...پس خدایی که آفرید مرا
روز اول، چگونه دید مرا؟
این خوشیهای گاه گاهِ سبک
این غم ممتدِ شديد: مرا
خاک، سرد است؛ خاک، آرام است
از چه آورد پس پدید مرا؟
پس چه خاکیست داغِ ناآرام
که از آن خاک آفرید مرا؟
شاید آن روز او پدید آورد
از گِلِ خاکِ آن شهید مرا
ای شهیدان کربلا! آیا
گرچه کمقدر، میخرید مرا؟
#علی_چاوشی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
دوچرخهام دوباره
بی حال و لق و لوق است
آهنگ چرخهایش
امشب تلق تولوق است
قهر است با من انگار
کز کرده کنج خانه
آورده او برایم
از صبح، صد بهانه
بابابزرگ خوبم
با چسب و پیچ و آچار
رفته عیادت او
مانند یک پرستار
یک زنگ هم خریده
هدیه برای چرخم
تا آشتی دهد باز
ما را دوباره با هم
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
سفر چگونه کنم با بهانهای که ندارم؟
کدام سو بپرم آشیانهای که ندارم؟
نشاندهام به دلم دشتی از شقایق غم را
به غیرِ این دل خونین نشانهای که ندارم
کنون که داده به بادم چو قاصدک غمِ این عشق
بگو مرا برساند به خانهای که ندارم
مرا ببین که چکیدم به پات یک دل سیر آه
جز این ترنم باران ترانهای که ندارم
اگر هراسِ به دریا زدن نبرده دلت را
بیا تو را ببرم تا کرانهای که ندارم
#حسن_حسنزاده
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
مدح امام هادی علیهالسلام
باید چه گفت مدحت شاهی عظیم را؟
کو شعر تر که وصف کند این حریم را؟
کو یک گره که باز نگردد به دست او؟
کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟
کوکوکنان نشسته به بامش، مگر کریم
با دست خویش دانه دهد یاکریم را
هوهوی پرچمش به تقرب کشانده است
تا سامرا به روی دو زانو نسیم را
یک جرعه از کنارهی دریای حکمتش
پرورده است حضرت عبدالعظیم را
با تیغ آبدیدهی نور هدایتش
سرکوب کرده خدعهی قوم رجیم را
هرگز به پادشاهی عالم نمیدهیم
حظّی که از گدایی او میبریم را
مدیون اوست مکتب قرآن و دین حق
در فتنهها صراط چنین مستقیم را
#علی_سلیمیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به امام هادی علیهالسلام
تو از تبار بهاران، تو از سلالهی رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد
جوانه عرض سلامی، شکوفه عرض درودی
به صدر جامعه*ی خود به 《السّلامُ علیکی》
تمام پنجرهها را به سوی باغ گشودی
از آسمان به زمین سیر کردی و همه دیدند
که آفتابی و داری عجب فراز و فرودی
مگر مقابل دشمن محمد(ص) دگری تو؟!
تو کیستی که ندارد صبوری تو حدودی؟
کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش
به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی
اگرچه سامرهات را حصار کرده شب اما
میآید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی
*زیارت جامعه کبیره
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به امام هادی علیهالسلام
نه تنها دوستانش را، که حتی دشمنان را هم
هدایت کرده او سرسختهای این جهان را هم
اگر در چشم او رام است صد حیوان درنده
درون مشت خود دارد کلید جسم و جان را هم
هراسی نیست از ظلمت اگر نورالهدی باشد
که روشن کرده نور او زمین را آسمان را هم
من از لطفش به عجز مرد گوهرساز فهمیدم
که او پر سود خواهد کرد با مهرش زیان را هم
همین که مقصدم را در دل بیراههها دیده
عوض کردهست مقصد را، مسیر داستان را هم
کسی میآید از نسلش که هنگام اذان ظهر
بگیرد《اشهد ان على》اش آسمان را هم
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
میخواستم خیال تو از سر به در کنم
دیدم نمیشود که بدون تو سر کنم
اطراف تو حصار از آیینه میکشم
باید تو را برای خودم بیشتر کنم
چشمم غیور بود به عشق تو، کور نه
غیرت نمیگذاشت به غیرت نظر کنم
چون چشمه یافته به دل سنگ کوه، راه
پس گریه میکنم که به قلبت اثر کنم
من با عصای سِحر به مقصد نمیرسم
مِن بعد، تکيه را به دعای سحر کنم
#حسین_شهریاری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_haa
زآنسویِ نبود و بود در آیینه
هر پلک دری گشود در آیینه
دلخواهترین رباعیِ عالم را
چشمانِ تو میسرود در آیینه
#محمدامین_اکبری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_haa
هدایت شده از آفتابگردانها
اسفند رفته بود و زمستان ادامه داشت
فصل نبودن تو کماکان ادامه داشت
شک داشتم که اشک من آن گونه میچکید
یا ابر بود و بارش باران ادامه داشت
مویت وزید و رفت ولی زیر گوش من
هوهوی بادهای پریشان ادامه داشت
با من حیاط خانه به خلوت نشسته بود
تا صبح شبنشینی ایوان ادامه داشت
دنبال اشکهای تو هر قدر آمدم
بغضت ادامه داشت، خیابان ادامه داشت...
از خواب هم پریدم و در چشم من هنوز
کابوس رفتن تو کماکان ادامه داشت
#حسین_صادقی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه است
عبورت از شب تنهاییام چه بشکوه است
نه سنگ نیست دلم آنچنان که میگویند
به هم فشردگی چند قرن اندوه است
تو هم شبیه خودم بغض در گلو داری
و رنگ پیرهنت آه سرد و بیروح است
هنوز قلقلکت میدهد عبور نسیم
تن لطیف تو از رعد و برق مجروح است
ببار! حوصلهی گریهی تو را دارم
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه است
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نگو که عید شده، من هنوز هم که همانم
مگر قرار نشد از دلم تو را بتکانم؟
تنیده است خیالت به رشتهرشتهی روحم
طنینِ خندهی محوت نشسته است به جانم
هزار دفعه صدایم زدی، ولی... چه بگویم؟
برای بردن نام تو بسته بود زبانم
همین که بین شلوغی نگاهمان به هم افتاد
نداد بغض مجالت، نداد گریه امانم
نخواستم که ببینی چقدر بی تو غریبم
چقدر در غم دلتنگیات شب است جهانم
به وقتِ خلوتِ خود زل زدم به گوشهای از شب
شب است یا که سیاهیست؟ من کجای زمانم؟
شب است و چنگ زده خاطراتِ مُرده به روحم
و میتپد هوسِ مرگ، بین هر ضربانم
تو نیستی و همه، بارِ غربت است به دوشم
چگونه خستگیام را به سال نو نکشانم؟
#آرزو_ارجمند
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha