eitaa logo
آفتابگردان‌ها
526 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتابگردان‌ها
هو الباقی با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که خانم از اعضای بر اثر سانحه‌ای سوگوار درگذشت خواهر خود شده است. مجموعه مصیبت وارده را صمیمانه به ایشان تسلیت عرض می‌کند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است. @Aftab_gardan_ha
چگونه از غم دریایی‌ات عبور کنم؟ چطور قلب ترک‌خورده را صبور کنم؟ چقدر عکس تو را بی‌بهانه پاک کنم؟ چقدر خاطره دارم که با تو خاک کنم؟ چقدر خیره شوم به بهار قالی تو سکوت می‌کند آن‌قدر جای خالی تو به خاک می‌سپرم سایه‌ی سرت باشد به آسمان بسپارم که مادرت باشد از آشیانه پرستوی خسته! کوچ نکن غبار غصه به خانه نشسته، کوچ نکن درست مثل خودت گرچه از خزان شده‌ام چقدر با همه گل‌هات مهربان شده‌ام بیار پیرهنت را برای چشمانم برای من که بدون تو خیس بارانم سیاهپوشِ توام، گرچه مو سفید شده‌ست هوای سرد شب برفی زمستانم از آن زمان که در آغوش خاک خوابیدی گرفته بغض غریبانه‌ای گریبانم نمانده‌ای که ببینی چقدر پیر شده‌ست چقدر مادرت از غصه گوشه‌گیر شده‌ست عصای دستِ پر از لرزش پدر شده‌ام نمانده‌ای که ببینی بزرگتر شده‌ام @Aftab_gardan_ha
آوارگی و بی سر و سامانی من در آینه‌ها شرح پریشانی من هر راه که رفتم و به تو ختم نشد خطی شد و افتاد به پیشانی من @Aftab_gardan_ha
نبین که غصه‌ی دل را نمی‌کنم ابراز دلم پر است از این آسمان، از این پرواز خدا کند که کسی خسته‌دل سفر نکند که زحمت است در این ماجرا و راه دراز منم مسافرِ از شهر یار برگشته و پای آبله بسته در این نشیب و فراز چقدر شعر برای نگفتن آوردم چقدر دفتر بی‌انتهای بی‌آغاز به وسعت همه‌ی آسمان دلم تنگ است چگونه شعر کنم شرح شرح روضه‌ی باز؟ جهان عشق پر از اضطراب و دلتنگی‌ست ولی خوش آمدی ای دل، بمان، بسوز و بساز @Aftab_gardan_ha
ما بی‌خبران را خبر تازه چه داری؟ ای عشق بگو دردسر تازه چه داری؟ ما را طلب عافیت و امن و امان نیست ما بی‌سپران را خطر تازه چه داری؟ هی زخمه بزن تار دل زخمی ما را بی‌پرده بگو شور و شر تازه چه داری هر قدر که ناز تو زیاد است، نیازیم! در شرط و شروطت، اگرِ تازه چه داری؟ در باب وصال تو نوشتند شهادت در وادی عشاق، در تازه چه داری؟ ما خانه به دوشیم، چه غم در به دری را؟ بی‌همسفران را سفر تازه چه داری؟ مرغیم، نداریم ولی بال پریدن ای عشق بگو بال و پر تازه چه داری؟ غم را نفروشیم به هر سیم و به هر زر در چنته‌ی خود سیم و زر تازه چه داری؟ حیف است که از تلخی ایام بگوییم شیرین‌دهنا! می‌شکر تازه چه داری؟ @Aftab_gardan_ha
مثل خودت انگشت‌نمایم کردی تا با چشمانت آشنایم کردی هر چند که سر به زیر بودی چون ماه مانند زمین سر به هوایم کردی @Aftab_gardan_ha
ای چشم‌هایت از شکوه شعر سرشار در گیسوانت ماجرای تازه بسیار سحر تغزل، وام‌دار خنده‌هایت در بوسه‌هایت حسن مطلع‌ها پدیدار در پیچ موهای تو پیچیده‌ست عالم در قعر چال گونه‌ات دنیا گرفتار طعنه زده گرمای آغوشت به آتش آتش زده خواب مرا رؤيات هر بار تا روزم از عطر تنت لبریز گردد هرشب میان خواب‌هایم گام بردار هر بار فال از حضرت حافظ گرفتم از چشم تو پرسید پاسخ را به ناچار شبنم نشسته باز کنج چشم‌هایت قدری بخند ای سوژه‌ی شیرین اشعار @Aftab_gardan_ha
هوای ابر و باران دارم امشب به دل آشوب توفان دارم امشب تو محکم شانه‌هایت را نگه دار که من بغض فراوان دارم امشب @Aftab_gardan_ha
در چنته‌ام به غیر دلی پرگناه نیست در کوله‌بار آینه‌ام غیر آه نیست گفتم که از تو شعر بگویم ولی نشد این رخت در قواره‌ی این روسیاه نیست آقا قلم به دست خودت، این تو این غزل حالا که حال و روز دلم رو به راه نیست در آستان مهر تو ای ساقی الجواد! حتی سر سبوشکنان بی‌کلاه نیست از شدت فروغ دو خورشید کاظمین فرصت برای جلوه‌ی خورشید و ماه نیست گویند پادشاه نخوانید امام را پس این مقام کیست اگر پادشاه نیست؟ در پیشگاه دانش بی‌منتهای تو علم جهان به جز دو سه خطّ سیاه نیست این همسر تو است که نوشانده زهر را تصویر مبهم است ولی اشتباه نیست ای ظالمان! جواب جگرگوشه‌ی رضا وقتی که پاره شد جگرش قاه‌ قاه نیست در زیر آفتاب رها شد تنت ولی صد شکر پایمال عبور سپاه نیست @Aftab_gardan_ha
آن كاج بلند شهره‌ی آزادى است نجواى زمستانى او از شادى است ابرى به سرش نُقل سپيدى پاشيد انگار كه نوعروسِ اين آبادى است @Aftab_gardan_ha
برای کودکان کار مثل لباس‌های تنت خسته‌ست این شهر، این سیاه‌دلِ غمگین خون می‌دود به تک تک رگ‌هایت هر لحظه با توقف یک ماشین یک دسته یاس خسته و پژمرده یک بسته فال حافظ شیرازی امروز هم شدند خیابان‌ها با کودکیت همدم و همبازی در لابه‌لای برف زمستانی جامانده باز هم گل لبخندت چندین بهار دود شده حالا در سور و سات سینی اسفندت؟ چشمان تو پرنده گمنامی‌ست که سنگ از زمین و زمان خورده پشت چراغ قرمز شهر، آخر پرواز را ز خاطر خود برده کی یا کجا درست نمی‌دانی یا در کدام پیچ و خم جاده کوهی به نام زندگی این‌گونه بر شانه‌های کوچکت افتاده فردای تو سفید‌تر از برف است دور از تنور داغ خیابان‌ها فردا که دست‌های تو گل دادند از پشت میزهای دبستان‌ها ... @Aftab_gardan_ha