#ویژهنامه_جانفدا
از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
دلهای ما مُلک او شد، جانهای ما سرزمینش
این سرزمین بهار است، اینجا زمستان ندارد
ما التیام از که جوییم؟ ما از که مرهم بخواهیم؟
جز روضۀ فاطمیه، این درد درمان ندارد
صدها سلیمانی اینجا میجوشد از خون پاکت
دشمن چرا فکر کردهست خون تو تاوان ندارد؟
ما غرق خشمیم و کینه، آتشفشانهای دردیم
ایمن نباشد از این خشم، هرکس که ایمان ندارد
خون ابومهدی امروز آمیخت با خون سردار
یعنی که اسلام اصل است، بغداد و تهران ندارد
#ریحانه_کاردانی
@Aftabgardan_ha
May 11
#ویژهنامه_جانفدا
غزل غزل همهی سطرها منوّر شد
شکست شیشهی عطری، جهان معطّر شد
دوباره باز شد آغوش آسمان آن شب
دوباره شاخه گلی لالهوار پر پر شد
چقدر آه کشیدند و ماه را دیدند
چقدر خاطر آیینهها مکدّر شد
تمام حنجرهها نام حاج قاسم را
صدا زدند، به قدری که دشمنش کر شد
شهید زندهی ما را شهیدتر کردند
ولی تمام نشد او... که صدبرابر شد
#نرگسسادات_موسوی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
خواب سنگینی دوباره پشت پلک کوچهها بود
باد سرگردان، پریشان، در خیابانها رها بود
باز تاریکی بساطش را شبانه پهن میکرد
ماهتاب از شرم، غمگینانه پشت ابرها بود
خواب میدیدم دوباره ماجرای کربلا را
باز بین روضه بودم، آنچه دیدم آشنا بود
داشت جان میداد مثل ماهیان رود اروند
آن که در طغیان طوفانها همیشه ناخدا بود
آن که مرزش اشک مظلومان دنیا بود عمری
آن که تفسیری برای کل ارض کربلا بود
میوزید از قتلگاهش بوی سیب آن لحظه انگار
دستهایش مثل هر شب در قنوت و ربنا بود
تا اذان برخاست از گلدستهها، برخاستم، آه...
رسم این دنیا همیشه اَلبلاء للولا بود
باورش هرچند در قلبم نمیگنجید، اما
رفته بود آن که همیشه پاسبان خواب ما بود
#لیلا_علیزاده
@Aftabgardan_ha
برای #علامه_مصباح_یزدی
این خبر سخت بود، سنگین بود
تا شنیدیم، بیقرار شدیم
روح علامه تا خدا پر زد
داغ دیدیم، داغدار شدیم
نفسش گرمی دل یاران
خطبهاش راز خشم دشمن بود
سالها نور چشم حزبالله
سالها خار چشم دشمن بود
استوار و شکوهمند و صبور
مهربان و صمیمی و ساده
مثل یک کوه، سربلند و رشید
مثل یک آبشار افتاده
نه در این راه عافیتطلب و
نه در این راه منفعتبین بود
گفت: «جانها فدای دین»، آری
همۀ عمر خادم دین بود
در دل فتنهها به ساغر ما
جامی از کوثر ولا میریخت
بعد هر زخم در پیالۀ ما
جرعهای از خم «شفا» میریخت
روح او در بدن نمیگنجید
عاقبت سوی دوست عازم شد
شب جمعه «به سوی او» پر زد
رفت و همراه حاج قاسم شد
قلمش، خطبههای مستندش،
بود عمری سلاح علامه
بیشک از کربلا شروع شده
راه سردار، راه علامه
آن یکی هممسیر با عباس
این یکی هممسیر با زینب
السلام علیکَ یا عباس
السلام علیکِ یا زینب
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
داغت هنوز لالهی پرپر میآورد
از کربلا کبوتر بیسر میآورد
هوش و حواس را ز دل و دیده میبرد
عشقت به جاش چشمِ ز خون تر میآورد
نام تو آتشیست که طوفان عشق را
از سینهی شکستهدلان بر میآورد
این خاک از آن زمان که مسیر تو را شناخت
بر شانههاش سرو و صنوبر میآورد
پیر و جوان و کودک ما را نگاهِ تو
از خانهها به سنگر و معبر میآورد
آن آتشی که بر سر این خانه ریختند
آخر دمار از همهشان در میآورد...
