفتنِ عمر، هنر تلخ سالها باشد
ابر بود و غروب بود و نبود ذرّهای شور زیستن در من
مثل خورشید بیفروغی که در کمند زوالها باشد
سر فرو برده در گریبان و با هزاران دریغ میگفتم
کاش میشد به تو رسیدن هم یکی از احتمالها باشد
#امیر_عباس_قبادی
#دوره_ششم
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha