eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
از کجا قصه را شروع کنم؟ مقتل از التهاب می‌گرید خط به خط صفحه صفحه‌ی تاریخ واژه واژه کتاب می‌گرید وای از آن لحظه‌ای که می‌ریزد آب پاکی به روی دست رباب... مثل چشمان شرمگین عمو دیده‌ی مشک آب می‌گرید انعکاس سراب در چشمش از نگاهش چکید و جاری شد مادری که سراب می‌بیند مادری که سراب می‌گرید به کدامین گناه کشته شده؟ طفل شش‌ماهه‌ای در آغوشت این سوال بزرگ عاشورا قرن‌ها بی‌جواب می‌گرید آسمان مرد این روایت را از دل سنگ لاله می‌روید چه عظیم است داغ این که سه روز بر تنت آفتاب می‌گرید چشم‌های تو دید از نیزه بین آغوش خالی مادر جای اصغر، گره گره با خون روی دستش طناب می‌گرید بر سر نیزه خواب رفته ولی مادرش باز هم پی آب است شاید این سر هنوز هم دارد در خیال رباب می‌گرید صاحب روضه‌ها کجایی که می‌رود قصه سوی جایی که مادرت می‌کند دعایی که تا شود مستجاب می‌گرید @Aftabgardan_ha
یا چنان که می‌بَرد عطش، ز طفلِ تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمی‌رسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیشِ عطر تو نمی‌زند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتی‌ست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه‌ای ببر ز چشم‌ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده‌ای جواب را هزار غصه هست و من به امرِ "فَابکِ للحسین" برای گریه‌های خود بهانه کردم آب را نوشتم آب سوختم، شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب، امید می‌شود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگ کفر می‌رود حسین معجزه به دست پیمبرانه می‌رسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا هدر نمی‌رود؟ بگو به باد لااقل که کم کند شتاب را رباب بود و سلسله، حرامیان و هلهله و شعر لال می‌شود که مجلس شراب را..... بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی و مادری که آمده‌ست وا کند طناب را.... @Aftab_gardan_ha
چشمم دوباره خیس شد از نم نم سکوت رخت سیاه کرده به تن در غم سکوت بغضم شکست و باز صدای شکستنش گم شد میان همهمه‌ی این همه سکوت وقتی که نیست نام تو در بین واژه‌هام معنا شده‌ست مساله‌ی مبهم سکوت اینجا کسی به غیر خودم نیست یار من خوب است آشنام به زیر و بم سکوت با سنگِ حرف می‌شکنی حرمت مرا تو آدمِ صدایی و من آدمِ سکوت... @Aftab_gardan_ha
به خاک پای حضرت سلطان علی بن موسی الرضا (ع) چنان که می‌برد عطش ز طفلِ تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمی‌رسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیشِ عطر تو نمی‌زند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتی‌ست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت، در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه‌ای ببر ز چشم‌ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو؟ تویی که قبل هر سوال داده‌ای جواب را هزار غصه هست و من به امرِ فابک للحسین برای گریه‌های خود بهانه کردم آب را نوشتم آب سوختم، شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب، امید می‌شود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگِ کفر می‌رود حسین معجزه به دست پیمبرانه می‌رسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا هدر نمی‌رود؟ بگو به باد لااقل که کم کند شتاب را رباب بود و سلسله، حرامیان و هلهله و شعر لال می‌شود، که مجلس شراب را... بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی و مادری که آمده‌ست وا کند طناب را... @Aftab_gardan_ha
از کجا قصه را شروع کنم؟ مقتل از التهاب می‌گرید خط به خط صفحه صفحه‌ی تاریخ واژه واژه کتاب می‌گرید وای از آن لحظه‌ای که می‌ریزد آب پاکی به روی دست رباب... مثل چشمان شرمگین عمو دیده‌ی مشک آب می‌گرید انعکاس سراب در چشمش از نگاهش چکید و جاری شد مادری که سراب می‌بیند مادری که سراب می‌گرید به کدامین گناه کشته شده؟ طفل شش‌ماهه‌ای در آغوشت این سوال بزرگ عاشورا قرن‌ها بی‌جواب می‌گرید آسمان مرد این روایت را از دل سنگ لاله می‌روید چه عظیم است داغ این که سه روز بر تنت آفتاب می‌گرید چشم‌های تو دید از نیزه بین آغوش خالی مادر جای اصغر، گره گره با خون روی دستش طناب می‌گرید بر سر نیزه خواب رفته ولی مادرش باز هم پی آب است شاید این سر هنوز هم دارد در خیال رباب می‌گرید صاحب روضه‌ها کجایی که می‌رود قصه سوی جایی که مادرت می‌کند دعایی که تا شود مستجاب می‌گرید @Aftab_gardan_ha