#سجاد_نوابی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
قسم به چشم تو و ذوالفقار ابرویت
مقرّبان الهی شده ثناگویت
رسیدهاند اگر دشمنان ز هر سویت
«فَیا سُیوف خُذینی» ست حرز بازویت
امیر قافلهای، تکسوار دورانی
اسیر حرف نماندی و مرد میدانی
اگر جهانِ بدون تو در مجادلههاست
اگر که خونِ تو گرمیِ این معاملههاست
اگر که رفتن تو دلخوشیِ حرملههاست
میان راه تو و ماندهها چه فاصلههاست
روا مباد که بعد از تو جان به در ببرند
روا مباد که خون شهید را بخرند
بیا بگیر ز جور زمانه تختش را
بدل به خون بکنی تازگی رختش را
حواله کن به جهنم سیاهبختش را
مگر که پس بدهد انتقام سختش را
شهید صبح زمستان سرد بغدادی
فدای آن که شبیهش غریب جان دادی
کسی به جز تو در این دوره دلشکسته نبود
کسی به قدر تو دلتنگ و زار و خسته نبود
و قبل رفتن تو جمع ما گسسته نبود
امیدواری ما سرد و دستبسته نبود
به پشتگرمی تو ختم گشت جنگ تموز
حریف خون تو را مادرش نزاده هنوز
به غیر خادم مولا نبود منزلتی
چه سالهاست که هر لحظه در مجاهدتی
نبوده در دل تو هیچ کنج عافیتی
خوشا که در کنف بانوی مقاوتی
شهادت است نصیب مقرّبان حسین
خوشا سر تو و دستان مهربان حسین
تو در مقابل غم تکیهگاه میمانی
برای ما تو یگانه پناه میمانی
در این سیاهی تردید ماه میمانی
تو در برابر ظلمت گواه میمانی
تو سرو باور مایی چنین رشید شدی
تو زندهای، تو نمردی، فقط شهید شدی
#امیر_سلیمانی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا!
حبیب! مسلم! ابوذر! بریر! حنظله! سلمان!
تو وارث عطش قاسم و شکوه سلیمان!
نه فاتح و نه سپهبد، نه ذوالفقار و نه سردار
برای نام تو تنها «شهید» بود سزاوار
و صلح معنی سازش نداشت در دل تنگت
سفیر صلح! کجایی؟ کجاست تیر و تفنگت؟
قسم به عاشقِ غمگینِ مهربانِ درونت
قسم به راه عزیزت، قسم به سرخی خونت
که خطّ قرمز تو مرزهای دین و وطن بود
و خطّ اشک یتیمان بیپناه یمن بود
چه دستها که گرفتی، چه شانهها که تکاندی
چه خندهها که به لبهای ناامید نشاندی
نمانده است پس از تو برای شام چراغی
چگونه خوب بخوابند کودکان عراقی؟
چه غم؟ که بیدِ ستبریست یادگارِ جنونت
جهادِ زنده به نامت، جهادِ زنده به خونت
هنوز خاک شریف است و هر گلی که بروید
شمیم عطر تو دارد برای هر که ببوید
#اسما_سجادیپویا
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو
میان معرکه ماییم و راه روشن تو
چگونه زیسته بودی مگر؟ که از دنیا
نبود گرد تعلق به روی دامن تو
نه پشت میز نه بر روی منبرت دیدیم
فدای در دل آتش خطابه خواندن تو
چقدر دیر تو را دوستان شناختهاند!
چقدر خوب تو را میشناخت دشمن تو!
وطن برای تو دلهای دردمندان بود
قسم به عشق که مرزی نداشت میهن تو
چه مانده بود از آن جسم پرپرت آن روز؟
چه را کشیده به آغوش حال مدفن تو؟
به روی خاک فقط دست غرق در خونی
برای بیعت ما مانده بود از تن تو
#حسن_زرنقی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
دست و سر و پا هیچ و گردن هیچ و پیکر هیچ
جان در کف جانان و دل در پای دلبر هیچ
پرواز او از خاطرش بیرون نخواهد رفت
حتی اگر بالی نماند از کبوتر هیچ
آیینهٔ قاسم اگر تقسیم شد بر صد
صد ضربهٔ دشمن به ایران ضرب شد در هیچ
ماندی میان گرگها ای یوسف ثانی
جز چاه کندن برنیاید از برادر هیچ
با مرگ در خط مقدم همقدم بودی
جز مرگ تدریجی ندیدی پشت سنگر هیچ
مانند یاران با شهادت زندگی کردی
از این ندیدی در تمام عمر بهتر هیچ
با عشق مولا دست دادی، پس نمیگیرد
غیر از ولایت دستمان را روز محشر هیچ
یار علی بودی، علی یار و مرادت شد
ای مالک دلها، نداری کم ز اَشتر هیچ
از مالک اشتر اگر خالی شود میدان
پشت علی میمانَد آیا غیر خنجر هیچ؟
سردار دلها در اُحد گیرم که بی سر شد
باقی نمانَد سرکشی در جنگ خیبر هیچ
با فوت میخواهد کند خاموش نورش را
وقتی نداند دشمن از ایمان و باور هیچ
در چشم دشمن ما اگر تهدید میآییم
در چشم ما دشمن شود صدها برابر هیچ
با هر حریفی حرف دارد پشت میز اما
هرگز ندارد حرف در میدان باور هیچ
ما نسل قاسم با غرور امروز میگوییم:
جمهوری اسلامی ایران و دیگر هیچ
#سردار_دلها
#قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#محمدحسین_رحیمی
@aftabgardan_ha
آفتابگردانها
نشانی صفحه آفتابگردانها در روبیکا https://rubika.ir/aftabgardanha
نشانی صفحه ما در روبیکا
#ویژهنامه_جانفدا
از سرزمین صبح میآمد
از کوچههای شرقی ایمان
در دستهایش آیۀ خورشید
در چشمهایش سورۀ باران
مردی که محکم بود مثل کوه
مردی که جاری بود مثل رود
مردی که از ایل پرستوها
مردی که از نسل شقایق بود
مردی که میفهمید صحرا را
مردی که با آهو رفاقت داشت
مردی که با گلها سخن میگفت
مردی که به دریا شباهت داشت
با قاصدکها متحد میشد
با مرکب طوفان سفر میکرد
از آب و از آتش نمیترسید
راحت به خط میزد، خطر میکرد
آوارگی بچهگنجشکی
آرامش او را به هم میریخت
پژمردگی غنچهای کوچک
در چشمهایش طرح غم میریخت
در سنگر امید میجنگید
زخمی، ولی غرق تبسم بود
او پاسدار صلح و آرامش
او حافظ لبخند مردم بود
از سرزمین صبح میآمد
با کولۀ بیدارخوابیها
میرفت تا فردای روشنتر
میرفت تا آنسوی آبیها
#فاطمه_عارفنژاد
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
پیچید در سراسر دنیا پیام ما
نزدیکتر به قله شد از قبل گام ما
مضمون شعرهای بلند و حماسی است
هرجا شنیده میشود امروز نام ما
در انتظار لحظه پیکار ماندهاند
شمشیرهای آختهٔ در نیام ما
با هر شهید، باور ما زندهتر شده است
«ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
نزدیکتر شدهست زمان زوالتان
نزدیکتر شدهست زمان قیام ما
باید از این به بعد بمانید روز و شب
در انتظار سختترین انتقام ما
#محمدحسین_مهدویان
@Aftabgardan_ha
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای
سرو سبزم از چه رو خونینکفن برگشتهای؟
از کجا میآیی ای عطر دلانگیز بهشت
از کنار چند آهوی ختن برگشتهای؟
تو همان نوزاد در گهوارۀ من نیستی؟
خفته در تابوت حالا سوی من برگشتهای
با تفنگ و چفیه و سربند راهی کردمت
با کمان آرش از مرز وطن برگشتهای
خواستی روشن بماند چلچراغ انقلاب
با تو ای شمعی که بعد از سوختن برگشتهای.
سرد گشته آتش اما شعلهور مانده غمت
باز پیروز از نبردی تن به تن برگشتهای
#طیبه_عباسی
@Aftabgardan_ha
بیست و یکمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود.
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
آفتابگردانها
بیست و یکمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود. #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftabgardan_ha
بیست و یکمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماهشعر، با اجرای #میلاد_عرفانپور، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
مهمان ویژه بیست و یکمین جلسه:
#علیمحمد_مودب
همراه با شعرخوانی #آفتابگردانهای_ادوار_مختلف
زمان: سهشنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۳۰
مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم
#همه_آفتابگردانها_دعوتند
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
دلم گرفته که این روزها خودم باشم
بدون دغدغه، تنها، رها خودم باشم
همیشه آینهٔ این و آن شدن کافیست
همیشه دیگریام، پس کجا خودم باشم؟
سکوت بهتر از این قیل و قال و همهمههاست
رها کنید مرا بیصدا خودم باشم
چقدر چیدن واژه؟ جنون شعر بیا!
