به ساحت مقدس
پیامبر خاتم صلوات الله عليه
گرفته دست غزل گوشهی عبایت را
نشستهام بسرایم صدای پایت را
محمّدی و جهان مست عطر گیسویت
گلاب داشته عمری به سر هوایت را
محمّدی و خداوند محو همت توست
چگونه شرح دهم سعی با صفایت را؟!
برای از تو سرودن خیال لازم نیست
بگو به معجز لبخند، جلوههایت را
حجاز در کلماتی نگفتنی گم بود
حواس آینهها پرت حرف مردم بود
غرور و پستی و میخوارگی حکومت داشت
جهان به هرچه تباهی به ظلم عادت داشت
تو آمدی که تبسم به تخت بنشیند
و "السّلام عليكم" به تخت بنشیند
تو آمدی و ستونهای ظلم لرزیدند
و دختران جهان خوابهای خوش دیدند
اگر غلط نکنم قصه باید این باشد
تو آمدی که خداوند بر زمین باشد
تولد تو بجز جلوهی عطوفت نیست
که میم و حای محمّد بجز محبت نیست
تو آمدی و زمستان بهار شد آن روز
تو آمدی و زمین قبلهدار شد آن روز
#فاطمه_حقبین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
۱۵ فروردین ۱۳۹۸
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
ببین چگونه میافتم به پای نام بلندت
تو فاطمه، تو زکیه، تو انسیه، تو حمیده
هزار جان گرامی فدای نام بلندت
سعادت است تفاخر به این که از همه عالم
نشسته است به دوشم همای نام بلندت
در اوج سختی اگر که شکسته بال و پر من
رسیده است به دادم دوای نام بلندت
برات کرب و بلا را اگر به دست بگیرم
گرفتهام همهچیز از لوای نام بلندت
صدام کرد و ندیدم جواب «فاطمه»اش را
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
#فاطمه_حقبین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
۱۱ بهمن ۱۳۹۸
دلم کبوتر جلدیست کنج گوهرشاد
که دارد از حرمت خاطرات خوش در یاد
هوای صحن و سرایت همیشه بارانیست
و میکند همه را از حصار غم آزاد
کسی ندیده گدایی فقیر برگردد
شفا گرفته در این خانه کور مادرزاد
جوان ارمنی آمد به گریه رو به تو گفت:
پدر شدم به دعای تو؛ خانهات آباد
گلایهها همه از بین راه برگشتند
از آن دمی که مسیرم به این حرم افتاد
بگیر دست مرا، دست واژههایم را
که جز ولای توام نیست هیچ استمداد
برای آن که مرا شاعرت حساب کنی
دخیل بستهام آقا به پنجره فولاد
نمیشناختمت سیل غم مرا میبرد
فدای آن پدری که تو را نشانم داد
#فاطمه_حقبین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
۲ آبان ۱۳۹۹