که بین این همه شاعرنما خودم باشم
چقدر صورتکم را عوض کنم ای شهر؟
چه بهتر است کمی بی ادا خودم باشم
همیشه و همهجا باب میلتان بودم
اجازه هست که این بار را خودم باشم؟
#رضا_ابوذری
@Aftabgardan_ha
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهٔ غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یك دهان شد همآواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امینپور
@Aftabgardan_ha
برای #رهبر❤️
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو
بدیها دور بادا از وجود خیرخواه تو
نگاه ما به لبهای تو خشکیدهست، لب تر کن
که بر لبهای خشکیدهست -میدانم- نگاه تو
به پرچمدارِ حق، داری شباهتهای بسیاری
به راه کربلا آری چه نزدیک است راه تو
اگر این غصهها در کوه بود آتشفشان میشد
چگونه مانده بعد از سالها در سینه آه تو؟!
غضبهای تو با دشمن، دلی داده به من امّا
دلم را برده آن لبخندهای گاه گاه تو
سیادت هم دلیل دیگری بر این ارادتهاست
که ما پیوندها داریم با شال سیاه تو
#مصطفی_تبریزی
@Aftabgardan_ha
هدایت شده از رضا یزدانی
📎کانال تعدادی از شاعران انقلابی کشور در پیامرسان ایتا:
📍علیمحمد مودب
@alimohammadmoaddab
📍میلاد عرفان پور
@erfanpoor
📍سیدمحمدمهدی و سیدعلیرضا شفیعی
@shafiepoems
📍مهدی جهاندار
@mehdi_jahandar
📍داود رحیمی:
@davud_rahimi
📍رضا ابوذری:
@rezaaboozari
📍رضا یزدانی
@rezayazdaanii
📍محمد خادم
@khadempoet
📍محسن ناصحی
@nasehi_mohsen
📍مبین اردستانی:
@Mobin_Ardestani
📍حسن زرنقی:
@h_zarnaghi
برای #رهبر❤️
نور است او، چگونه به اوزان بخوانمش؟
شعری مطنطن است که با جان بخوانمش
ماندم در این میانه ابوذر بگویمش
یا اینکه کفر ورزم و سلمان بخوانمش
هنگام جنگ غرش طوفان بدانمش
هنگام صلح بارش باران بخوانمش
فرمود: «من کجا و علی(ع)؟ وای از این قیاس!»
آنسان که درخور است بگو آن بخوانمش
شرمندهام ز گیسوی یکدستِ سادهاش
در شعر خویش اگر که پریشان بخوانمش
هم میتوان سلالهٔ زهرا صداش کرد
هم هدیهای ز شاه خراسان بخوانمش
حافظ - چه حیف - «شاه شجاع» مرا ندید
تا مدح او بگوید و با جان بخوانمش
بیمار چشم او شدهایم و خوشیم خوش!
ای درد او به جان! به چه درمان بخوانمش؟
از عمر ما بکاه خدایا! به او ببخش!
این جان بیلیاقت ما را به او ببخش
#رضا_یزدانی
@Aftabgardan_ha
برای #رهبر❤️
ای ناخدای کشتی جانها و ایمانها
راماند و آراماند با تو سیل و طوفانها
لبخند تو زیبایی گلهای باغ ما
شبگریههای تو دلیل هر چه بارانها
چشمان تو دریایی از آرامش و طوفان
پیشانیات روشنترین ماه شبستانها
در هر کنار و گوشهای با یاد گیسویت
جمعاند و سرگرماند هر شب را پریشانها
بالابلندا جای دارد از تو بنویسند
با هر قلم تاریخدانها و غزلخوانها
آغوش وا کردی که برگردند از هر سو
آری پشیماناند، از عشقت پشیمانها
تو از تبار آفتابی و شکوهت را
آخر چرا باید که نشناسند انسانها
در امتداد چشم تو خورشید را دیدند
در اوج ظلمت شبشکنمردان میدانها
از روزهای عاشقی با ما روایت کن
ای یادگار حاج قاسمها و چمرانها
#حسن_زرنقی
@Aftabgardan_ha
آفتابگردانها
بیست و یکمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود. #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftabgardan_ha
بیست و یکمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود.
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha